English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
English Persian
to profit by the accasion از موقع استفاده کردن
Other Matches
floating fender زنجیر شناوری که به فاصلههای معینی از یک کانال نصب میشود تا در موقع حوادث ازان استفاده شود
In the fullness lf time . به موقع خود ( به موقع مقرر همگام با گذشت زمان )
civil reserve air fleet گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
exploit از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploits از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploiting از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
cut short پیش از موقع قطع کردن
He cut himself while shaving. موقع تراشیدن ( اصلاح کردن ) صورتش را برید
defect skipping روش مشخص کردن و برچسب گداری شیارهای حساس مغناطیسی در حال ساخت تا استفاده نشوند. اشاره به شیار بعدی مناسبی که قابل استفاده است
blue key نقطه کمکی ابی برای تنظیم عکس در موقع فاهر کردن فیلم
solenoid sweep پاک کردن مین با استفاده ازقدرت سیم پیچی مغناطیسی مین روبی با استفاده ازسلونوئید
collective goods کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
reed شانه [وسیله ای که جهت کوبیدن و محکم کردن نخ پود در چله استفاده می شود و بیشتر در دارهای مکانیکی مورد استفاده قرار می گیرد. اندازه اینگونه شانه به پهنای عرض بافت است.]
shed stick چوب هاف [چوبی است نازک تر از کوجی که برای جدا کردن تارها در موقع عبور دادن پود بکار می رود.]
usage استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
usages استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
spoliation تحریف یا اخفا یا معدوم کردن یا سوء استفاده کردن از سند
jobs کار مزدی کردن یک جا خریدن و به خرده فروش فروختن استفاده نامشروع کردن از
junk پاک کردن یا حذف کردن از فایل ذخیره سازی که دیگر استفاده نمیشود
job کار مزدی کردن یک جا خریدن و به خرده فروش فروختن استفاده نامشروع کردن از
cross examination به طور کلی در CL کلیه شهود وکارشناسان و مامورین کشف جرم در موقع محاکمه بایدعلنا" و حضورا" اطلاعات خودرا بیان دارند و دادستان ووکیل متهم حق سوال کردن از ایشان را دارند
cable weft پود ضخیم [بعد از کامل شدن یک ردیف گره جهت محکم کردن آنها در اکثر فرش ها از یک پود نازک و سپس یک پود کلفت استفاده می شود در برخی مناطق نیز از دو پود نازک و یک پود کلفت بصورت یک در میان استفاده میکنند]
fanning 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fans 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fan 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fanned 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
seizes اشغال هدف از فرصت استفاده کردن دستگیر کردن
seized اشغال هدف از فرصت استفاده کردن دستگیر کردن
imposes تحمیل کردن اعمال نفوذ یا سوء استفاده کردن
seize اشغال هدف از فرصت استفاده کردن دستگیر کردن
impose تحمیل کردن اعمال نفوذ یا سوء استفاده کردن
dead time زمان بدون استفاده زمانی که در ان ازراندمان دستگاه استفاده نمیشود
dead freight کرایه قسمتی از کشتی که به صرفنظر از استفاده یا عدم استفاده باید پرداخت شود
operated از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
operates از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
operate از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
occasion موقع
at the precise moment در سر موقع
inopportunely بی موقع
inapposite بی موقع
periods موقع
period موقع
seasonably به موقع
nailed به موقع
nail به موقع
unseasonably بی موقع بی جا
unseasonable بی موقع بی جا
nails به موقع
behind time بی موقع
terming موقع
termed موقع
ill-timed بی موقع
term موقع
when در موقع
at an unearthy hour بی موقع
occasions موقع
siting موقع
premature بی موقع
occasioned موقع
occasioning موقع
vertical نرم افزار کاربردی که برای استفاده خاص طراحی شده است و نه استفاده عمومی
free آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
capacity استفاده از زمان یا فضایی که کاملاگ استفاده نشده است
idlest که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
freed آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
capacities استفاده از زمان یا فضایی که کاملاگ استفاده نشده است
frees آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
idle که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
freeing آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
idles که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
idled که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
fourth generation computers فناوری کامپیوتر با استفاده از مدارهای CSI که قبلا توسعه یافته اند و هنوز هم استفاده می شوند
bitmap معرفی رویدادها یا استفاده از آرایه تک بیتی به عنوان تصویر یا شکل یا جدول وسایل استفاده شده و...
