Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 281 (22 milliseconds)
English
Persian
misthink
اشتباه فکر کردن
Search result with all words
slip
اشتباه کردن
slipped
اشتباه کردن
slips
اشتباه کردن
miscarries
صدمه دیدن اشتباه کردن
miscarry
صدمه دیدن اشتباه کردن
miscarrying
صدمه دیدن اشتباه کردن
bobble
پی درپی اشتباه کردن
bobbles
پی درپی اشتباه کردن
fumble
اشتباه کردن
fumble
از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
fumbled
اشتباه کردن
fumbled
از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
fumbles
اشتباه کردن
fumbles
از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
malfunction
تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه
malfunctioned
تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه
malfunctions
تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه
goof
اشتباه کردن
goofed
اشتباه کردن
goofing
اشتباه کردن
goofs
اشتباه کردن
slip up
اشتباه کردن
slip-up
اشتباه کردن
slip-ups
اشتباه کردن
mistook
اشتباه کردن
miscalculate
اشتباه حساب کردن
miscalculate
اشتباه محاسبه کردن
miscalculated
اشتباه حساب کردن
miscalculated
اشتباه محاسبه کردن
miscalculates
اشتباه حساب کردن
miscalculates
اشتباه محاسبه کردن
miscalculating
اشتباه حساب کردن
miscalculating
اشتباه محاسبه کردن
refute
اشتباه کسی را اثبات کردن
refuted
اشتباه کسی را اثبات کردن
refutes
اشتباه کسی را اثبات کردن
refuting
اشتباه کسی را اثبات کردن
confuse
باهم اشتباه کردن
confuses
باهم اشتباه کردن
bumble
اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
bumbled
اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
bumbles
اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
misconstrue
اشتباه کردن
misconstrued
اشتباه کردن
misconstrues
اشتباه کردن
misconstruing
اشتباه کردن
hallucinate
هذیان گفتن اشتباه کردن
hallucinated
هذیان گفتن اشتباه کردن
hallucinates
هذیان گفتن اشتباه کردن
hallucinating
هذیان گفتن اشتباه کردن
fluff
نرم کردن اشتباه کردن
fluffed
نرم کردن اشتباه کردن
fluffing
نرم کردن اشتباه کردن
fluffs
نرم کردن اشتباه کردن
blunder
اشتباه کردن
blundered
اشتباه کردن
blundering
اشتباه کردن
blunders
اشتباه کردن
mistake
اشتباه کردن
mistakes
اشتباه کردن
mistaking
اشتباه کردن
deletion
روشی برای دوباره ایجاد کردن فایلهای حذف شده وقتی فایلی حذف میشود سکتورهای دیسک نگهداری می شوند چون ممکن است حذف با اشتباه صورت گرفته باشد
miscue
اشتباه کردن
to make a mistake
اشتباه کردن
to make an error
اشتباه کردن
to stumble in one's speech
درسخنرانی اشتباه کردن
To lead someone astray.
کسی رادچار اشتباه کردن
bark up the wrong tree
<idiom>
[درمورد چیزی گمان اشتباه کردن]
eat crow
<idiom>
مجبور کردن کسی به اشتباه وشکست
eat humble pie
<idiom>
پذیرفتن اشتباه وعذرخواهی کردن
foul up
<idiom>
با یک اشتباه احمقانه همه چیز را خراب کردن
trip up
<idiom>
اشتباه کردن
make a mistake
<idiom>
اشتباه کردن
to blame somebody for something
کسی را مسئول کارناقص
[اشتباه ]
کردن
to believe wrong
اشتباه گمان کردن
to goof up
[American E]
اشتباه کردن
to make a typing error
[mistake]
اشتباه تایپ کردن
[صفحه کلید یا تلفن]
to make a typo
[American E]
اشتباه تایپ کردن
[صفحه کلید یا تلفن]
to hit the wrong key
[on the PC/phone/calculator]
اشتباه تایپ کردن صفحه
[کلید یا تلفن]
to make
[commit]
a faux pas
اشتباه اجتماعی کردن
[در رابطه با رفتار بین مردم]
Other Matches
range error
اشتباه در تخمین دریایی اشتباه بردی اشتباه برد
glitches
یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
glitch
یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
out of place
<idiom>
درجایی اشتباه ،درزمان اشتباه بودن
I consider that a mistake.
[I regard that as a mistake.]
این به نظر من اشتباه است.
