English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 173 (9 milliseconds)
English Persian
bequest ارثی که بنابوصیت رسیده
bequests ارثی که بنابوصیت رسیده
Other Matches
patrimonial ارثی
successive ارثی
genetic ارثی
hereditary ارثی
inherited ارثی
coparcenery هم ارثی
congenital ارثی
heritable ارثی
genetic endowment موهبت ارثی
geneticist ارثی نگر
genotype سنخ ارثی
hereditarianism ارثی نگری
genomotives انگیزههای ارثی
geneticism ارثی نگری
be in one's blood <idiom> ارثی بودن
geneticists ارثی نگر
diathesis بیماری پذیری ارثی
prerogative امتیاز مخصوص حق ارثی
prerogatives امتیاز مخصوص حق ارثی
genetic endowment ساز و برگ ارثی
principal رئیس موسسه اثاثه ارثی
legitimism هواخواه سلطنت ارثی ومشروع
principals رئیس موسسه اثاثه ارثی
amphiploid دارای حداقل کرموسوم ارثی
sex linked واقع در کروموزم جنسی ارثی
legitimist هواخواه اصول سلطنت با حق مشروع یا ارثی
dysgenic مضر برای صفات وخصوصیات ارثی
Generosity runs in the family. سخاوت دراین خانواده ارثی است
recapitulated صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
recapitulates صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
recapitulate صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
inviable عاجز از ادامه بقا در اثرساختمان نژادی و ارثی
recapitulating صفات ارثی را در طی چند نسل تکراری کردن
recombinant موجود دارای صفات ارثی متشکل جدید
gene عامل موجود در کروموزوم که ناقل صفات ارثی است
genes عامل موجود در کروموزوم که ناقل صفات ارثی است
incross اختلاط و امیزش صفات ارثی یک طایفه میان افراد ان
consummated رسیده
ripest رسیده
riper رسیده
ripe رسیده
headed رسیده
consummate رسیده
consummates رسیده
consummating رسیده
mellow رسیده
mellowed رسیده
mellowing رسیده
mellows رسیده
ripely بطور رسیده
culminant باوج رسیده
knee high بزانو رسیده
Inc به ثبت رسیده
agreed <adj.> <past-p.> به تایید رسیده
floor length رسیده بکف
new arrived تازه رسیده
new come تازه رسیده
over ripe زیاد رسیده
overripe بسیار رسیده
in :رسیده امده
jack in office رسیده است
in- :رسیده امده
maturation رسیده شدن
in wards کالای رسیده
It's time وقتش رسیده که
passed <adj.> <past-p.> به تایید رسیده
authorized <adj.> <past-p.> به تایید رسیده
authorised [British] <adj.> <past-p.> به تایید رسیده
importing کالای رسیده
imported کالای رسیده
import کالای رسیده
approved <adj.> <past-p.> به تایید رسیده
full بالغ رسیده
fullest بالغ رسیده
full-fledged بالغ رسیده
full fledged بالغ رسیده
climactic باوج رسیده
allowed <adj.> <past-p.> به تایید رسیده
approved به تایید رسیده
approvingly به تایید رسیده
overdue موعد رسیده
elvis has left the building <idiom> [نمایش به اتمام رسیده]
I am fed up to the back teeth . I cant stomack it any more. جانم به لبم رسیده
on end <idiom> بنظر به پایان رسیده
raised to the purple بپایه مترانی رسیده
saturant بحد اشباع رسیده
letterbox جعبهی نامههای رسیده
letterboxes جعبهی نامههای رسیده
Did it ever occur to you that … تا کنون بفکرت رسیده که ...
