English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
dish wash ابی که دران فرف شسته باشند
dish water ابی که دران فرف شسته باشند
Other Matches
positive economics شاخهای ازاقتصاد که دران پدیده هاانطوریکه وجود دارند موردبررسی قرارمیگیرند نه انطوریکه باید باشند
colony گروهی ا ز مردم یک کشور که جایی دور از کشورشان مستقر شده باشند ولی تابع قوانین و حکومت کشورشان در آنجا باشند
anti- ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
crushed gravel شن شسته
waterworn اب شسته
cut and dry شسته وروفته
laundering شسته شدن
launder شسته شدن
unwashed شسته نشده
cut and dried شسته وروفته
ballast مصالح شسته
tub شسته شدن
cut-and-dried شسته وروفته
neat شسته و رفته
neater شسته و رفته
launders شسته شدن
neatest شسته و رفته
tubs شسته شدن
laundered شسته شدن
neater شسته و رفته مرتب
neat شسته و رفته مرتب
neatest شسته و رفته مرتب
eluvial horizon طبقه خاک شسته شده
ecru رنگ کتان شسته نشده
acid leach کانی شسته شده با اسید
It is a neat tidy job. کار شسته ورفته ای است
rainwash شسته شده بوسیله باران
waterworn شسته شده و صیقلی در اثراب
I want these clothes washed. من میخواهم این لباس ها شسته شود.
symmetric difference تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
except تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
equality تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
to spin laundry in the washing machine لباس های شسته شده را در ماشین لباسشویی تند چرخاندن
greasy wool پشم چرب [پشمی که هنوز شسته نشده و آماده ریسندگی نیست.]
airing cupboard قفسه یا کمدی که لباسهای شسته شده را برای خشک شدن در آن قرار میدهند
therein دران
thereabout دران حدود
therabout دران حدود
offing دران نزدیکی ها
slideway راهی که دران سر
then انگاه دران هنگام
therewith دران هنگام بدانوسیله
nautch که دران رقاص میرقصند
it is not subject to review دران روا نیست
swimming bath تن شو یاحوضی که دران شناتوان کرد
scrinium لوله یاصندوقی که دران طوماربگذارند
thereis not a p of truth init ذرهای راستی دران نیست
polytony ایجادچند لحن دران واحد
polytonality ایجاد چندلحن دران واحد
thumbhole حفرهای که شست دران جابگیرد
i had no voice in that matter من دران قضیه رایی نداشتم
errors slipped in اشتباهاتی دران راه یافت
pot liquor اب ته دیگ پس از پختن سبزیجات دران
lanolin لانولین [ماده چربی موجود در سطح الیاف پشم که در صورت شسته نشدن حالت انعطاف پذیری و درخشندگی به فرش های پشمی می بخشد.]
crate صندوقی که چینی یا شیشه دران میگذارند
gill net دامی که چون ماهی دران بیافتد
actinology دانشی که دران از خواص نورگفتگو میکند
cellaret گنجهای که شیشههای باده دران میگذارند
oast کورهای که رازک را دران خشک می کنند
dripping pan فرفی که چکیده کباب دران میریزد
impressibly بطوریکه بتوان دران تاثیر کرد
mainstream مسیر جویباری که دران اب جریان دارد
deadfall دامی که جانوران بزرگ دران زیراوارمیمانند
crates صندوقی که چینی یا شیشه دران میگذارند
flashingpoint درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
flashpoint درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
flashpoints درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
washed-out از کارافتاده شسته شده و ساییده شده
washed out از کارافتاده شسته شده و ساییده شده
heath زمین بایری که علف وخاربن دران می روید
dry town شهری که فروش نوشابه دران ممنوع است
dies non روزی که فعالیت اقتصادی دران انجام نگیرد
heaths زمین بایری که علف وخاربن دران می روید
book message نامهای که سایر گیرندگان دران قید نمیشود
effective beaten zone منطقهای که 28 درصد گلوله ها دران فرود می اید
protoxide ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد
slugfest مسابقهای که دران ضربات سنگین ردوبدل میشود
vortex filament خطی که شدت یا تمرکزجریانهای حلقوی دران بیشتراست
crematoria کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
crematorium کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
there is nothing in it چیز مهمی دران نیست پروپایی ندارد
