Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
relief interval
استراحت متناوب
Other Matches
lounged
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounging
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounge
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounges
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
alternates
متناوب کردن متناوب بودن
alternate
متناوب کردن متناوب بودن
alternated
متناوب کردن متناوب بودن
alternators
ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
alternator
ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
periodic stock check
کنترل متناوب موجودی کنترل موجودی در دورههای متناوب
alternating
متناوب
altern
متناوب
spotty
متناوب
interrupted
متناوب
intremittent
متناوب
intermissive
متناوب
periodic
متناوب
continual
متناوب
intermittent
متناوب
peals
طنین متناوب
staggers
متناوب تردیدداشتن
intermittent error
خطای متناوب
alternated
تعویض متناوب
pealing
طنین متناوب
pealed
طنین متناوب
peal
طنین متناوب
alternate
تعویض متناوب
staggering
متناوب تردیدداشتن
stagger
متناوب تردیدداشتن
alternates
تعویض متناوب
alternate track
شیار متناوب
alternating arc
قوس متناوب
gating
قطع متناوب
keying
قطع متناوب
intermittent current
جریان متناوب
intermittent reception
موجگیری متناوب
intermitter
متناوب کننده
interval exercises
تمرینهای متناوب
off and on
بطور متناوب
periodic duty
کار متناوب
spasmodic efforts
کوشش متناوب
differential compaction
تراکم متناوب
alternative reinforcement
تقویت متناوب
alternating copolymer
همبسپار متناوب
alternating field
میدان متناوب
alternating load
بار متناوب
fluctuating load
بار متناوب
alternating perspective
نمای متناوب
alternating quantity
کمیت متناوب
alternating stress
تنش متناوب
alternative current
جریان متناوب
work interval
کار متناوب
interchanging
متناوب ساختن
interchanged
متناوب ساختن
interchanges
متناوب ساختن
jerky
تشنجی متناوب
periodic
متناوب پریودیک
intermittently
بطور متناوب
AC
برق متناوب
interchange
متناوب ساختن
flowed
حرکت متناوب
flow
حرکت متناوب
flows
حرکت متناوب
alternator
متناوب ساز
alternators
متناوب ساز
alternating current
جریان متناوب
recumbency
استراحت
yasme
استراحت
bye
استراحت
idle
استراحت
idled
استراحت
idlest
استراحت
idles
استراحت
rests
استراحت
byes
استراحت
vacation
استراحت
vacations
استراحت
rehabilitation
استراحت
breather
استراحت
relaxation
استراحت
breathers
استراحت
rest
استراحت
alternating current instrument
سنجه جریان متناوب
alternating current magnet
مغناطیس جریان متناوب
alternating current motor
موتور جریان متناوب
alternators
مولد جریان متناوب
reciprocating
دارای حرکت متناوب
alternators
دینام جریان متناوب
alternating current generator
مولد جریان متناوب
diagonal flow compressor
کمپرسور با جریان متناوب
alternating current circuit
مدار جریان متناوب
alternating axis of symmerty
محور تقارن متناوب
alternator
مولد جریان متناوب
three phase alternating current
جریان متناوب سه فازه
alternating stress test
ازمایش تنش متناوب
single phase alternating current
جریان متناوب یک فازه
forced alternating current
جریان متناوب فشرده
intermittent rain
بارش متناوب باران
alternates
یک درمیان امدن متناوب
implusive discharge
تخلیه غیر متناوب
industrial alternating current
جریان متناوب صنعتی
alternated
یک درمیان امدن متناوب
