English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
The coa is a little short in the sleeves . آستین های این کت یک قدری کوتاه است
Other Matches
sleeveless بی آستین
piece قدری
kadarite قدری
fatalistic قدری
pieces قدری
predestinarian قدری
some قدری
somewhat قدری
latish قدری دیر
something تا اندازهای قدری
nappies قدری مست
nappy قدری مست
farther بعلاوه قدری
Make some room here. یک قدری اینجا جا باز کن
Give a pull at the rope . سر طناب را یک قدری بکش
Come forward a little (little bit)more. یک قدری دیگه بیا جلو
he brought more money قدری دیگر پول اورد
predestinarianism پیروی از فلسفه قدری وجبری
I'd like some small change. من قدری پول خرد میخواهم.
Shall wd go for awalk ? shall we go and stretch our legs . میل دارید قدری قدم بزنیم ؟
Lets go for a walk ( stroll) . برویم یک قدری بگردیم ( قدمی بزنیم )
Could you lend me some money ? می توانی یک قدری به من پول قرض بدهی ؟
Please warm up this milk . warm and sincere greetings . لطفا" این شیر را قدری گرم کنید
blast منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
short lunge نوعی سخمه کوتاه یا ضربه کوتاه در جنگ
blasts منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
I wasnt drunk , but just tight. مست نبودم فقط کله ام قدری گرم شده بود
fullest کامپیوتر همراه با کارت مخصوصی که به قدری سریع است که تصاویر ویدیویی متحرک را می گیرد و نمایش میدهد.
full کامپیوتر همراه با کارت مخصوصی که به قدری سریع است که تصاویر ویدیویی متحرک را می گیرد و نمایش میدهد.
shorthorn جانور شاخ کوتاه نژاد گاو شاخ کوتاه شمال انگلیس
pantywaist شلوار کوتاه بچگانه که به بالاتنه لباسش تکمه میشود شلوار کوتاه
short quard سخمه گارد کوتاه در جنگ سرنیزه سخمه کوتاه
hurdle step جهش کوتاه روی یک پا پیش از شیرجه جهش کوتاه پیش از پریدن از روی خرک
linter ماشینی که پس از پاک کرن پنبه الیاف کوتاه چسبیده به تخم پنبه را میگیرد الیاف کوتاه پنبه که به تخم پنبه چسبیده است
pigmy قد کوتاه
synoptic کوتاه
stunting کوتاه
pygmy قد کوتاه
pygmy کوتاه
miniatures کوتاه
succinct کوتاه
stunts کوتاه
pygmies قد کوتاه
shortest کوتاه
pigmy کوتاه
short کوتاه
dwarfish کوتاه
of short duration کوتاه
stunt کوتاه
bas relif کوتاه
miniature کوتاه
shorter کوتاه
puny قد کوتاه
pygmies کوتاه
pigmies قد کوتاه
low کوتاه
stockier کوتاه
fleeting <adj.> کوتاه
down کوتاه
stocky کوتاه
stockiest کوتاه
curt <adj.> کوتاه
concise <adj.> کوتاه
liliputian قد کوتاه
concise کوتاه
short <adj.> کوتاه
pigmies کوتاه
dumpy کوتاه
curtal کوتاه
little کوتاه
scut دم کوتاه
succinct <adj.> کوتاه
detruncation کوتاه شدگی
apophthegm گفتار لب و کوتاه
detruncate کوتاه کردن
cut off کوتاه کردن
an incomprehensive report گزارش کوتاه
draw in کوتاه شدن
cutty sark دامن کوتاه
correption کوتاه کردن
britches شلوار کوتاه
stags کوتاه کردن
breeks شلوار کوتاه
brachydactyly کوتاه انگشتی
by pass اتصال کوتاه
basso relief برجسته کوتاه
chitchat صحبت کوتاه
chip shot ضربه کوتاه
chiton قبای کوتاه
coatee دامن کوتاه
conte داستان کوتاه
bunny hop پرش کوتاه
truncating کوتاه کردن
aphorism سخن کوتاه
aphorisms سخن کوتاه
low کوتاه دون
abbreviated کوتاه شده
shortening کوتاه شدگی
poop صدای کوتاه
pigmies ادم کوتاه قد
pygmies ادم کوتاه قد
bas-reliefs برجسته کوتاه
bas-relief برجسته کوتاه
bas relief برجسته کوتاه
clipping کوتاه کردن
scurried مسابقه کوتاه
scurries مسابقه کوتاه
scurry مسابقه کوتاه
scurrying مسابقه کوتاه
lie down استراحت کوتاه
lie-down استراحت کوتاه
stag کوتاه کردن
pygmy ادم کوتاه قد
curt کوتاه ومختصر
shuffle گام کوتاه
shuffled گام کوتاه
shuffles گام کوتاه
shuffling گام کوتاه
short stories داستان کوتاه
short story داستان کوتاه
novelette داستان کوتاه
novelettes داستان کوتاه
term paper رساله کوتاه
unabridged کوتاه نشده
short-circuits اتصال کوتاه
idyll چکامه کوتاه
idyll قصیده کوتاه
idylls چکامه کوتاه
idylls قصیده کوتاه
poops صدای کوتاه
short wave موج کوتاه
short-wave موج کوتاه
short haul خط سیر کوتاه
short-haul خط سیر کوتاه
short-circuit اتصال کوتاه
abridge کوتاه کردن
easy term کوتاه مدت
spontoon نیزه کوتاه
mini-skirts دامن کوتاه
short-list فهرست کوتاه
short-listing فهرست کوتاه
short-lists فهرست کوتاه
tutu دامن کوتاه
tutus دامن کوتاه
To back down . کوتاه آمدن
drop in <idiom> دیدار کوتاه
mini-skirt دامن کوتاه
wool of short staple پشم نخ کوتاه
steep taper مخروط کوتاه
stichomythia مکالمات کوتاه
strop طناب کوتاه
to cut short کوتاه کردن
to fall short کوتاه امدن
to look in کوتاه کردن
truncation کوتاه سازی
tunicle لباس کوتاه
undersize اندازه کوتاه
vamp جوراب کوتاه
whiffet سوت یا پف کوتاه
in the short run در کوتاه مدت
briefly <adv.> بصورت کوتاه
compendiously <adv.> بصورت کوتاه
brief description شرح کوتاه
corner-brace حایل کوتاه
dwarf gallery دالان کوتاه
simply stated به بیان کوتاه
curtly <adv.> بصورت کوتاه
epigrammatical کوتاه ونیشدار
let us be brief کوتاه کنیم
line to line fault اتصال کوتاه خط به خط
lop sided کوتاه و بلند
low frequency wave موج کوتاه
mackinaw کت کوتاه و سنگین
manakin ادم کوتاه قد
manikin ادم کوتاه قد
morello گیلاس دم کوتاه
narrow minded کوتاه نظر
novelet داستان کوتاه
novella رمان کوتاه
knurly کوتاه قد کوتوله
jog trot یورتمه کوتاه
escopet قرابینه کوتاه
escopette قرابینه کوتاه
fubsy کوتاه وکلفت
gnomical کوتاه لب نویس
half pint کوتاه تر از مقدارمتوسط
half timber الوار کوتاه
hare sighted کوتاه بین
hide bound کوتاه فکر
idyl چکامه کوتاه
idyl قصیده کوتاه
intrim کوتاه مدت
one track کوتاه فکر
piaffer یورتمه کوتاه
playlet نمایش کوتاه
short service line خط سرویس کوتاه
short shunt شنت کوتاه
short splice پیوند کوتاه
short term کوتاه مدت
short term دوره کوتاه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com