Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
part song
آواز دسته جمعی بدون ساز
Other Matches
coaction
عمل دسته جمعی همکاری دسته جمعی
communal
دسته جمعی
all together
دسته جمعی
in company
دسته جمعی
in chorus
دسته جمعی
collective
دسته جمعی
ensembles
دسته جمعی
social
دسته جمعی
ensemble
دسته جمعی
en masse
دسته جمعی
processional
دسته جمعی
gang punch
منگنه دسته جمعی
collective fire
اتش دسته جمعی
picnicked
دسته جمعی خوردن
collective security
تامین دسته جمعی
picnics
دسته جمعی خوردن
processions
حرکت دسته جمعی
teamwork
کار دسته جمعی
picnics
گردش دسته جمعی
genocide
کشتار دسته جمعی
picnicked
گردش دسته جمعی
power play
حمله دسته جمعی
in mass
بطور دسته جمعی
ingrow
بطور دسته جمعی
salvo
فریاد دسته جمعی
picnic
گردش دسته جمعی
poll
اخذرای دسته جمعی
polls
اخذرای دسته جمعی
polled
اخذرای دسته جمعی
procession
حرکت دسته جمعی
volley bombing
شلیک دسته جمعی
picnic
دسته جمعی خوردن
salvoes
فریاد دسته جمعی
parade
تظاهرات عملیات دسته جمعی
parades
تظاهرات عملیات دسته جمعی
parading
تظاهرات عملیات دسته جمعی
formicary
زندگی دسته جمعی موریانه
formicarm
زندگی دسته جمعی موریانه
flutters
بال زنی دسته جمعی
fluttering
بال زنی دسته جمعی
fluttered
بال زنی دسته جمعی
flutter
بال زنی دسته جمعی
paraded
تظاهرات عملیات دسته جمعی
callective note
بیانیه یا یادداشت دسته جمعی
scot ant lot
جریمه یامالیات دسته جمعی
gang
دسته جمعی عمل کردن
gangs
دسته جمعی عمل کردن
collective bargaining
مذاکرات دسته جمعی کارمندان با کارفرما
collectivism
وسایل تولید دسته جمعی ومشترک
terpsichore
رب النوع رقص واوازهای دسته جمعی
acapella
اواز دسته جمعی بسبک کلیسایی
anthems
سرودی که دسته جمعی در کلیسا میخوانند
anthem
سرودی که دسته جمعی در کلیسا میخوانند
choirs
بصورت دسته جمعی سرود خواندن هم سرایان
choir
بصورت دسته جمعی سرود خواندن هم سرایان
frankpledge
مسئولیت دسته جمعی افراد مالیات پرداز یک ناحیه
litanies
مناجات ودعای دسته جمعی بطور سوال وجواب
to go on a picnic
بگردش دسته جمعی رفتن درسوردانگی شرکت کردن
antistrophe
حرکت از چپ براست نمایشگران هنگام اواز دسته جمعی
litany
مناجات ودعای دسته جمعی بطور سوال وجواب
head stock
راهنمای عملیات ورزشی دسته جمعی در مدارس وغیره
symbion
موجود زندهای که بصورت دسته جمعی یا همزیستی زندگی کند
poussette
رقص دسته جمعی دایره وار رقص چوبی
choral
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
collective bargaining
مذاکرات دسته جمعی مذاکرات بین موسسات متشکل از کارگران و کارفرمایان برای بهبود کار
mug
لیوان بدون دسته
tenancy in common
حالتی که جمعی با عناوین مختلف در اداره ملکی شرکت داشته باشند بدون ان که به وحدت مالکیت ان خللی وارد اید مدت اجاره
collective guarantee
مسئولیت دسته جمعی مسئولیت تضامنی
exodus
مهاجرت مهاجرت دسته جمعی
strike
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strikes
اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
sing-songs
آواز
sing-song
آواز
dawn chorus
آواز پرندگاندرطلوعآفتاب
song and dance
رقص و آواز
buskers
آواز خوان دورهگرد
lyricists
نویسندهی متن آواز
lyricist
نویسندهی متن آواز
busker
آواز خوان دورهگرد
accompaniment
ساز یا آواز همراهی کننده
ceilidh
مهمانیهمراهبا رقصو آواز اسکاتلندیو ایرلندی
accompanist
همراهی کننده با آواز یا سازی چون پیانو
mounting
دسته و پشت بند دسته شمشیر
informally
بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
without any reservation
بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
unformed
بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
nosegay
دسته گل یایک دسته علف
lorgnettes
ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
lorgnette
ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
flat
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest
بدون اهمیت
[بدون جلب توجه]
independently
آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
Taoism
روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
massing
جمعی
masses
جمعی
aggregative
جمعی
collective bargaining
جمعی
mass
جمعی
additive
جمعی
additives
جمعی
collective
جمعی
plural
جمعی
