Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 194 (9 milliseconds)
English
Persian
grind
اسیاب شدن سخت کارکردن
grinds
اسیاب شدن سخت کارکردن
Other Matches
to work with a will
بامیل کارکردن با شوق وذوق کارکردن
milling
اسیاب
water mill
اسیاب
mills
اسیاب
millrace
اب اسیاب
mill race
اب اسیاب
mill
اسیاب
milldam
سر اسیاب
mill race
جوی اسیاب
headrace
تنوره اسیاب
milldam
بند اسیاب
triturator
اسیاب کننده
water mill
اسیاب ابی
grindstone
سنگ اسیاب
grindstones
سنگ اسیاب
molar
دندان اسیاب
molar tooth
دندان اسیاب
millwright
اسیاب ساز
quern
اسیاب دستی
sectorial
دندان اسیاب
fliers
پره اسیاب
flyer
پره اسیاب
to grind into flour
اسیاب کردن
flyers
پره اسیاب
mill wright
اسیاب ساز
millstone
سنگ اسیاب
millstones
سنگ اسیاب
millrace
جوی اسیاب
mill dam
بند اسیاب
grinder
دندان اسیاب
windmill
اسیاب بادی
edge mill
اسیاب غلطکی
windmills
اسیاب بادی
head race
تنوره اسیاب
mill
اسیاب کردن
mills
اسیاب کردن
hand mill
اسیاب دستی
cheek tooth
اسیاب کننده
grinders
دندان اسیاب
ball mill
اسیاب ساچمهای
gristmill
اسیاب غلات
jaw tooth
دندان اسیاب
flier
پره اسیاب
mealmen
کارگر اسیاب
gritting
اسیاب کردن ازردن
mills
کارخانه اسیاب کردن
stamp mill
اسیاب سنگ کوبی
sail arm
پره اسیاب بادی
mill wheel
چرخ یا پره اسیاب
premolar
دندان اسیاب کوچک
tubercle
برامدگی دندان اسیاب
nether millstone
سنگ زیرین اسیاب
mill
کارخانه اسیاب کردن
milling
عمل اسیاب کردن
gritted
اسیاب کردن ازردن
vane of windmill
پره اسیاب بادی
grinders
سنگ رویی اسیاب
grinder
سنگ رویی اسیاب
stamping mill
اسیاب سنگ کوبی
mill circle
چرخ اسیاب ژیمناستیک
grinds
اسیاب کردن خردکردن
paddy
برنج اسیاب نکرده
paddies
برنج اسیاب نکرده
grind
اسیاب کردن خردکردن
grit
اسیاب کردن ازردن
flume
ناودان جوی اسیاب
grist
عمل اسیاب کردن
premolar
مربوط بدندانهای اسیاب کوچک
windmills
هر چیزی شبیه اسیاب بادی
windmill
هر چیزی شبیه اسیاب بادی
inactivate
بی کارکردن
worked
کارکردن
work
کارکردن
act
کارکردن
acted
کارکردن
to pull together
با هم کارکردن
go
کارکردن
goes
کارکردن
crazing mill
اسیاب یا کارخانهای که قلع معدنی رادران خرد میکنند
wheat germ
گیاهک گندم که هنگام اسیاب کردن جدا میشود
slaved
سخت کارکردن
overlabour
زیاد کارکردن
up
اجرا یا کارکردن
upped
اجرا یا کارکردن
upping
اجرا یا کارکردن
slaving
سخت کارکردن
slaves
سخت کارکردن
operation
کارکردن با یک وسیله
to work together
باهم کارکردن
to act jointly
باهم کارکردن
cowork
باهم کارکردن
counterwork
برخلاف کارکردن
cooperate
باهم کارکردن
slave
سخت کارکردن
speed
سریع کارکردن
speeding
سریع کارکردن
overworked
زیاد کارکردن
overworking
زیاد کارکردن
overworks
زیاد کارکردن
to pull a lone oar
تنها کارکردن
collaborated
باهم کارکردن
to paddle one's own canoe
مسقلانه کارکردن
runs
کارکردن موتور
run
کارکردن موتور
overwork
زیاد کارکردن
to work cheap
بامزدکم کارکردن
collaborates
باهم کارکردن
toa for a job or position
درخواست کارکردن
fags
سخت کارکردن
collaborate
باهم کارکردن
fag
سخت کارکردن
collaborating
باهم کارکردن
speeds
سریع کارکردن
geologize
در زمین شناسی کارکردن
qualified for work
شایسته یاقابل کارکردن
knuckle down
<idiom>
مشتاقانه شروع به کارکردن
to act independently of others
مستقلانه یا جداگانه کارکردن
do the trick
<idiom>
خیلی خوب کارکردن
to peg a way at some work
پیوسته درسرچیزی کارکردن
moonlight
بطور قاچاقی کارکردن
automation
بطور خودکار کارکردن
fit to work
شایسته یاقابل کارکردن
function
عمل کردن کارکردن
refitting
دوباره اماده کارکردن
refitted
دوباره اماده کارکردن
refits
دوباره اماده کارکردن
refit
دوباره اماده کارکردن
moonlights
بطور قاچاقی کارکردن
functioned
عمل کردن کارکردن
moonlighting
بطور قاچاقی کارکردن
moonlighted
بطور قاچاقی کارکردن
passage
رویداد کارکردن مزاج
fit to work
اماده برای کارکردن
gears
کردن اماده کارکردن
passages
رویداد کارکردن مزاج
dejecta
کارکردن مزاج مریض
functions
عمل کردن کارکردن
geared
کردن اماده کارکردن
gear
کردن اماده کارکردن
labourvi
رنج بردن سخت کارکردن
drudges
جان کندن بیمیلانه کارکردن
to turn over
واژگون کردن کارکردن دراوردن
geometrize
از روی قواعد هندسی کارکردن
telecommuting
عمل کارکردن با کامپیوتر در یک محل
to work at a high pressure
با فشار یا فعالیت زیاد کارکردن
To work like a beaver .