jumped-up تازه به دوران رسیده
intersection point نقطه بهم رسیده
parvenus تازه بدوران رسیده
ripening رسیده کردن یاشدن
ripened رسیده کردن یاشدن
nouveau riche تازه بدوران رسیده
nouveau-riche تازه بدوران رسیده
nouveaux-riches تازه بدوران رسیده
confirmation تایید ازاطلاعات رسیده
antemortem مرگ زود رسیده
ripen رسیده کردن یاشدن
pensionable وقت بازنشستگی رسیده
parvenu تازه بدوران رسیده
inwards واردات کالای رسیده
indent سفارش رسیده از خارج
ripens رسیده کردن یاشدن
evaluations ارزیابی اخبار رسیده
indenting سفارش رسیده از خارج
evaluation ارزیابی اخبار رسیده
indents سفارش رسیده از خارج
grown رسیده جوانه زده
aggrieved محنت رسیده مغموم
perfecting کاملا رسیده تکمیل کردن
perfects کاملا رسیده تکمیل کردن
if i had brains <idiom> اگر عقلم رسیده بود
it is time i was going وقت رفتن من رسیده است
perfect کاملا رسیده تکمیل کردن
the story is at an end استان به پایان رسیده است
it is high time to go وقت رفتن رسیده است
i am nat my last shifts کارد به استخوانم رسیده است
he is up a gum tree کاردبه استخوانش رسیده است
he has been put to his trumps کاردبه استخوانش رسیده است
paprica میوه رسیده فلفل قرمز
patentee ذینفع اختراع به ثبت رسیده
feed water اب رسیده به دیگ بخار ناو
it was at its height به منتهای درجه رسیده بود
perfected کاملا رسیده تکمیل کردن
paprika میوه رسیده فلفل قرمز
syngraph تنظیم کنندگان رسیده باشد
haricots دانههای رسیده یانارس لوبیای سبز
upstart تازه بدوران رسیده ادم متکبر
haricot دانههای رسیده یانارس لوبیای سبز
heirlooms دارایی منقولی که بارث رسیده باشد
I have just received your letter. کاغذت تازه به دستم رسیده است
heirloom دارایی منقولی که بارث رسیده باشد
upstarts تازه بدوران رسیده ادم متکبر
things have come to a pretty pass کار بجای باریک رسیده است
the bill has come to maturity وعده پرداخت برات رسیده است
backtell ابلاغ دستورات رسیده از رده بالا
embryonic membrane ساختمانی که ازتخم رسیده مشتق میشود
the bill of has come to mature وعده پرداخت برات رسیده است
irreducibility حالت چیزیکه به کمینه رسیده و از ان دیگرکمترنمیشود
Has a letter arrived for me? آیا برای من نامه ای رسیده است؟
centralized items اقلامی که دستور کنترل توزیع تمرکزی ان رسیده
ground waves امواج سطحی رسیده به رادار یادستگاههای مخابراتی
demand frequency نواخت تکرار درخواستها تعداد درخواستهای رسیده
young people دخترها و پسرهایی که بسن ازدواج رسیده اند
semifinalist کسیکه بمرحله مسابقات نیمه نهایی رسیده
priming استر کاری چیدن برگ رسیده تنباکو
Now it is about time to head home! الان وقتش رسیده به خانه برویم [بروم] !
It's time to prepare the meal. وقتش رسیده است که غذا را آماده کنیم.
I wI'll show you! Who do you think you are ?I know how to handle (treat) people like you ! خیال کردی! خیالت رسیده ! ( درمقام تهدید )
brie پنیر نرمی که بوسیله کفک رسیده شده باشد
dowagers بیوه زنی که دارایی ازشوهرش به او ارث رسیده باشد
aposteriori از معلول بعلت رسیده از مخلوق بخالق پی برده استنتاجی
dowager بیوه زنی که دارایی ازشوهرش به او ارث رسیده باشد
carpetbaggers تازه بدوران رسیده وفاسد مسافر خورجین دار
carpetbagger تازه بدوران رسیده وفاسد مسافر خورجین دار
dowagers بیوه زنی که از شوهرش باودارایی یا مقامی بارث رسیده باشد
nonagium عشر ماترک متوفی که به کشیش کلیسای محل می رسیده است
dowager بیوه زنی که از شوهرش باودارایی یا مقامی بارث رسیده باشد
exponent شمارهای که توانی که عدد پایه به آن توان رسیده است بیان میکند
exponents شمارهای که توانی که عدد پایه به آن توان رسیده است بیان میکند
end نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
ends نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
ended نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
hot valve clearance فاصله کوچک بین ساقه سوپاپ و اسبک هنگامی که تمام قطعات موتور بدمای کاری رسیده اند
things have come to a pretty کاربجای باریک رسیده است کارو بار خراب است
interpretation تفسیر اخبار واطلاعات رسیده تفسیر عکس ترجمه کردن
interpretations تفسیر اخبار واطلاعات رسیده تفسیر عکس ترجمه کردن
chocked nozzle خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
registered capital سرمایه به ثبت رسیده سرمایه ثبت شده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com