aggregate operator
عملگر جمعی
collectedness
جمعی حواس
mass hysteria
هیستری جمعی
mass education
اموزش جمعی
collective agreement
توافق جمعی
mass communication
ارتباط جمعی
collective unconscious
ناهشیار جمعی
collective self reliance
خوداتکائی جمعی
scrutin deliste
رای جمعی
collective protection
حفافت جمعی
collective bargaining
معامله جمعی
gunner
جمعی توپخانه
collective behavior
رفتار جمعی
gunners
جمعی توپخانه
collective ownership
مالکیت جمعی
mass contagion
سرایت جمعی
collective goods
کالاهای جمعی
collective responsibility
مسئوولیت جمعی
cumulative error
خطای جمعی
collective liability
بدهی جمعی
sum check
مقابله جمعی
aggregate function
عمل جمعی
sum term
لفظ جمعی
processional
سروددسته جمعی
collective mind
ذهن جمعی
parataxis
مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law
مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
unstressed
بدون اضطراب بدون کشش
achylous
بدون کیلوس بدون قیلوس
unbranched
بدون انشعاب بدون شعبه
offhand
بدون مقدمه بدون تهیه
certes
خاطر جمعی تحقیق
volleys
شلیک بطوردسته جمعی
volleyed
شلیک بطوردسته جمعی
nonoperating strength
جمعی غیرفعال در یکان
paratroopers
جمعی یکان چترباز
permanent party
جمعی دایمی یکان
volleying
شلیک بطوردسته جمعی
volley
شلیک بطوردسته جمعی
infantrymen
جمعی پیاده نظام
infantryman
جمعی پیاده نظام
paratrooper
جمعی یکان چترباز
mass media
وسایل ارتباط جمعی
social increment
افزایش ناشی از کار جمعی
gang days
روزهایی که بمصلامیروندومناجات جمعی میخوانند
social decrement
کاهش ناشی از کار جمعی
synergism
کار توام ودسته جمعی
gang week
هفتهای سه روزدران بمصلامیروندومناجات جمعی میخوانند
We are living in the age of mass communication.
ما در دوران ارتباطات جمعی زندگی می کنیم.
convocation
جشن پایان تحصیل جمعی دانشجویان
faux pas
اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
embarrassing blunder
اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
collective
جمعی پخش یکجای اخبار هواشناسی
embarrassing clanger
[British E]
اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
gaffe
اشتباه در گفتار یا کردار در جمعی از مردم
regiment
دسته دسته کردن
sorts
دسته دسته کردن
sorted
دسته دسته کردن
they came in bands
دسته دسته امدند
windrow
دسته دسته کردن
trooped
دسته دسته شدن
group
دسته دسته کردن
trooping
دسته دسته شدن
sort
دسته دسته کردن
sect
دسته دسته مذهبی
sects
دسته دسته مذهبی
assort
دسته دسته شدن
regiments
دسته دسته کردن
in detail
مفصلا دسته دسته
classify
دسته دسته کردن
assort
دسته دسته کردن
scores of people
دسته دسته مردم
distribute
دسته دسته کردن
troop
دسته دسته شدن
shoals of people
دسته دسته مردم
streams of people
دسته دسته مردم
groups
دسته دسته کردن
strophe
چرخش هنگام رقص همراه با اوازدسته جمعی
to form into groups
دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
polygarchy
حکومتی که به دست عده زیادی اداره شود حکومت جمعی
fcc
شبکههای تلفنی و رسانههای ارتباط جمعی میان ایالتی میباشد
round robin (letter)
<idiom>
نامهای که دست جمعی نوشته شود (هرگوشه آن بوسیله شخصی)
lied
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lies
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lie
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
collectivism
اعتقاد به این مسئله که جامعه باید به وسیله مساعی جمعی وهمکاری همه احاد ان اداره شود
bundle
متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundling
متمرکز کردن دسته کردن دسته
bundles
متمرکز کردن دسته کردن دسته
recoilless
جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
inoperculate
بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
additions
عمل جمعی که نتیجه در محل یکی از عملوندهای عمل جمع ذخیره میشود یعنی روی مقدار قبلی آن نوشته میشود
addition
عمل جمعی که نتیجه در محل یکی از عملوندهای عمل جمع ذخیره میشود یعنی روی مقدار قبلی آن نوشته میشود
collective goods
کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
procession
دسته
clusters
دسته
cluster bombs
دسته
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com