English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
When drink enters, wisdom departs. <proverb> آنگه که شراب از در درآمد ,هوش و عقل و اختیار از کف برفت .
Other Matches
winey شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winy شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winery کارخانه شراب سازی موسسه شراب کشی
vinosity حالت و خصوصیات شراب معتادبه شراب
out of sight out of mind از دل برود هر انچه از دیده برفت
Long absent, soon forgotten. <proverb> از دل برود هر آنکه از دیده برفت.
out of sigt out of mind از دل برود هر انکه از دیده برفت
Seldom seen soon forgotten . <proverb> از دل برود هر آنچه از دیده برفت .
wineglass لیوان شراب پیمانه شراب
weapons free جنگ افزار اتش به اختیار فرمان اتش به اختیار درپدافند هوایی
(a) come-down <idiom> درآمد
return [on something] درآمد
Inc درآمد
he went aboard the ship به کشتی درآمد
He came out of the house. از منزل درآمد
It turned out well. خوب از آب درآمد
I had a terrible (hard) time of it. پدرم درآمد
meal ticket ممر درآمد
meal tickets ممر درآمد
absolute income hypothesis فرضیه درآمد مطلق
income accounts حساب های درآمد
underclass طبقهی اجتماعی کم درآمد
subclass طبقه اجتماعی کم درآمد
underclass طبقه اجتماعی کم درآمد
lower class طبقه اجتماعی کم درآمد
yuppie جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
She made a good wife. اوزن خوبی ازآب درآمد
attachable earnings درآمد ضبط شدنی [قانون]
I have a steady monthly income. درآمد ماهیانه ثابتی دارم
The people protested vocally. صدای مردم درآمد ( اعتراض )
yuppies جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
The employer deducts taxes from the salary. کارفرما مالیات را از درآمد کم می کند.
net factor income from abroad خالص درآمد عوامل از خارج
Whichever way I did it ,It came out(turned out)wrong. هر طور کردم غلط درآمد
lay off (someone) <idiom> کاری رابه علت درآمد کم کنارگذاشتن
I had a hell of a time to fix the engine. پدرم درآمد موتور رادرست کردم
to rely on somebody for your income از لحاظ درآمد وابسته به کسی بودن
I am just a pen – pusher . قلم صد تا یک غاز می زنم (کارهای دفتری یا نگارشی کم درآمد )
viniferous شراب زا
the juice of the grape شراب
wines شراب
bacchus شراب
wine شراب
viniferous دارای شراب
vinal بشکل شراب
cider شراب سیب
pottle رطل شراب
riesling شراب سفید
binges شراب خواری
binge شراب خواری
vermt شراب افسنطین
vinous flavour طعم شراب
viniculture شراب سازی
oenomel شراب عسلی
oenologist شراب شناس
rhenish wine شراب اسمانی
enology شراب شناسی
filtrate شراب ناب
grail جام شراب
cochineal قرمز شراب کش
grcen wine شراب تازه
grcen wine شراب نارس
guzzler شراب خور
decant ریختن شراب
it is a racy wine شراب رادارد
ustulation سوزاندن شراب
wine cellar انبار شراب
wine cellar شراب دخمه
wine maker شراب ریز
winebibber شراب خور
wineglass جام شراب
fortified wines شراب قوی
fortified wine شراب قوی
wino معتاد به شراب
wineskin مشک شراب
decanted ریختن شراب
winegrower شراب ساز
wine شراب نوشیدن
decants ریختن شراب
wines شراب نوشیدن
decanting ریختن شراب
viticulturist شراب ساز
fortified wine شراب تقویت شده
argol دردشراب .ته نشین شراب
chianti نوعی شراب قرمز
