Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
self assertiveness
ابراز وجود
Search result with all words
presumption hominis
قرینه ضعیفه که به فرض وجود ان طرف مجبور به ابراز ادله معارض نیست چون این قرینه به تنهایی ولو با نبودن دلیل معارض قدرت اثباتی ندارد
Other Matches
enclave economices
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
irreticence
ابراز
manifestation
ابراز
proposal
ابراز
revelations
ابراز
proposals
ابراز
revelation
ابراز
manifestations
ابراز
evincing
ابراز کردن
divulging
ابراز کردن
merriment
ابراز شادی
express
ابراز کردن
expressed
ابراز کردن
expresses
ابراز کردن
expressing
ابراز کردن
empressement
ابراز صمیمیت
divulge
ابراز کردن
divulged
ابراز کردن
presentation of evidance
ابراز دلیل
evinced
ابراز کردن
evince
ابراز کردن
evinces
ابراز کردن
lay bare
ابراز کردن
irreticent
ابراز کننده
divulges
ابراز کردن
expression
ابراز کلمه بندی
profess
ابراز ایمان کردن
professes
ابراز ایمان کردن
professing
ابراز ایمان کردن
certificate of achievement
مدرک ابراز لیاقت
heart goes out to someone
<idiom>
ابراز احساسات کردن
impemitently
بدون ابراز پشیمانی
certificate of capacity
مدرک ابراز لیاقت
expressions
ابراز کلمه بندی
displaying
نشان دادن ابراز کردن
to say something to the effect that ...
ابراز کردن خود دایربراینکه ...
evincing
معلوم کردن ابراز داشتن
exhibits
ارائه دادن ابراز کردن
exhibit
ارائه دادن ابراز کردن
exhibited
ارائه دادن ابراز کردن
exhibiting
ارائه دادن ابراز کردن
displayed
نشان دادن ابراز کردن
evince
معلوم کردن ابراز داشتن
display
نشان دادن ابراز کردن
evinced
معلوم کردن ابراز داشتن
evinces
معلوم کردن ابراز داشتن
displays
نشان دادن ابراز کردن
scope for one's energies
میدان برای ابراز فعالیت
self expression
ابراز وتصریح عقاید وخصوصیات خود
Everyone sends their regards to you.
همه بهت ابراز ارادت کردن.
citations
تقدیررسمی از ابراز لیاقت تشویق نامه
citation
تقدیررسمی از ابراز لیاقت تشویق نامه
holy cow !
[holy smoke !]
<idiom>
اصطلاح برای ابراز تعجب یا حیرت
Holy moly!
<idiom>
اصطلاح برای ابراز تعجب یا حیرت
brainstorming
گردهمایی که در آن همه چارهها و اندیشههای خود را ابراز میکنند
ideology
بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
ideologies
بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
propounder
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
entity
وجود
neer do well or well
پی وجود
personalities
وجود
individuation
وجود
In spite of . Despite . Notwithstanding .
با وجود
despite
با وجود
personality
وجود
entities
وجود
presence
وجود
in spite
با وجود
existence
وجود
being
وجود
existences
وجود
reality
اصالت وجود
in spite of that
با وجود این
pre existence
تقدم وجود
preexistence
تقدم وجود
from the bottom of one's heart
<idiom>
از اعماق وجود
pantheist
معتقدبوحدت وجود
d. of constitution
نازکی وجود
d. constitution
وجود نازک
none the less
با وجود این
non ego
غیر وجود
essence
وجود ماهیت
drink hail
گوارای وجود
begetter
وجود اور
Despite the fact that…
با وجود اینکه
quality
وجود خصوصیت
regardless
با وجود علیرغم
individuality
وجود فردی
realities
اصالت وجود
fact
وجود مسلم
facts
وجود مسلم
nonetheless
بااین وجود
system
اصول وجود
qualities
وجود خصوصیت
viruses
وجود دارد
virus
وجود دارد
universe
عالم وجود
persons
وجود ذات
systems
اصول وجود
exists
وجود داشتن
existed
وجود داشتن
exist
وجود داشتن
be
وجود داشتن
body and soul
<idiom>
با تمام وجود
to be there
وجود داشتن
person
وجود ذات
and there an end.
و پایان وجود دارد.
atheism
انکار وجود خدا
pantheism
ایین وحدت وجود
preexist
قبلا وجود داشتن
nevertheless
با این وجود علیرغم
hematuria
وجود خون در ادرار
objectives
دارای وجود خارجی
for all that
با وجود همه اینها
oxaluria
وجود جوهر ترشک
numen
وجود الهی خدا
neer do well or well
ادم بی وجود یا بی خاصیت
cosmologies
نظام عالم وجود
know nothing
منکر وجود خدا
cosmology
نظام عالم وجود
pantheistic
مبنی بر وحدت وجود
in the face of such odds
با وجود این تفاوت
objective
دارای وجود خارجی
hydrometeor
وجود بخاراب در هوا
hemoglobinuria
وجود هموگلوبین درادرار
preexistent
دارای تقدم در وجود
begetting
سبب وجود شدن
animalization
وجود مواد حیوانی
cosmos
نظام عالم وجود
beget
سبب وجود شدن
begets
سبب وجود شدن
reacts
تغییر به علت وجود یک ماده
fetch
مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
agnostics
عرفای منکر وجود خدا
I love her with my whole being .
