Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
May I have some ...?
آیا ممکن است مقداری ... برایم بیاورید؟
Other Matches
Could you bring me ... ?
ممکن است ... برایم بیاورید؟
May I have a blanket?
ممکن است یک پتو برایم بیاورید؟
May I have an iron?
ممکن است یک اتو برایم بیاورید؟
May I have an ashtray?
ممکن است یک زیرسیگاری برایم بیاورید؟
May I have a bath towel?
ممکن است یک حوله حمام برایم بیاورید؟
May I have some soap?
ممکن است چند تا صابون برایم بیاورید؟
May I have some ...?
آیا ممکن است کمی ... برایم بیاورید؟
May I have some hangers?
ممکن است چند تا چوب لباسی برایم بیاورید؟
Can I have some more ...?
آیا ممکن است کمی دیگر ... برایم بیاورید؟
May I have the menu, please?
ممکن است لطفا صورت غذا را برایم بیاورید؟
May I have some toiletpaper?
ممکن است چند تا کاغذ توالت برایم بیاورید؟
May I have the drink list, please?
ممکن است لطفا صورت نوشیدنیها را برایم بیاورید؟
Please bring me the orifinal letter .
عین نامه را برایم بیاورید
Please take my suitcase.
خواهش میکنم چمدانم را برایم بیاورید.
Please take that bag.
خواهش میکنم آن کیف را برایم بیاورید.
Please take this luggage.
خواهش میکنم این اسباب و اثاثیه را برایم بیاورید.
May I have my bill, please?
ممکن است لطفا صورتحسابم را بیاورید؟
Could we have a fork please?
ممکن است لطفا یک چنگال برایمان بیاورید؟
Can you serve me immediately?
آیا ممکن است غذایم را فورا بیاورید؟
Could we have a plate please?
ممکن است لطفا یک بشقاب برایمان بیاورید؟
Could we have some matches please?
ممکن است لطفا چند تا کبریت برایمان بیاورید؟
Could we have a napkin please?
ممکن است لطفا یک دستمال سفره برایمان بیاورید؟
perpetuting testtimony
تاسیسی که به وسیله ان شهادتی که ممکن است بعدا" به ان استناد لازم شود و در عین حال ممکن است بعدا" ممکن الحصول نباشد حفظ میشود
quantity equation
معادله مقداری . منظورمعادله مقداری پول است که در حقیقت نشان دهنده انگیزه معاملاتی برای پول است
quantity equation of exchange
یعنی حاصلضرب حجم پول در سرعت گردش پول باارزش پولی کلیه تولیدات برابر است معادله مقداری مبادله که براساس نظریه مقداری پول است و اولین بار توسط ایروینگ فیشر عنوان شد .این معادله بصورت زیراست :PQ = V
remind me ofit
یاد من بیاورید
remind me ofit
ان موضوع را بخاطرمن بیاورید
You should not over – exert yourself.
نباید بخودتان فشار بیاورید
Two coffees please .
لطفا" دو فنجان قهوه بیاورید ( بدهید )
steady on
لوله توپ را به اهستگی تاروی هدف بیاورید
Please get me a taxi.
لطفا یک تاکسی برایم بگیرید.
He told me in so many words .
عینا" اینطور برایم گفت
i paid dearly for it
بسیار گران برایم تمام شد
It is too easy for me.
برایم مثل آب خوردن است
It is easy for me.
برایم خیلی آسان است
i must answer for the damages
ازعهده خسارت ان باید برایم
I have outgrown my suits.
لباسهایم برایم تنگ شده
Keep a free(an empty)seat for me.
یک صندلی خالی برایم نگاهدار
I don't
[ couldn't ]
give a damn about it.
<idiom>
برایم اصلا مهم نیست.
Bring me a few sheets of paper .
چند صفحه کا غذ برایم بیاور
qualitative
مقداری
quantitative
مقداری
quantitatively
مقداری
These shoes are too big for me .
این کفشها برایم گشاد است
This is my last chance .
این برایم آخرین فرصت است
I paid dearly for this mistake .
این اشتباه برایم گران تمام شد
These shoes are too tight for me.
این کفشها برایم تنگ است
I've been set up!
برایم پاپوش درست کرده اند!
Tell me hpw you escaped.
برایم بگه چطور فرار کردی
Drop me a line .
برایم چند خط بنویس ( نامه بفرست )
Mother left me 500 tomans .
