English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
There is nothing I can do about it. از دست من دراین باره کاری ساخته نیست
Other Matches
he is an a. on that سخن او دراین باره است
She did not ask about this. او [زن] دراین باره پرسش نکرد.
Allow me to chew it over in my mind . اجازه بدهید دراین باره فکر کنم
I'll speak at length on this subject. دراین باره مفصل صحبت خواهم کرد
He has no influence in this company . دراین شرکت کاره ای نیست
In this contract , there are no loopholes for either party . دراین قرار داد هیچ را ؟ فراری برای طرفین نیست
i do not have it in me از من ساخته نیست
Is there anything I can do to help? آیا کاری از دست من ساخته است ؟
nothing great is easy هیچ کاری بزرگی اسان نیست
opened 1-سیستم غیراختصاصی که تحت کنترل شرکتی نیست . 2-سیستمی که به صورت ساخته شده که سیستم عاملهای مختلف می توانند با هم کار کنند
opens 1-سیستم غیراختصاصی که تحت کنترل شرکتی نیست . 2-سیستمی که به صورت ساخته شده که سیستم عاملهای مختلف می توانند با هم کار کنند
open 1-سیستم غیراختصاصی که تحت کنترل شرکتی نیست . 2-سیستمی که به صورت ساخته شده که سیستم عاملهای مختلف می توانند با هم کار کنند
ancillary equipment وسیلهای که کاری را ساده تر میکند ولی واقعا نیاز نیست
cost plus contracts قسمتی از کالا را که به سفارش کسی ساخته میشود و هنوزعملا " ساخته نشده
busying 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busied 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busier 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busies 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busiest 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busy 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
All is not gold that glitters. <proverb> هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
winchester disk دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست
step frame استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
transparent برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparently برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
here below دراین جهان
in this connextion دراین زمینه
in this matter دراین امر
of late دراین روزها
in this p case دراین موردبخصوص
In this case ( instance) . دراین مورد
hereabout دراین حدود
hither and thither <idiom> دراین سو وآن سو
leaving files open به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
In this day and age. دراین دور وزمان
herein named نامبرده دراین نامه
In this holy month. دراین ماه مبارک
On this holy month. دراین روز مبارک
there دراین موضوع انجا
his parentage isunknown اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
In this day and age. دراین سال وزمانه ( امروزه )
All the expenses. دراین عکس خوب افتادید
in the last fortnight دراین پانزده روز گذشته
He talked in this connection (vein). دراین زمینه صحبت کرد
I am a strange in this town. دراین شهر غریب هستم
of late years دراین چند سال گذشته
All the world and his wife were at this party . هر کی را بگویی دراین میهمانی بود
Generosity runs in the family. سخاوت دراین خانواده ارثی است
Did you make any profit in this deal ? آیا دراین معامله استفاده ای داشتید ؟
I'll give you that [much] . دراین نکته اعتراف می کنم [که حق با تو است] .
We dont have qualified personnel in this company. دراین شرکت آدم حسابی نداریم
He has a poor service record in this company. دراین شرکت بی سابقه خوبی ندارد
simple shear دراین برش تنش عمودی وجودندارد
How many people live here ? چند نفر دراین خانه می نشینند ؟
The sun is all the more welcome. In this cold weather. دراین هوای سرد آفتاب می چسبد
the pilgrimage of life زندگی چندروزه ادمی دراین جهان
It is murder driving on this freeway ( motorway , highway ) . رانندگی دراین بزرگراه کشنده است
You name it , they have it in thes department store. هر چه تو بگویی دراین فروشگاه می فروشند ( دارند )
Did you get anything out of this deal ? دراین معامله چیزی گیرت آمد ؟
I made a lot of profit in the deal . دراین معامله فایده زیادی بردم
I have a position ( post ) of great responsibility in this company . دراین شرکت شغل پرمسئولیتی دارم
We have no vacant position ( opening ) in this company . دراین شرکت محل ( جا و سمت ) خالی نداریم
It this case , the purpose has been defeated . دراین مورد نقض غرض شده است
This car can hold 6 persons comefortably. دراین اتوموبیل راحت 6 نفر راجامی گیرند
There are not many amusements in this town. دراین شهر تفریحات زیادی وجود ندارد
The surely clean you out in this nightclub . دراین کارباره آدم را لخت می کنند ( می چاپند )
This shop deals in goods of all sorts . دراین مغازه همه چیز معامله می شود
Several people could be accommodated in this room. چندین نفر رامی توان دراین اتاق جاداد
There are ine milion book (volumes)in this library. دراین کتابخانه یک میلیون جلد کتاب وجود دارد
it is past all hope جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
production ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
productions ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
torching کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
blow torch کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
neap tide دراین حالت نیروی جاذبه ماه وخورشید در خلاف یکدیگر تاثیرمیکند
modular construction ساختمان پیش ساخته ساختمان با بلوک پیش ساخته
stringing خطوط خاتم کاری و منبت کاری
pence for any thing میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
one-offs یک باره
ter سه باره
rampire باره
lake rampart اب باره
one-off یک باره
rampart باره
in regard to در باره
in relation to در باره
regards بابت باره
regards باره نسبت
tartars باره دندان
to sputter [about] تف پراندن [در باره ]
here در این باره
on بالای در باره
regarded باره نسبت
regarded بابت باره
one-night stands برنامهی یک باره
one-night stand برنامهی یک باره
regard باره نسبت
Impressionism در باره ادراک
herein در این باره
tartar باره دندان
regard بابت باره
with relation to نسبت به راجع به در باره
rearrngement ترتیب دوم باره
It deals with ... موضوع در باره ... است.