the bill defined his powers حدود اختیارات وی دران لایحه معلوم گردید
crematoriums کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
the like of you باشند
array می باشند
arrays می باشند
coulisse ناویا شیاری که دریچه بند اب دران حرکت میکند
clearinghouse سازمانی که چکهای بانکهای مختلف را دران مبادله میکنند
fence month ماهی که شکارگوزن یاماهی گیری دران ممنوع است
bearbaiting نوعی تفریح که دران سگهارابجان خرس مقید درزنجیرمیاندازند
he is a proficient that art در ان هنر زبر دست است دران فن متخصص یا ماهراست
lyophobic دارای عدم تجانس با مایعی که دران پراکنده شده
the room was seated for 00 جای سدکرسی دران خانه تهیه کرده بودند
turbulent flow جریانی است که دران عدد رینولدز از0032 بیشتراست
isocracy حکومتی که اختیارات سیاسی همه دران یکسان است
ringthe bull بازی ای که دران حلقهای راپرتاب میکنندتابه قلابی بیاویزد
oxyhydrogen blowpipe بوری زرگری که دران اکسیژن و ایدروژن با هم امیخته میشوند
polyandry اختیار چندشوهر توسط زن دران واحد تعدد ازدواج
inclusion B درست باشند
implications B درست باشند
shearling چیده باشند
implication B درست باشند
catastasis بخش سوم داستانهای باستانی که اوج مطلب دران بود
ready reckoner کتابچه یاجدولی که حسابهای عمل شده واماده دران موجوداست
vasculum کبریت قوطی ای که گیاه شناسان دران نمونه جمع میکنند
register فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
registering فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
mince pies نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
registers فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
mince pie نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
tragi comedy نمایشی که دران مطالب جدی ومضحک باهم امیخته باشد
tie in sales حالتی که دران فروشنده چند کالا رابصورت مجموعه میفروشد
jardiniere جعبهای که گل دران سبز کرده و برای ارایش اطاق می گذارند
polygram طرح یانقشه که خطهای زیاد دران بکاربرده شده است
indirect speech گفته کسی که تغییرات دستوری دران داده نقل کنند
to be tuned in to a channel کانالی را گرفته باشند
to be of the opinion that ... به این عقیده باشند که ...
water hole سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
group contracts قراردادهای کلی قراردادهایی که دران کالاهای مختلف موردمعامله قرار میگیرد
to prove an a اثبات اینکه شخص هنگام وقوع جرم دران محل نبوده
handy dandy بازی بچگانه که دران کودکی چیزی رادریکی ازدودست بسته خودنگاه
fugue قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
fugues قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
jumble shop دکانی که خرده ریز و کالای گوناگون ارزان و نیمدار دران میفروشند
pot pourri کوزهای که برگهای چندین جورگل رابا ادویه خوشبوامیخته دران میریزند
light trap اسبابی که حائل نور بوده ولوازم عکاسی دران حرکت کند
pantechnicons نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
sachet بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
sachets بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
paranoia or noea دیوانگی خیالی که دران انسان مردم دیگر رازیردست وسزاوارمی پندارد
free on quay قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد
pantechnicon نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
corporation که دارای شخصیت حقوقی باشند
corporations که دارای شخصیت حقوقی باشند
silver inwrought with gold سیمینهای که زردر ان کارکرده باشند
they are t of their doctrines موافب اصول خودمی باشند
beer on draught ابجوی که درچلیک شیردارریخته باشند
draught beer ابجوی که درچلیک شیردارریخته باشند
cradle scythe داسی که درچهارچوب کارگذاشته باشند
marinades اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
portmark علامت روی بسته که مشخصات بندر مقصد نیز دران ذکر گردیده
marinaded اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
funeral home محلی که دران مرده را جهت انجام مراسم تدفین یا سوزاندن اماده میکنند
marinading اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