مادرم برایم 500 تومان گذاشت
single valued function
تابع یک مقداری
value parameter
پارامتر مقداری
volume discont
تخفیف مقداری
I'd like some ...
من مقداری ... میخواهم.
some cold water
مقداری آب سرد
some hot water
مقداری آب گرم
parameter
مقداری از یک مدار
some crisps
مقداری چیپس
bill of quantities
صورت مقداری
quantitative value
ارزش مقداری
quantitative methods
روشهای مقداری
parameters
مقداری از یک مدار
quantitative analysis
تحلیل مقداری
extensive property
خاصیت مقداری
I'd like some ...
من مقداری ... میخواهم.
drop in the bucket
<idiom>
مقداری جزئی
I'd like some ...
من مقداری ... میخواهم.
some milk
مقداری شیر
The notice is too short
[for me]
.
آگاهی
[برایم]
خیلی کوتاه مدت است.
Give me a full account of the events.
جریان کامل وقایع را برایم تعریف کنید
help any one .
برایم خوش قدم بود ( شانس آورد )
size distribution of income
توزیع درامد مقداری
Some sugar, please.
لطفا مقداری شکر.
amounting
مقداری از داده یا کاغذ یا...
quantity theory of money
نظریه مقداری پول
amounted
مقداری از داده یا کاغذ یا...
I'd like some soup.
من مقداری سوپ میخواهم.
amounts
مقداری از داده یا کاغذ یا...
applicative
صفت مقداری مانندsome یا every
amount
مقداری از داده یا کاغذ یا...
Please send me information on ...
خواهش میکنم اطلاعات را برایم در مورد ... ارسال کنید.
Thats no news to me.
این برایم خبر جدیدی نیست ( قبلا می دانستم )
augmenter
مقداری که به دیگری اضافه میشود
quantity theory of money and prices
نظریه مقداری پول و قیمت
to have a limit
[of up to something]
[تا]
به حد
[چیزی یا مقداری]
اعتبار داشتن
[اقتصاد]
to run to a quantity
[to run into a sum]
بر مبلغی
[مقداری]
بالغ شدن
[یا بودن]
The welfare budget has been cut down.
از بودجه رفاهی مقداری زده اند
handily
ذخیره کردن مقداری از انرژی از طرف اسب
transparencies
مقداری از یک تصویر دیگر در زیر آن نشان میدهد
lipoprotein
مواد پروتئینی که حاوی مقداری چربی باشند
leakage
مقداری که معمولابرای کسری در اثرنشتی درنظر میگیرند
parameters
مقداری ارسالی به تابع یا برنامه هنگام فراخوانی
to have a maximum limit
[of something]
[به]
حداکثر
[چیزی یا مقداری]
اعتبار داشتن
[اقتصاد]
transparency
مقداری از یک تصویر دیگر در زیر آن نشان میدهد
parameter
مقداری ارسالی به تابع یا برنامه هنگام فراخوانی
leakages
مقداری که معمولابرای کسری در اثرنشتی درنظر میگیرند
armistise
متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
plough land
مقداری زمین که با هشت گاومیتوانستند در یک سال شخم بزنند
drag
مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
oversale
پیش فروش چیزی به مقداری که بعدا` نتوان تحویل داد
soft valve
شیر ترمویونیکی که مقداری هوا به داخل ان نشت کرده است
drags
مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
dragged
مقداری که پاشنه ناو در اب فرو رفته باشدکشیدن روی زمین
bias
مقداری که بوسیله ان متوسط مجموعهای از مقادیر ازمقدار مرجع فاصله می گیردپیشقدر
biases
مقداری که بوسیله ان متوسط مجموعهای از مقادیر ازمقدار مرجع فاصله می گیردپیشقدر
water hole
سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
defaulted
مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
nuclide
انواع اتم هایی که حاوی پروتون و نوترون و مقداری نیرو میباشند
defaulting
مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
defaults
مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
plene administrative preter
دفاعی مبنی بر این که مقداری از مال متوفی هنوز باقی است
default
مقداری که اگر کاربر داده جدید وارد نکند استفاده خواهد شد
creditor's bill
رسیدی که بستانکار متوفی درمقابل دریافت مقداری ازترکه به عنوان تصفیه حساب
