English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (33 milliseconds)
English Persian
cadge اخاذی کردن دوره گردی کردن
cadged اخاذی کردن دوره گردی کردن
cadges اخاذی کردن دوره گردی کردن
cadging اخاذی کردن دوره گردی کردن
Other Matches
hawks دوره گردی کردن
hobos دوره گردی کردن
hobo دوره گردی کردن
peddled دوره گردی کردن
peddles دوره گردی کردن
hoboes دوره گردی کردن
peddle دوره گردی کردن
hawk دوره گردی کردن
hawked دوره گردی کردن
packman دوره گردی کردن
pedlary دوره گردی
colportage دوره گردی
cadging گدایی دوره گردی
cadged گدایی دوره گردی
cadges گدایی دوره گردی
cadge گدایی دوره گردی
rhapsode دوره گردی که اشعار رزمی
door to door selling فروش کالا بصورت دوره گردی
bleeds اخاذی کردن
bleed اخاذی کردن
extort اخاذی کردن
extorted اخاذی کردن
extorts اخاذی کردن
extorting اخاذی کردن
gad با میخ محکم کردن هرزه گردی کردن
extorting اخاذی کردن زیاد ستاندن
extorted اخاذی کردن زیاد ستاندن
extort اخاذی کردن زیاد ستاندن
extorts اخاذی کردن زیاد ستاندن
to poke a bout ول گردی کردن
traipses هرزه گردی کردن
traipsing هرزه گردی کردن
traipsed هرزه گردی کردن
traipse هرزه گردی کردن
pub crawl میخانه گردی کردن
pub crawls میخانه گردی کردن
shop مغازه گردی کردن دکه
shopped مغازه گردی کردن دکه
shops مغازه گردی کردن دکه
encompasses دوره کردن
reviews دوره کردن
encompassing دوره کردن
reviewed دوره کردن
reviewing دوره کردن
encompass دوره کردن
review دوره کردن
encompassed دوره کردن
to run over دوره کردن
rim دوره دار کردن
rims دوره دار کردن
to undergo training در یک دوره آموزشی شرکت کردن
recapitulated رئوس مطالب را دوره کردن
reviewed تجدید نظر دوره کردن
recapitulates رئوس مطالب را دوره کردن
review تجدید نظر دوره کردن
reviewing تجدید نظر دوره کردن
recapitulating رئوس مطالب را دوره کردن
to serve one's term دوره خدمت خود را طی کردن
recapitulate رئوس مطالب را دوره کردن
serve one's term دوره خدمت خود را طی کردن
reviews تجدید نظر دوره کردن
to enrol [oneself] for a course خود را برای دوره ای نام نویسی کردن
serve a sentence به حکم دادگاه زندانی شدن دوره حبس خود را طی کردن
study for bar دوره تعلیماتی و کاراموزی کانون وکلا را طی کردن درس حقوق خواندن
blackmails اخاذی
blackmail اخاذی
exaction اخاذی
extorsion اخاذی
blackmailing اخاذی
extortion اخاذی
blackmailed اخاذی
extortion اخاذی اجحاف
racketeering اخاذی به تهدید
work over <idiom> کتک زدن برای اخاذی
cooling-off period دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
holocene وابسته به دوره زمین شناسی حاضر که ازپایان دوره پلیستوسن شروع میگردد
cooling off period دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off periods دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
interregnum فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregnums فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregna فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
roundest گردی
cylinderisity گردی
levorotation چپ گردی
knobbiness گردی
roundness گردی
rondure گردی
globularity گردی
rotundily گردی
heroism گردی
round گردی
farinose گردی
to let somebody treat you like a doormat <idiom> با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
roundness نسبت گردی
sleep walking خوابیده گردی
cavetto ربع گردی
mountaineering کوه گردی
pub crawls میخانه گردی
What are you looking for ? دنبال چی؟ می گردی ؟
top radius گردی سر دنده
pub crawl میخانه گردی
gas lubrication روغنکاری گردی
coal dust firing اشتعال گردی
powder metallurgy متالورژی گردی
hole circle گردی سوراخ
somnambulism خواب گردی
somnambulation خواب گردی
powderiness خاصیت گردی
cylinderisity دقت گردی
unmew رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
dry galvanizing اب روی دادن گردی
to i. aroom with a powder گردی درخانه پاشیدن
pulverulent ازهم پاشنده گردی
peregrinations جهان گردی دربدری
peregrination جهان گردی دربدری
bezant پولک گردی که معمولا از طلااست
discharge اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
walkabouts بازگشت بومی استرالیایی به زندگی صحرا گردی
walkabout بازگشت بومی استرالیایی به زندگی صحرا گردی
colporteur کتاب فروش دوره گرد فروشنده دوره گرد
console کنسول [نوعی ستون نگهدارنده تزئینی یا پیش گردی]
captures اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
light period دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
hock spanner اچار نیم گردی در یک دسته درانتها و یک قلاب با چنگک درسر دیگر
production cycle زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
challengo ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
to temper [metal or glass] آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
surveys براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orienting جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
concentrate غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
tae پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
calk بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
concentrating غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
buck up پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
to inform on [against] somebody کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
served نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigning مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to appeal [to] درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
assigned مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
soft-pedalled رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
sterilizes گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
to wipe out پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
infringed تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
times تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
checks بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
withstanding مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
crosser تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
support حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
sterilizing گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
preach وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
crosses تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
infringing تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringe تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
timed تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
check بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
checked بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
withstand مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
married under a contract unlimited perio زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
exploiting استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
cross تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
exploits استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
crossest تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilising گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
corrects تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
woo افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
withstood مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
infringes تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilised گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
to use effort کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
woos افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
sterilises گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
correcting تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
preaches وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com