marinade اب نمک که سرکه وشراب وادویه بان زده وگوشت ماهی را دران می خوابانند
ex ship یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالا را در بندرمقصد و درکشتی به خریدارتحویل میدهد
rigging position وضعیت هواپیما که دران محورعرضی و یک محورطولی اختیاری در یک صفحه افقی قرار دارند
ex quay یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالا را در بندرمقصد به خریدار تحویل میدهد
covenantee کسیکه باوپیمانی کرده باشند متعهدله
lashkar گروهی از قبایل هندی که مسلح باشند
floating harbour لنگرگاهی که ازموج شکنهای شناورساخته باشند
hippocras شرابی که بان ادویه زده باشند
parallel اگر به توجه نیاز داشته باشند
velvet powdered with pearls مخملی که روی انرابادانههای مرواریداراسته باشند
special troops یکانهای مخصوصی که به لشگرمامور شده باشند
parallelling اگر به توجه نیاز داشته باشند
parallelled اگر به توجه نیاز داشته باشند
person entitled to asylum پناهنده سیاسی [که درخواستش را پذیرفته باشند]
recognized asylum seeker پناهنده سیاسی [که درخواستش را پذیرفته باشند]
asylee پناهنده سیاسی [که درخواستش را پذیرفته باشند]
parallels اگر به توجه نیاز داشته باشند
as like as two peas مانند سیبی که دو نیم کرده باشند
paralleling اگر به توجه نیاز داشته باشند
picked quarrel نزاعی که با بهانه یا عمداراه انداخته باشند
paralleled اگر به توجه نیاز داشته باشند
pinole ارد ذرت بو داده که با شکرامیخته باشند
dramatic monologue نوعی داستان نمایشی که دران یکنفر بتنهایی فاهر میشودوبا متکلم وحده است
universal legacy وصیتی که دران موصی جهت تسلیم موردوصیت به ورثه شرطی قائل نشده باشد
log rolling دسته بندی سیاسی که دران همدیگر رابستایندویاری کننداصول نان بهم قرض دادن
ostensory فرف سیمین یا زرینی که هنگام عشا ربانی نان دران گذاشته نمایش میدهند
free trade شیوهای که دران کالاها بدون محدودیتهای دولتی از کشوری به کشوردیگر انتقال داده میشود
duett قطعهای که برای دوخواننده یادونوازنده ساخته باشند
theocracies حکومتی که زمامداران اصلی ان پیشوایان مذهبی باشند
funded debt وامی که دربرابران وجوهی رااختصاص داده باشند
like two peas in a pod <idiom> مثل سیبی که از وسط دو نیم کرده باشند.
i p that they are both gone احتمال کلی می دهم که هردو رفته باشند
perfunctoriness چگونگی کاری که سرسری انجام داده باشند
lipoprotein مواد پروتئینی که حاوی مقداری چربی باشند
corporative state حکومتی که صاحبان کلیه مشاغل در ان شریک باشند
theocracy حکومتی که زمامداران اصلی ان پیشوایان مذهبی باشند
sexto کتابی که هر برگ انرا 6بارتاه زده باشند
octet گروهی از هشت بیت که به صورت یک واحد باشند
The applicants must be above [over] the age of 18. متقاضیان بایستی از هجده سال به بالا باشند
lateral route جاده هایی که به موازات خط لجمن قرارداشته باشند
varicosity جایی که چند سیاهرگ گشاد شده باشند
whitleather پوستی که با زاج انرا خوراک داده باشند
sparse array ارایهای که در ان اکثرورودی ها دارای مقدار صفرمی باشند
mixed marriage پیوند مرمانی که از دو نژاد یادو کیش باشند
estrus مرحله تحریکات جنسی زنان که دران زن میل به نزدیکی بامرد وقابلیت ابستن شدن رادارد
esturm مرحله تحریکات جنسی زنان که دران زن میل به نزدیکی بامرد وقابلیت ابستن شدن رادارد
compound bending خمشی که دران لنگر پیچشی صفر بوده وتنشهای عمودی کششی وفشاری فاهر میشوند
totaliarian state دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
hemophilia بیماری موروثی که دران خون دیر لخته میشودودرنتیجه اشکال در بندامدن خونریزی پدید می اید
delivered at frontier یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالای موردمعامله را در مرز تعیین شده تحویل میدهد
open cycle reactor system سیستم راکتوری که دران ماده سردکننده تنها یکبار از مبدل حرارتی مرکزی عبور میکند
scrap book مجموعه عکس هاوقطعاتی که از کتابهای دیگر بریده باشند
shot group گروه گلوله هایی که نزدیک هم به هدف خورده باشند
alternate که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
peering هر دو وسیله مشابه که در سطح پروتکل شبکه یکسان باشند
alternated که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com