English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English Persian
de militarization از حالت نظامی دراوردن
Search result with all words
remilitarization دوباره به حالت نظامی دراوردن
Other Matches
state of martial law حالت حکومت نظامی
parade rest حالت ازاد نظامی
de militarization ازبین بردن حالت نظامی
equipoise به حالت تعادل دراوردن
demilitarises از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarised از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarizing از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarized از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarize از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarising از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarizes از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
frondescence برگ دراوردن حالت پربرگی
the i [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
militarism روح سربازی یا نظامی گری نظامی گری توسل به قدرت نظامی
modes قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
mode قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
judge advocate دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
facing یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
facings یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
manoeuvring تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvre تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
terminal command فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
maneuvred تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvres تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvring تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvred تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvres تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
rank and file صفوف مختلف نظامی سلسله مراتب نظامی
terminals سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
terminal سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
reprisals در معنی سیاسی یکی از وسایلی است که دولتهابرای مجبور کردن طرف به حل مسالمت امیز اختلافات به ان متوسل می شوند در این حالت هر دولت روشها واعمال ممکنه را به استثناء عملیات نظامی برای وادارکردن طرف به تسلیم به نظرخود به کار می برد
reprisal در معنی سیاسی یکی از وسایلی است که دولتهابرای مجبور کردن طرف به حل مسالمت امیز اختلافات به ان متوسل می شوند در این حالت هر دولت روشها واعمال ممکنه را به استثناء عملیات نظامی برای وادارکردن طرف به تسلیم به نظرخود به کار می برد
phantom order قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
military government حکومت نظامی فرمانداری نظامی
military channel چانل نظامی مجرای نظامی
foreground سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
analog سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
vitrifying تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
squared تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squaring تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
square تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogues ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogue ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
oblique case حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
convertor وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
printed کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
state of rest حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
plebeianism حالت عوام یا مردم پست حالت توده
alternated تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
devitrify از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
alternate تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternates تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
army terminals باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
military impedimenta شماره بارنامه نظامی شماره حمل بار نظامی
genitive حالت مالکیت حالت مضاف الیه
plasticity حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
uart قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
cold forming حالت دهی در حالت سرد
transitoriness حالت ناپایداری حالت بی بقایی
spectralness حالت طیفی حالت شبحی
marginal case حالت نهائی حالت حدی
spectrality حالت طیفی حالت شبحی
crude حالت طبیعی رنگ [حالت ملایم و اصیل رنگ]
court martial محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
martial law مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
hand salute سلام نظامی دادن سلام نظامی
real mode حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
universal قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
foreign military sales فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
fort دژ نظامی
soldiers نظامی
soldier نظامی
mil نظامی
warlike نظامی
military نظامی
martial نظامی
martin نظامی
serviced نظامی
service نظامی
dressing parade مشق نظامی
court martiall شورای نظامی
council of war شورای نظامی
invasion currency پول نظامی
paramilitary شبه نظامی
column ستون نظامی
prisidio قلعه نظامی
councils of war شورای نظامی
columns ستون نظامی
army attache وابسته نظامی
army staff ستاد نظامی
campound کمپ نظامی
attache وابسته نظامی
provost marshal قاضی نظامی
soldiery نیروی نظامی
court martiall دادگاه نظامی
court material دادگاه نظامی
drill مشق نظامی
paramilitaries شبه نظامی
posts پست نظامی
tunc پیراهن نظامی
defense information اطلاعات نظامی
posted پست نظامی
by military force با نیروی نظامی
guest house مهمانسرای نظامی
militia نیروی نظامی
post- پست نظامی
post پست نظامی
cadet دانشجوی نظامی
militias نیروی نظامی
drills مشق نظامی
drilled مشق نظامی
articles of war قانون نظامی
militarily از لحاظ نظامی
court martial دادگاه نظامی
word of command فرمان نظامی
saluted احترام نظامی
districts ناحیه نظامی
district ناحیه نظامی
salutes احترام نظامی
saluting احترام نظامی
field colors پرچم نظامی
exercise مانور نظامی
exercise مشق نظامی
exercised مانور نظامی
exercised مشق نظامی
field colours پرچم نظامی
exercises مانور نظامی
exercises مشق نظامی
spirit de corps غرور نظامی
regimental لباس نظامی
defensive architecture معماری نظامی
general outpatient clinic درمانگاه نظامی
salute احترام نظامی
cadets دانشجوی نظامی
to attain a great age به سن بالارسیدن [نظامی ]
khaki لباس نظامی
force نیروی نظامی
counter military ضد عملیات نظامی
forces نیروی نظامی
intelligence اطلاعات نظامی
council ofwar شورای نظامی
forcing نیروی نظامی
citadel قلعه نظامی
citadels قلعه نظامی
military spending مخارج نظامی
guest houses مهمانسرای نظامی
garrison state ایالت نظامی
Military operations. عملیات نظامی
military comission هیئت نظامی
military governor حاکم نظامی
military grid شبکه نظامی
military intelligence اطلاعات نظامی
regions ناحیه نظامی
region ناحیه نظامی
military intervention مداخله نظامی
military justice دادسرای نظامی
military justice دادرسی نظامی
military occupational speciality کد تخصصی نظامی
camp اردوگاه نظامی
camped اردوگاه نظامی
camps اردوگاه نظامی
active نظامی کادر
military platform سکوی نظامی
military governor فرمانداری نظامی
military comission کمیسیون نظامی
military convention اتحاد نظامی
military court دادگاه نظامی
military service خدمت نظامی
military courtesy احترامات نظامی
military courtesy شئونات نظامی
military crest خط الراس نظامی
military doctorine دکترین نظامی
military doctorine مقررات نظامی
military expenditure مخارج نظامی
military funds اعتبار نظامی
military funds بودجه نظامی
military government دولت نظامی
military government حکومت نظامی
military posture ارایش نظامی
military posture وضعیت نظامی
military psychology روانشناسی نظامی
the sabre حکومت نظامی
ceremony مراسم نظامی
marched گام نظامی
military testament وصیتنامه نظامی
ceremonies مراسم نظامی
march گام نظامی
neck cloth کاشکول نظامی
military training اموزش نظامی
military training تعلیم نظامی
strongholds قلعه نظامی
stronghold قلعه نظامی
militarists نظامی گرا
militarist نظامی گرا
fortresses استحکامات نظامی
the sabre نیروی نظامی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com