Dictiornary-Farsi | ارواره پایین | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
submaxilla	ارواره پایین


Other Matches

maxilla	استخوان ارواره ارواره
downhaul	پایین کشیدن رشته پایین کشنده
depress	پایین دادن لوله پایین اوردن
depresses	پایین دادن لوله پایین اوردن
chaw	ارواره
jaw	ارواره
mandible	ارواره
chops	ارواره
jaws	ارواره
mandibles	ارواره
wapper jawed	دارای ارواره کج
mandibular	ارواره زیرین
maxillary bone	استخوان ارواره
jaw breaker	ارواره شکن
jawbones	استخوان ارواره
jawbone	استخوان ارواره
maxilla	ارواره زیرین
jibbing	حرف ارواره
jib	حرف ارواره
jibbed	حرف ارواره
nether lip or jaw	لب یا ارواره زیرین
protrusion of the jaw	پیشامدگی ارواره
admaxillary	نزدیک ارواره
crack jaw	ارواره شکن
orthognathous	راست ارواره
jibs	حرف ارواره
chapt	مرد ارواره
glass jaw	ارواره شیشهای
down	سوی پایین بطرف پایین
trismus	تشنج ارواره زیرین
gnathitis	اماس ارواره بالا
gnathic	فکی وابسته به ارواره
inframaxillary	وابسته به ارواره زیرین
supramaxillary	وابسته به ارواره زبرین
prognathism	پیش امدگی ارواره
actinomycosis	مرض قارچی ارواره
projecting jaw	ارواره پیش امده
intermaxillary	واقع در میان ارواره ها
inframaxillary nerves	پیهای ارواره زیرین
gnathal	فکی وابسته به ارواره
submaxillary glands	غدههای زیر ارواره
infra axillary	وابسته به ارواره زیرین
lanternjaws	ارواره دراز و لاغر
mandibular	اروارهای وابسته به ارواره زیرین
jowls	ارواره زیرین پرنده گونه
lantern jawed	دارای ارواره دراز و لاغر
premaxillary	واقع در جلو ارواره زبرین
prognathic	دارای ارواره پیش امده
prognathous	دارای ارواره پیش امده
stag evil	تشنج ارواره زیرین اسب
jowl	ارواره زیرین پرنده گونه
whalebone	استخوان ارواره نهنگ عاج تمساح
vertically	از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
gar	نوعی ماهی که ارواره هایی شبیه منقاردارد
plectognath	ماهی ای که ارواره زبرینش بکاسه سر چسبیده است
pleurodont	دارای دندان محکم شده ازداخل ارواره
premaxilla	استخوان جلو ارواره زیرین مهره داران
overshot jaw	ارواره زبرین هنگامی که ازارواره زیرین جلوترامده است
gomphosis	اتصال و جوش خوردن استخوان دندان به ارواره مفصل متحرک
flat	پایین
lowers	پایین تر
shorter	پایین تر
flattest	پایین
short	پایین تر
sub-	یا پایین تر
low	پایین
lower	پایین
lowered	پایین تر
de-	پایین
lower limit	حد پایین
infara	پایین تر
vide infara	پایین
beneath	پایین تر
lowering	پایین تر
underneath	پایین
lower most	پایین تر
infara	پایین
beneath	پایین
thereinafter [archaic or formal] <adv.>	در پایین
shitu	پایین
bal	از مچ پا به پایین
down	پایین
down stairs	پایین
below	پایین
further down	پایین تر
neath or neath	پایین
hereinafter [formal] <adv.>	در پایین
hereafter <adv.>	در پایین
below <adv.>	در پایین
low level	پایین
shortest	پایین تر
dowm	پایین
neath or neath	پایین تر
subatmospheric	پایین تر از جو
lower	پایین تر
bottom	پایین
tailwater	پایین اب
hypogenous	پایین رو
bottoms	پایین
subteen	پایین تر از سن 31
submiss	پایین
to set down	پایین اوردن
nutant	پایین افتاده
oars down	پارو پایین
to reach down	پایین اوردن
lower class	طبقه پایین
lower classes	طبقه پایین
face down feed	خورد رو به پایین
to sink in the scale	پایین رفتن
to look down	پایین امدن
nutate	پایین افتادن
top down	از بالا به پایین
top-down	از بالا به پایین
foot	پایین بادبان
go dan barai	رد کردن از پایین
down current	جریان رو به پایین
down draft	جریان رو به پایین
bate	پایین اوردن
down stroke	ضربه رو به پایین
downward stroke	ضربه رو به پایین
alow	روبه پایین
downfeed	تغذیه رو به پایین
downfield	میدان پایین
res	noitaloseR پایین
disrate	پایین اوردن
prolapse	پایین افتادگی
prolapse	پایین افتادن
prolapsus	پایین افتادگی
pushdown	پایین فشردنی
catabatic	پایین اینده
decurrent	پایین افتاده
bottommost	پایین ترین
bottom up	از پایین به بالا
dim light	نور پایین
the lower world	جهان پایین
minor	پایین رتبه
download	بارگیری پایین
to get down	پایین رفتن
downward movement	حرکت رو به پایین
downward swing	نوسان رو به پایین
to go down	پایین رفتن
downward travel	ضربه رو به پایین
to let down	پایین کردن
feet	پایین دامنه
low	پایین ضعیف
low	پایین اهسته
downward compatible	سازگار رو به پایین
to come down	پایین امدن
desceht	پایین امدن
the masses	دستههای پایین تر
downmost	پایین ترین
the valley lies below	ده در پایین است
downtrend	سیربطرف پایین
downward compatibility	سازگارمتمایل به پایین
overhand	از پایین ببالا
to beat down	پایین اوردن
to bring down	پایین اوردن
on the down grade	پایین رونده
drives	ضربه از پایین
subordinating	فرعی پایین تر
subordinates	فرعی پایین تر
subordinated	فرعی پایین تر
subordinate	فرعی پایین تر
lower limit	کران پایین
look down	پایین امدن
drive	ضربه از پایین
beneath	از زیر پایین تر از
low order	پایین رتبه
depressions	پایین دادن
shuts	پایین اوردن
depression	پایین دادن
low order	مرتبه پایین
let down	پایین کردن
shutting	پایین اوردن
low level	در سطح پایین
lee	پایین باد
low frequency	فرکانس پایین
low pass	پایین گذر
breast	نورد پایین
low energy	انرژی پایین
lower bound	کران پایین
low activity	فعالیت پایین
low altitude	ارتفاع پایین
lower threshold	استانه پایین
low resolution	وضوح پایین
low resolution	تفکیک پایین
low wing	بال پایین
shut	پایین اوردن
undermost	پایین ترین
descend	پایین امدن
comedown	پایین رفتن
degrades	پایین دادن
downstream	پایین رود
uoppon pyon soon koot	کف دست پایین
downstream	پایین دست
up and down	بالا و پایین
descends	پایین امدن
nether world	جهان پایین
push down stack	پایین فشردنی
go down	پایین رفتن