Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (12 milliseconds)
English
Persian
ostracised
از وجهه عمومی انداختن
ostracises
از وجهه عمومی انداختن
ostracising
از وجهه عمومی انداختن
ostracize
از وجهه عمومی انداختن
ostracized
از وجهه عمومی انداختن
ostracizes
از وجهه عمومی انداختن
ostracizing
از وجهه عمومی انداختن
Other Matches
two faced
دو وجهه
phase
وجهه
phases
وجهه
phased
وجهه
two-faced
دو وجهه
prestige
وجهه
popularity
وجهه ملی
popular
دارای وجهه ملی
ostracism
محرومیت از حقوق اجتماعی و وجهه ملی
drops
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
general quarters
اماده باش عمومی دریایی محلهای سکونت عمومی
introduced
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introducing
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduces
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduce
بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
common hardware
ابزار و الات عمومی سخت ابزارهای عمومی
general orders
دستورات عمومی دستورالعملهای عمومی
general porpose
کارهای عمومی مصارف عمومی
bring down
به زمین انداختن حریف انداختن شکار
consolidated dining facility
تاسیسات غذاخوری عمومی مجتمع غذاخوری عمومی
horrify
بهراس انداختن به بیم انداختن
horrifies
بهراس انداختن به بیم انداختن
horrifying
بهراس انداختن به بیم انداختن
jeopard
بخطر انداختن بمخاطره انداختن
horrified
بهراس انداختن به بیم انداختن
steer roping
کمند انداختن به گاو ونگهداشتن ناگهانی اسب برای انداختن گاو بزمین
let down
پایین انداختن انداختن
common carrier
موسسه حمل و نقل عمومی شرکت حمل و نقل عمومی متصدی حمل و نقل
billiard point
در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
common control
کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
the public voice
عمومی
popular
عمومی
generals
عمومی
general
عمومی
common user
عمومی
general porpose
عمومی
overt
عمومی
universal
عمومی
ecumenic
عمومی
commoners
:عمومی
common
:عمومی
common
عمومی
commonest
:عمومی
commonest
عمومی
commoners
عمومی
generic
عمومی
hackneyed
عمومی
wide
عمومی
public
عمومی
outline
خط عمومی
rife
عمومی
wider
عمومی
outlines
خط عمومی
outlining
خط عمومی
widest
عمومی
oecumenical
عمومی
outlined
خط عمومی
public interest
منافع عمومی
counsel for the crown
وکیل عمومی
public information
اطلاعات عمومی
public goods
کالاهای عمومی
public image
تصور عمومی
fourth estate
مطبوعات عمومی
public finance
مالیه عمومی
public facilities
تسهیلات عمومی
public expenditures
مخارج عمومی
collective
مشترک عمومی
prosecture
وکیل عمومی
public interest
نفع عمومی
general act
سند عمومی
general ability
توانایی عمومی
g/a
خسارت عمومی
folkway
احساسات عمومی
folkway
طرزفکر عمومی
generalised
عمومی کردن
generalises
عمومی کردن
generalising
عمومی کردن
generalize
عمومی کردن
generalizing
عمومی کردن
general meeting
جلسه عمومی
encyclic
عمومی دوری
general allotment
اختصاصات عمومی
public enterprises
موسسات عمومی
public domain
خط مشی عمومی
common user items
اقلام عمومی
pissoir
مستراح عمومی
common user
خدمات عمومی
official submission
مناقصه عمومی
common purse
وجوه عمومی
common parts
قطعات عمومی
common nuisance
اضرار عمومی
common language
زبان عمومی
common labour
کارگر عمومی
common items
قطعات عمومی
open court
محکمه عمومی
common hardware
قطعات عمومی
common grid
شبکه عمومی
comulative action
اثر عمومی
plaza
میدان عمومی
consolidated annuities
دیون عمومی
public deposits
سپردههای عمومی
public decency
عفت عمومی
public debt
قرضه عمومی
public cost
هزینه عمومی
public borrowing
استقراض عمومی
public benefits
منافع عمومی
state property
اموال عمومی
public amnsement
نمایشگاه عمومی
public affairs
روابط عمومی
mass poverty
فقر عمومی
mintster of public works
وزیرکارهای عمومی
public a
وکیل عمومی
potlatch
جشن عمومی
generalizes
عمومی کردن
general amnesty
عفو عمومی
public services
خدمات عمومی
respublica
رفاه عمومی
general reserve
احتیاط عمومی
rule of thumb
قانون عمومی
general relativity
نسبیت عمومی
general register
ثبات عمومی
overhead costs
هزینههای عمومی
public policy
سیاست عمومی
general quarters
اسایشگاههای عمومی
general psychology
روانشناسی عمومی
general grant
کمک عمومی
social good
کالاهای عمومی
public place
مکان عمومی
public place
محل عمومی
general plan
نقشه عمومی
suffrage universal
حق رای عمومی
public property
مال عمومی
general staff
ستاد عمومی
public servant
مستخدم عمومی
public utilities
تسهیلات عمومی
general welfare
رفاه عمومی
general theory
نظریه عمومی
public warehouse
انبار عمومی
general tariff
تعرفه عمومی
general support
پشتیبانی عمومی
general supplies
اماد عمومی
quasi public
نیمه عمومی
general supplies
تدارکات عمومی
general stock
سهام عمومی
reason of state
مصالح عمومی
records depository
بایگانی عمومی
general paresis
فلج عمومی
general paralysis
فلج عمومی
general meeting
گردهمایی عمومی
general intelligence
هوش عمومی
public library
کتابخانه عمومی
general factor
عامل عمومی
general equilibrium
تعادل عمومی
general education
اموزش عمومی
prevailing
عمومی متداول
public law
حقوق عمومی
general depot
امادگاه عمومی
general depot
انبار عمومی
general damage
خسارت عمومی
in the sight of the public
در انظار عمومی
general concepts
تدبیر عمومی
general cargo
بار عمومی
public network
شبکه عمومی
general meeting
مجمع عمومی
general outpost
پاسدار عمومی
general outpatient clinic
درمانگاه عمومی
public ownership
مالکیت عمومی
uniform
عمومی متحدالمال
general mobilization
بسیج عمومی
uniforms
عمومی متحدالمال
general message
پیام عمومی
public order
نظم عمومی
burdens
هزینه عمومی
burden
هزینه عمومی
public welfare
رفاه عمومی
general assembly
مجمع عمومی
secularized
عمومی کردن
general strike
اعتصاب عمومی
general strikes
اعتصاب عمومی
general elections
انتخابات عمومی
open house
جشن عمومی
offices
شغل عمومی
secularizing
عمومی کردن
amnesties
عفو عمومی
amnesty
عفو عمومی
vogue
عمومی ورایج
latrine
مستراح عمومی
public sector
بخش عمومی
office
شغل عمومی
general election
انتخابات عمومی
bussed
مسیر عمومی
bath-house
حمام عمومی
plebiscite
اراء عمومی
busing
مسیر عمومی
buses
مسیر عمومی
bused
مسیر عمومی
bus
مسیر عمومی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com