bacchus رب النوع شراب و باده
gladstone نوعی شراب ارزان
frutex شراب شربت الکلی
chablis نوعی شراب سفید
enology مبحث شراب شناسی
wineshop مغازه شراب فروشی
winepress خمره شراب سازی
chalice گیلاس شراب [در مراسم]
goblet گیلاس شراب [در مراسم]
vinifacteur اسباب شراب سازی
viniculture پرورش انگور شراب
straw wine شراب شیرین کشمش
scuppernong شراب انگور مشک
fortified wines شراب تقویت شده
vermouths شراب شیرین افسنطین
wineglasful گیلاس شراب خوری
vinic مربوط به شراب یا الکل
malmsey شراب شیرین قبرس
maderia شراب محصول مادریا
jeroboam جام شراب بزرگ
vintnery عمده فروشی شراب
fiascos ناکامی بطری شراب
claret نوعی شراب قرمز
gill پیمانهای برای شراب
fiasco ناکامی بطری شراب
loading امیختن موادخارجی به شراب
cellar جای شراب انداختن
vermouth شراب شیرین افسنطین
goblet گیلاس شراب تکه
cellars جای شراب انداختن
vintners عمده فروش شراب
vintner عمده فروش شراب
goblets گیلاس شراب تکه
clarets نوعی شراب قرمز
altar of credence [جایگاه نان و شراب مقدس]
sacked شراب سفید پرالکل وتلخ
sacks شراب سفید پرالکل وتلخ
to lay down wine شراب را انبار کردن یا جادادن
gourmet خبره خوراک شراب شناس
sherry شراب شیرین یا تلخ اسپانیولی
sherries شراب شیرین یا تلخ اسپانیولی
vinometer الت سنجش الکل شراب
port شراب شیرین بارگیری کردن
crust of wine جرم شراب در روی شیشه
amontillado نوعی شراب تلخ و سفیداسپانیایی
buretto تنگ مخصوص شراب مقدس
buret تنگ مخصوص شراب مقدس
libations نوشابه پاشی نوشیدن شراب
sack شراب سفید پرالکل وتلخ
libation تقدیم شراب به حضور خدایان
libation نوشابه پاشی نوشیدن شراب
sherris شراب شیرین یا تلخ اسپانیولی
gourmets خبره خوراک شراب شناس
libations تقدیم شراب به حضور خدایان
control اختیار
spontaneous generation بی اختیار
spontaneous بی اختیار
attribution اختیار
involuntarily بی اختیار
liberties اختیار
liberty اختیار
controlling اختیار
veto حق و اختیار
vetoed حق و اختیار
vetoing حق و اختیار
option اختیار
vetoes حق و اختیار
options اختیار
voluntariness اختیار
controls اختیار
mandate اختیار
mandated اختیار
mandates اختیار
mandating اختیار
unconscious بی اختیار
unconsciously بی اختیار
free will اختیار
at the d. of به اختیار
will اختیار
freedom of the will اختیار
incoercible بی اختیار
warrants اختیار
warranting اختیار
willed اختیار
wills اختیار
authorization اختیار
authorisations اختیار
credential اختیار
test اختیار
tested اختیار
tests اختیار
clearance اختیار
warrant اختیار
involuntary بی اختیار
warranted اختیار
authority اختیار
punched مشروب مرکب از شراب ومشروبات دیگر
dionysus >دیونسیوس <خدای شراب و میگساری وزراعت
punches مشروب مرکب از شراب ومشروبات دیگر
tents اموختن نوعی شراب شیرین اسپانیولی
wine taster جام شراب مخصوص نمونه گیری
punch مشروب مرکب از شراب ومشروبات دیگر
birl شراب نوشیدن وجام را بدیگری دادن
tent اموختن نوعی شراب شیرین اسپانیولی
nectar شراب لذیذ خدایان یونان شهد
rhenish شراب المانی rhein وابسته به رودخانه
wine cooler هرنوع وسیله یا مخزن سردکننده شراب
tartarous دردی شکل مشتق از درده شراب
enabling اختیار دادن
government عقل اختیار
enables اختیار دادن
option اختیار معامله
enable اختیار دادن
options اختیار معامله
cartle blanche اختیار نامحدود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com