مشتاقانه وتر وفرز کارکردن
to work it
<idiom>
روی چیزیی کارکردن و حل کردن
frob
کارکردن با دسته فرمان وماوس
drudge
جان کندن بیمیلانه کارکردن
burn
کارکردن موتور راکت طبق برنامه
to do a lesson
درسی راروان کردن سردرسی کارکردن
burns
کارکردن موتور راکت طبق برنامه
To regain consciousness. to come to.
امروز حال وحوصله کارکردن ندارم
crack the whip
<idiom>
باعث سخت کارکردن شخصی شدن
zinjanthropus
شبه انسان دارای ابروی کوتاه و دندان اسیاب بزرگ دوره پلیستوسن سفلی
dabbled
سرسری کارکردن بطور تفریحی کاری راکردن
reliability
توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیارموثروبدون خطا
serial
کارکردن یک وسیله روی داده به صورت ترتیبی
serials
کارکردن یک وسیله روی داده به صورت ترتیبی
specification
کارکردن با مشخصاتی که در یک صفت پذیرفته شده اند
dabbling
سرسری کارکردن بطور تفریحی کاری راکردن
dabbles
سرسری کارکردن بطور تفریحی کاری راکردن
dabble
سرسری کارکردن بطور تفریحی کاری راکردن
wet weight
وزن خالص مایعاتی که معمولا هنگام کارکردن وجوددارند
faulted
توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
faults
توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
reliability
[توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیار موثر و بدون خطا]
psychological moment
موقعی که از لحاظ روان شناسی مقتضی برای کارکردن باشد
failure safety
[توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیار موثر و بدون خطا]
to swear in
با سوگند دادن وارد کارکردن بامراسم تحلیف داخل کردن
fault
توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
verification
بررسی صحت کارکردن یک سیستم و مناسب بودن آن برای کارهای موردنظر
fault
سیستم یا وسیلهای قادر به کارکردن است حتی اگر خطایی رخ دهد
faulted
سیستم یا وسیلهای قادر به کارکردن است حتی اگر خطایی رخ دهد
degradation
اجازه داده به برخی قسمتهای سیستم به کارکردن پس از از بین رفتن یک قسمت
faults
سیستم یا وسیلهای قادر به کارکردن است حتی اگر خطایی رخ دهد
mill
نورد کردن فرز کردن اسیاب
mills
نورد کردن فرز کردن اسیاب
compatibility
توانایی دونرم افزار یا سخت افزار برای کارکردن باهم
technical
وسیله تکنیکی به کاربر برای شرح نحوه استفاده از نرم افزار یا سخت افزار یا علت عدم کارکردن آن
hierarchies
روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی
hierarchy
روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی
mechanizes
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanised
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizing
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanises
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanize
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanising
با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
error
خطای اپراتور خطای سخت افزار یا نرم افزاری . خطایی در برنامه که باعث جلوگیری از کارکردن درست برنامه یا سیستم میشود
errors
خطای اپراتور خطای سخت افزار یا نرم افزاری . خطایی در برنامه که باعث جلوگیری از کارکردن درست برنامه یا سیستم میشود
versions
نرم افزار کمکی که به چندین برنامه نویس امکان کارکردن رروی فایل منبع و بررسی تغییرات اعمال شده توسط هر برنامه نویس را میدهد
version
نرم افزار کمکی که به چندین برنامه نویس امکان کارکردن رروی فایل منبع و بررسی تغییرات اعمال شده توسط هر برنامه نویس را میدهد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com