quads چهار بیت که توسط مودم برای افزایش نرخ ارسال هنگام استفاده از RAM استفاده می شوند
quad چهار بیت که توسط مودم برای افزایش نرخ ارسال هنگام استفاده از RAM استفاده می شوند
composite demand تقاضا برای کالا در موارد استفاده متفاوت مانند استفاده از گازوئیل درمصارف خانگی و مصارف صنعتی
criticalness اهمیت موقع
prudent [discreet] <adj.> موقع شناس
e. to the occasion درخور موقع
room محل موقع
on the dot <idiom> دقیقا سر موقع
tactless موقع نشناس
on one occasion دریک موقع
the proper time to do a thing موقع مناسب
belated دیرتر از موقع
tactlessly موقع نشناس
till his return تا موقع برگشتن او
discretional <adj.> موقع شناس
discrete <adj.> موقع شناس
post entry ثبت پس از موقع
noontime موقع فهر
meal time موقع خوراک
belatedly دیرتر از موقع
thitherto تا ان موقع تاقبل از ان
nailed به موقع پرداختن
on the button <idiom> درست سر موقع
discreet <adj.> موقع شناس
nail به موقع پرداختن
rooms محل موقع
tactfully موقع شناس
nails به موقع پرداختن
seed time موقع تخمکاری
timed فرصت موقع
times فرصت موقع
nicking موقع بحرانی
nicks موقع بحرانی
positioning موقع یابی
juncture موقع بحرانی
place مکان موقع
places مکان موقع
placing مکان موقع
time فرصت موقع
situations محل موقع
situation محل موقع
in due course در موقع خود
inopportune بی موقع نامناسب
fieldcorn موقع جولان
to be proper for به موقع بودن
by this تا این موقع
tactful موقع شناس
nick موقع بحرانی
at a later period در موقع دیگر
nicked موقع بحرانی
payment in due cource پرداخت به موقع
band شبکه محلهای که از سیگنالهای تقسیم شده و ارسالی روی کابل coaxiad با استفاده از پروتکل CSMA / CD استفاده میکند
bands شبکه محلهای که از سیگنالهای تقسیم شده و ارسالی روی کابل coaxiad با استفاده از پروتکل CSMA / CD استفاده میکند
ill treat سوء استفاده کردن ضایع کردن
shareware نرم افزاری که آماده استفاده است ولی وقتی که توسط کاربر استفاده شود باید به نویسنده آن مبلغی بپردازد.
ieee که فقط داده و سیگنالهای تصدیق استفاده می شوند و در آزمایشگاهها برای اتصال کامپیوتر به قط عات اندازه گیری استفاده میشود
put in force به موقع اجرا گذاشتن
i was up late last night دیشب تا ان موقع هنوزنشسته
premature قبل از موقع نابهنگام
here در این موقع اکنون
to profit by the accasion موقع را مغتنم شمردن
opportuneness موقعیت موقع بودن
early resupply تجدید اماد به موقع
show up سر موقع حاضر شدن
d. situation موقع یا موقعیت باریک
mealtimes موقع صرف غذا
pro hac vice برای این موقع
what time ate we supposed to take (have ) lunch ? چه موقع قراراست بخوریم ؟
To have a good sense of timing . To have a sense of occasion j. موقع شناس بودن
playtime موقع شروع نمایش
exigence ضرورت موقع تنگ
seedtime موقع تخم کاری
mealtime موقع صرف غذا
the hour has struck موقع بحران رسید
put upon استفاده کردن از
put-upon استفاده کردن از
utilised استفاده کردن از
employed استفاده کردن
employing استفاده کردن
employs استفاده کردن
utilising استفاده کردن از
utilises استفاده کردن از
to play upon سو استفاده کردن از
utilize استفاده کردن از
utilizes استفاده کردن از
to take a of استفاده کردن از
utilizing استفاده کردن از
to a. one self of استفاده کردن از
to make much of استفاده کردن از
to trade on سو استفاده کردن از
to make use of استفاده کردن از
employ استفاده کردن
duplex دو سیستم کامپیوتر مشخص که در یک برنامه online استفاده می شوند و یکی برای پشتیبانی دیگری در صورت بروز خرابی استفاده میشود
duplexes دو سیستم کامپیوتر مشخص که در یک برنامه online استفاده می شوند و یکی برای پشتیبانی دیگری در صورت بروز خرابی استفاده میشود
exerciser وسیلهای که به استفاده کننده امکان میدهد تا با استفاده از وسائل دستی برنامه ها واتصالات سخت افزاری راایجاد نموده و اصلاح نماید
joint tenants در CLچند تن را گویند که مشترکا"از عین مستاجره استفاده کندبا این قید که هر یک پس ازمرگ دیگری یا دیگران حق استفاده انحصاری داشته باشد
common use مورد استفاده عمومی استفاده مشترک
pull a punch در موقع ضربه دست را کشیدن
bedtime وقت استراحت موقع خوابیدن
backfiring منفجر شدن قبل از موقع
prematureness نابهنگامی زودتر از موقع بودن
backfired منفجر شدن قبل از موقع
bedtimes وقت استراحت موقع خوابیدن
abrazitic مادهای که در موقع ذوب نمیجوشد
backfires منفجر شدن قبل از موقع
He arrived in the nick of time . درست به موقع رسید ( سر بزنگاه )
it is toolate.to go دیگر موقع رفتن نیست
backfire منفجر شدن قبل از موقع
The train came in on time . قطار به موقع رسید ( سروقت )
trade on سوء استفاده کردن از
do up اماده استفاده کردن
uses مصرف استفاده کردن
to work out منتهای استفاده را کردن از
to tread on somebody's foot <idiom> از کسی سو استفاده کردن
use مصرف استفاده کردن
To take advantage of an opportunity. از فرصت استفاده کردن
solarize استفاده کردن از نورافتاب
strains سوء استفاده کردن از
impose upon سوء استفاده کردن از
misuse سوء استفاده کردن از
play on سوء استفاده کردن از
take advantage سوء استفاده کردن از
to seize the opportunity ازموقع استفاده کردن
misusing سوء استفاده کردن از
misuses سوء استفاده کردن از
reuse دوباره استفاده کردن
strain سوء استفاده کردن از
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com