multipe expansion of credit
استنباط مضاعف اعتبارات حقی که خزانه داری کل درقبول چک امانتی به مقداری بیش از ذخیره و اعتبار خوددارد
defaulted
مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
defaulting
مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
defaults
مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
default
مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
contrivable
<adj.>
ممکن
feasible
ممکن
executable
<adj.>
ممکن
manageable
<adj.>
ممکن
possible
ممکن
makeable
<adj.>
ممکن
doable
<adj.>
ممکن
possible
[doable, feasible]
<adj.>
ممکن
thinkable
ممکن
makable
[spv. makeable]
<adj.>
ممکن
practicable
<adj.>
ممکن
posses
ممکن
feasible
<adj.>
ممکن
makable
<adj.>
ممکن
posse
ممکن
achievable
<adj.>
ممکن
conceivable
ممکن
workable
<adj.>
ممکن
possible capacity
گنجایش ممکن
warning
توجه به خط ر ممکن
probable error
خطای ممکن
interactive
را ممکن میکند
mayhap
ممکن است
unfeasible
<adj.>
غیر ممکن
multilevel
با مقادیر ممکن
possibilities
چیز ممکن شق
as far as possible
هر چه ممکن است
perchance
ممکن است
warnings
توجه به خط ر ممکن
available
ممکن الحصول
impracticable
<adj.>
غیر ممکن
inexecutable
<adj.>
غیر ممکن
ternary
با سه حالت ممکن
perhaps
ممکن است
to be posible
ممکن بودن
possibility
چیز ممکن شق
impossible
غیر ممکن
I simply cant concentrate.
حواس ندارم ( حواس برایم نمانده )
earnest
مقداری از مبیع که پیش از قبض واقباض کل مبیع و ثمن به خریدار تسلیم میشود
pron to
با حداکثر سرعت ممکن
leg
مسیر ممکن در یک تابع
to the nth degree
<idiom>
بالاترین وجه ممکن
legs
مسیر ممکن در یک تابع
probable error
خطای ممکن
[ریاضی]
may
ممکن است میتوان
minimise
کوچک کردن تا حد ممکن
i may go
ممکن است بروم
nemo tenetur ad impossible
غیر ممکن وادارکرد
feasible solutions
راه حلهای ممکن
as much as possible
هر قدر ممکن است
an impossible act
کار غیر ممکن
ultimate strength
حاصلضرب بیشترین بار ممکن
Can you help me?
ممکن است کمکم کنید؟
he may come late
ممکن است دیر بیاید
ramp weight
حداکثر وزن ممکن هواپیما
ambiguous
آنچه دو معنای ممکن دارد
perhaps you have seen it
ممکن است انرادیده باشید
Excuse me. May I get by?
ببخشید. ممکن است رد شوم؟
may i go yes you may
ایا ممکن است من بروم
WI'll you give the car a wash (wash – down) please.
ممکن است لطفا" اتوموبیل رابشوئید
bifurcation
سیستمی که در آن فقط دو نتیجه ممکن است
Can you lend me ...
آیا ممکن است ... را به من امانت بدهید؟
Can you give me an estimate?
ممکن است یک برآورد هزینه به من بدهید؟
you have perhaps seen it
ممکن است انرا دیده باشید
bistable
که در موقعیت ممکن روشن و خاموش دارد
meshing
هر سیستم با دو یا چند مسیر ممکن در هر اتصال
meshes
هر سیستم با دو یا چند مسیر ممکن در هر اتصال
mesh
هر سیستم با دو یا چند مسیر ممکن در هر اتصال
boolean operation
یکی از دو مقدار ممکن درست یا نادرست
By hook or by crook. somehow.
هر جوری شده ( بهر طریق ممکن )
ccd
که دستیابی ترتیبی یا تصادفی را ممکن می کنند
Could you put us up for the night ?
ممکن است شب را اینجا منزل کنیم ؟
Can you help me with my luggage?
ممکن است بارم را حمل کنید؟
Would you wait for me, please?
ممکن است لطفا منتظرم باشید؟
Can you give me the key, please?
لطفا ممکن است کلید را به من بدهید؟
it is not p to climb it
نمیتوان از ان بالارفت بالارفتن از ان ممکن نیست
Can you tell me where ... is?
آیا ممکن است به من بگویید ... کجاست؟
contingencies
چیزی که دراینده ممکن است رخ دهد
contingency
چیزی که دراینده ممکن است رخ دهد
phoneme
که ممکن است کلمهای را ایجاد کند
May I park there?
ممکن است اینجا پارک کنم؟
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com