power of alternating current
توان جریان متناوب
alternate
یک درمیان امدن متناوب
intermittent rating
کار اسمی متناوب
load reversal
دوره بارگذاری متناوب
magnitude of alternating current
دامنه جریان متناوب
variation
نوسان متناوب پراکندگی
variations
نوسان متناوب پراکندگی
alternator
دینام جریان متناوب
rectification of an alternating current
یکسوکنندگی جریان متناوب
free alternating current
جریان متناوب هرز
lie-down
استراحت کردن
quiescent current
جریان استراحت
rests
استراحت کردن
rests
محل استراحت
relief time
زمان استراحت
meal break
استراحت ناهار
lie by
استراحت کردن
lie off
استراحت کردن
lie up
استراحت کردن
outstretch
استراحت کردن
electrode bias
ولتاژ استراحت
rest cure
معالجه با استراحت
rest period
دوره استراحت
quiescent point
نقطه استراحت
binnacle
استراحت پزشکی
idle period
دوره استراحت
respite _
فاصله استراحت
rest
محل استراحت
rest
استراحت کردن
go to rest
استراحت کردن
resting potential
پتانسیل استراحت
to take one's rest
استراحت کردن
lie down
استراحت کوتاه
lie down
استراحت کردن
unbuckled
استراحت کردن
unbuckling
استراحت کردن
unbuckles
استراحت کردن
unbuckle
استراحت کردن
calm down
<idiom>
استراحت کردن
nooning
استراحت نیمروز
repose
اسودگی استراحت
to rest on one's oars
استراحت کردن
lie-down
استراحت کوتاه
surcease
پایان استراحت
sick leave
استراحت بیماری
to go to roost
استراحت کردن
to retire to bed
استراحت کردن
to repose oneself
استراحت کردن
to rest oneself
استراحت کردن
to pause
استراحت کردن
synchronous alternator
مولد جریان متناوب سنکرون
symmetrical alternating quantity
کمیت متناوب متقارن نامتوازن
magneto bell
زنگ اخبار جریان متناوب
cycle
بصورت متناوب فاهر شدن
cycled
بصورت متناوب فاهر شدن
impedance
مقاومت جریان متناوب امپدانس
multiphase alternating current
جریان متناوب چند فازه
high frequency alternating current
جریان متناوب فرکانس بالا
cycles
بصورت متناوب فاهر شدن
welding altrnator
مولد جوش جریان متناوب
mass practice
تمرین بدون استراحت
parlor car
سالن استراحت قطار
rest
استراحت کردن بالشتک
rest up
استراحت کامل کردن
jump suits
لباس خانه و استراحت
to rest up
استراحت کامل کردن
work relief
استراحت توام با کار
zazen
پایان استراحت نشسته
work ratio
نسبت کار به استراحت
jump suit
لباس خانه و استراحت
kick back
<idiom>
تنها استراحت کردن
to breathe a horse
استراحت کردن به اسب
respite
استراحت تمدید مدت
lair
محل استراحت جانور
binnacle list
فهرست استراحت پزشکی
rests
تکیه گاه استراحت
lairs
محل استراحت جانور
i yearn for
ارزوی استراحت دارم
eased
سهولت استراحت رسایی
rests
استراحت کردن بالشتک
rest
تکیه گاه استراحت
retires
استراحتگاه استراحت کردن
retire
استراحتگاه استراحت کردن
easing
سهولت استراحت رسایی
ease
سهولت استراحت رسایی
lodgment area
منطقه استراحت یا فرود در سر پل
eases
سهولت استراحت رسایی
Zen
استراحت بحالت نشسته
torose
استوانهای شکل ودارای برجستگیهای متناوب
alternator
دستگاه تولید برق متناوب الترناتور
alternators
دستگاه تولید برق متناوب الترناتور
systaltic
منقبض ومنبسط شونده بصورت متناوب
initial alternating short circuit curren
جریان متناوب اتصال کوتاه ضربهای
impedance
مقاومت صوری برق در برابرجریان متناوب
to take a mandatory break
وقت استراحت اجبا ری گذاشتن
dwell
محل توقف توقفگاه استراحت
lounge
محل استراحت ولم دادن
lounging
محل استراحت ولم دادن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com