re order سفارش دوم باره
reapparition فهور دوم باره
tartarous دارای باره دندان
to speak [about] صحبت کردن [در باره]
aftercrop حاصل دوم باره
countermark انگ دوم باره
you do me injustice در باره من بی عدالتی می کنید
glid تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
what do you think of him? عقیده شما در باره او چیست
information [on] about somebody] [something] آگاهی [در باره کسی یا چیزی]
what say you to a cinema? در باره سینما چه عقیده دارید
information [on] about somebody] [something] معلومات [در باره کسی یا چیزی]
information [on] about somebody] [something] خبر [در باره کسی یا چیزی]
to sputter [about] با خشم سخن گفتن [در باره ]
with regard to نسبت به در باره راجع به در خصوص
prejudicate بی رسیدگی رای دادن در باره
multipoint اتصال چندین باره به یک خط یا یک کامپیوتر
information [on] about somebody] [something] داده ها [در باره کسی یا چیزی]
to proffer [somebody something ] [something to somebody] [formal] سخن گفتن در باره چیزی
to mack i. about a person در باره کسی از دیگران جویاشدن
to theorise [about something] [British E] نگرشگری کردن [در باره چیزی]
to contemplate about/on/over something اندیشه کردن [در باره چیزی]
to ruminate on something اندیشه کردن [در باره چیزی]
to meditate on/over something اندیشه کردن [در باره چیزی]
to theorize [about something] نگرشگری کردن [در باره چیزی]
convention باره مسائل حزبی ناحیهای
to talk shop در باره کار صحبت کردن
for the rest اما در باره باقی مطالب
i assured him of that به او در این باره اطمینان دادم
conventions باره مسائل حزبی ناحیهای
disclosure عمل بیان در باره چیزی
disclosures عمل بیان در باره چیزی
deuterogamy عروسی دوم باره تجدیدفراش
to pry into a person affairs فضولانه در باره کسی پرسش کردن
to proffer [somebody something ] [something to somebody] [formal] اظهار نظر دادن در باره چیزی
to make of something در باره چیزی نظر [عقیده] داشتن
to consult with somebody about something با کسی در باره چیزی مشاوره کردن
to have a different view of [ opinion about] something در باره موضوی عقیده دیگری داشتن
argument بحث در باره چیزی بدون توافق
arguments بحث در باره چیزی بدون توافق
to do one right عدالت در باره کسی بجا اوردن
to theorize [about something] استدلال نظری کردن [در باره چیزی]
to theorise [about something] [British E] استدلال نظری کردن [در باره چیزی]
monographist نویسنده شرح مفصل در باره یک موضوع
What do you make of this [it] ? نظر شما در باره این چه است؟
vallum بارو باره استحکامات خاکریز بارودارکردن
to sputter [about] تند ومغشوش سخن گفتن [در باره ]
wrought ساخته
framed ساخته
it is inexpedient to reply پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
argue بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
argued بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
argues بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
arguing بحث در باره چیزی که در مورد آن موافق نیستید
to read a book کتابی را دوباره وسه باره خواندن یامرورکردن
to get an overview [of something] دید کلی [در باره چیزی] دست یافتن
I don't want to say anything about that. من نمی خواهم در باره آن مورد نظری بدهم.
to talk something over with somebody با کسی در باره چیزی مفصل گفتگو کردن
coalition مثلا" جنگ علیه دشمن اطلاق میشود دراین مقام می توان چنانچه معمول است این کلمه را به "اتفاق " یا " اتحاد " تبدیل کرد
protectionism دراین مکتب دفاع وحمایت از تعرفههای گمرکی به منظور حمایت صنایع واقتصاد داخلی بعنوان یک وسیله جهت توسعه اقتصادی بشمار می اید
coalitions مثلا" جنگ علیه دشمن اطلاق میشود دراین مقام می توان چنانچه معمول است این کلمه را به "اتفاق " یا " اتحاد " تبدیل کرد
marshall plan طرح کمک امریکابرای توسعه اقتصادی کشورهای اروپای غربی که پس از جنگ جهانی دوم برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم دراین کشورها اجراگردید
officinal ساخته واماده
pukka ساخته شده
immature نیم ساخته
pucka ساخته شده
it is made ساخته میشود
makable ساخته شدنی
prefabricated پیش ساخته
self-made خود ساخته
self made خود ساخته
made ساخته شده
irowork اهن ساخته
prefabs پیش ساخته
simulated شبیه ساخته
fecit ساخته است
paved ford گدار ساخته
manufactured head سر ساخته شده
ruled surface سطح خط ساخته
bamboo ساخته شده از نی
soi disant خود ساخته
precast پیش ساخته
hand made ساخته دست
prefabricate پیش ساخته
prefab پیش ساخته
self constituted خود ساخته
bamboos ساخته شده از نی
self formed خود ساخته
haniwork دست ساخته
artificalism ساخته پنداری
genetics شاخهای از علم زیست شناسی که در باره انتقال وراثت
We would appreciate it if you could provide us with some information about ... ما سپاسگزار می شویم اگر اطلاعاتی در باره ... به ما ارائه کنید.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com