با تمام وجود دوستش دارم
reacting
تغییر به علت وجود یک ماده
She was a fine woman ( person ) .
وجود بسیار نازنینی بود
give someone a good run for her money
<idiom>
رقابت شدید به وجود آوردن
fetches
مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
warehouse refusal
اعلام عدم وجود درانبار
water exists in three phases
اب درسه نمود وجود دارد
trichotomy
تقسیم وجود انسان به سه قسمت
There is a mountain of difficulties .
کوهی از مشکلات وجود دارد
fetched
مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
react
تغییر به علت وجود یک ماده
reacted
تغییر به علت وجود یک ماده
agnostic
عرفای منکر وجود خدا
Is there a television?
آیا تلویزیون وجود دارد؟
converges
تقارب خطوط وجود تشابه
converged
تقارب خطوط وجود تشابه
cosmogonic
وابسته به خلقت عالم وجود
converge
تقارب خطوط وجود تشابه
converging
تقارب خطوط وجود تشابه
pantheism
همه خدایی وحدت وجود
phosphaturia
وجود فوسفات زیاد در پیشاب
groove
[فاصله ای که بین هر رج وجود دارد.]
put one's foot down
<idiom>
با تمام وجود اعتراض کردن
Is there electricity?
آیا برق وجود دارد؟
Is there drinking water?
آیا آب آشامیدنی وجود دارد؟
radiological survey
بررسی میزان وجود تشعشع اتمی
There is no such number.
همچنین شماره تلفنی وجود ندارد.
syupersubstantial
مافق وجود یا جوهر مادی روحی
You are needed . They need you .
وجود شما مورد نیاز است
substantialize
دارای وجود خارجی کردن یاشدن
to not be
[any]
the wiser
<idiom>
ملتفت نشدن
[با وجود نشانه ها و توضیحات]
There's an exception to every rule.
برای هر قانونی استثنائی وجود دارد.
Is there heating?
آیا سیستم حرارتی وجود دارد؟
Is there air conditioning?
آیا تهویه مطبوع وجود دارد؟
Such a thing does not exist at all .
چنین چیزی اصلا" وجود ندارد
There is nothing to worry about.
دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
To put ones heart and soul into a job .
باتمام وجود کاری را انجام دادن
There's no reason for concern.
دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
unitarianism
وحدت گرایی اعتقاد بوحدت وجود
cosmologist
دانشمند ومحقق درعلم عالم وجود
homogamy
وجود گلبرگهای مشابه ومتجانس در گیاه
objectiveness
با داشتن وجود خارجی بطورواقعی یاخارجی
in nature
همه جا دارای وجود خارجی یا طبیعی
factionalism
اعتقاد به لزوم وجود احزاب سیاسی
lactosuria
وجود ماده قندی شیر درپیشاب
androgyny
وجود دو حالت زنانگی ومردانگی توام
albinism
عدم وجود رنگ دانه در بدن
logos
اصل یا منشاء عقل عالم وجود
Where theres will theres a way .
<proverb>
تا وقتى خواسته اى هست ,راهى هم وجود دارد .
Ah, what the heck!
اه مهم نیست!
[اه با وجود این کار را میکنم!]
residents
ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد
However hard he tried ...
با این وجود که او
[مرد]
سخت تلاش کرد ...
She loves him in spite lf sll his faults .
با وجود تمام عیبهایش اورا دوست دارد
There is one physician for every 260 inhabitants.
برای هر ۲۶۰ ساکن یک پزشک وجود دارد.
resident
ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد
xanthoma
وجود لکههای زرد غیرمنظم در زیر پوست
Racial prejudice prevails in some countries.
دربرخی کشورها تعصبات نژادی وجود دارد
transients
آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
transient
آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
anthropopathism
اعتقاد به وجود روح انسانی در اشیاء و موجودات
Inquietude
حس آشوبی که از وجود آسایش و سکون به دست می آید.
dualism
وجود دو موقعیت یاپدیده متضاد در کنار یکدیگر
cosmogony
خلقت وپیدایش عالم وجود کیهان شناسی
There is no reason to do something
دلیلی وجود ندارد که کاری انجام شود.
There's no danger of that happening again.
خطری وجود ندارد که آن دوباره اتفاق بیافته.
There are not many amusements in this town.
دراین شهر تفریحات زیادی وجود ندارد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com