[این را من اشتباه بحساب می آورم.]
datum error
اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا
delivery error
اشتباه پرتاب اشتباه در سیستم پرتاب
false
<adj.>
اشتباه
error
اشتباه
flounder
اشتباه
floundered
اشتباه
errancy
اشتباه
floundering
اشتباه
errors
اشتباه
in error
<adj.>
اشتباه
goof
اشتباه
goofed
اشتباه
goofing
اشتباه
goofs
اشتباه
snafu
اشتباه
mistakenness
اشتباه
flounders
اشتباه
barratry
اشتباه
mistakes
اشتباه
mistake
اشتباه
mistaking
اشتباه
overseen
در اشتباه
clanger
اشتباه
faux pas
اشتباه
mix-ups
اشتباه
mix-up
اشتباه
mix up
اشتباه
wrongs
اشتباه
faulted
اشتباه
trips
اشتباه
tripped
اشتباه
trip
اشتباه
faults
اشتباه
wronging
اشتباه
wrong
اشتباه
incorrectness
اشتباه
fault
اشتباه
fumble
اشتباه
discrepancy
اشتباه
fumbles
اشتباه
to put one in the wrong
اشتباه
lap sus
اشتباه
inerrant
بی اشتباه
fallacy
اشتباه
jeofail
اشتباه
fallacies
اشتباه
fumbled
اشتباه
boo boo
اشتباه کاری
boner
اشتباه مضحک
blunderingly
ازروی اشتباه
faulted
تقصیر اشتباه
I made a mistake . I was wrong.
من اشتباه کردم
fault
تقصیر اشتباه
to put wise
از اشتباه دراوردن
inaccuracy
اشتباه غلط
fallible
اشتباه کننده
inaccuracies
خطا یا اشتباه
inaccuracies
اشتباه غلط
bungler
اشتباه کار
bunglers
اشتباه کار
blooper
اشتباه احمقانه
misprint
اشتباه چاپی
miscarriage of justice
اشتباه قضایی
disabusing
از اشتباه دراوردن
faults
تقصیر اشتباه
professional misconduct
اشتباه حرفهای
miscarriages of justice
اشتباه قضایی
unmistakable
خالی از اشتباه
probable error
اشتباه احتمالی
dispersion error
اشتباه پراکندگی
disabuses
از اشتباه دراوردن
absolute error
اشتباه مطلق
disabused
از اشتباه دراوردن
typing error
اشتباه تایپی
misprints
اشتباه چاپی
typo
اشتباه تایپی
computational
اشتباه در محاسبه
bloomer
اشتباه احمقانه
disabuse
از اشتباه دراوردن
off the beam
<idiom>
اشتباه ،خطا
peccant
اشتباه کار
inaccuracy
خطا یا اشتباه
to set
از اشتباه دراوردن
to read wrong
اشتباه
[ی]
خواندن
phonily
<adv.>
بصورت اشتباه
incorrectly
<adv.>
بصورت اشتباه
faultily
<adv.>
بصورت اشتباه
falsely
<adv.>
بصورت اشتباه
wrongly
<adv.>
بطور اشتباه
wrongly
<adv.>
بصورت اشتباه
slips
اشتباه لیزی
slip
اشتباه لیزی
peccadilloes
اشتباه کوچک
mistaken
اشتباه کرده
systematic error
اشتباه سیستماتیک
syntax error
اشتباه ترکیبی
you are mistaken
در اشتباه هستید
erroneous
غلط اشتباه
phonily
<adv.>
بطور اشتباه
blunders
اشتباه لپی
blundered
اشتباه بزرگ
delivery error
اشتباه در تیراندازی
falsely
<adv.>
بطور اشتباه
blunder
اشتباه لپی
blunder
اشتباه بزرگ
deflection error
اشتباه انحراف
blundered
اشتباه لپی
blunders
اشتباه بزرگ
incorrectly
<adv.>
بطور اشتباه
blundering
اشتباه لپی
blundering
اشتباه بزرگ
faultily
<adv.>
بطور اشتباه
dead shot
تیر اشتباه
deflection error
اشتباه سمتی
deflection error
اشتباه سمت
slipped
اشتباه لیزی
blaming
اشتباه گناه
misstep
اشتباه درقضاوت
misplay
بازی اشتباه
by mistake
<adv.>
بطور اشتباه
by a mistake
<adv.>
بطور اشتباه
misguidely
از روی اشتباه
as a result of a mistake
<adv.>
بطور اشتباه
by accident
<adv.>
بطور اشتباه
inadvertently
<adv.>
بطور اشتباه
unintentionally
<adv.>
بطور اشتباه
unerring
اشتباه نشدنی
mistakable
قابل اشتباه
blames
اشتباه گناه
blamed
اشتباه گناه
miswrite
اشتباه نوشتن
mistakenness
در اشتباه بودن
mistaken party
اشتباه کننده
flub
اشتباه احمقانه
mistake of law
اشتباه حکمی
bedlam
اشتباه شدید
as a result of a mistake
<adv.>
بصورت اشتباه
mistake of fact
اشتباه موضوعی
spuriously
<adv.>
بطور اشتباه
slip of the tongue
<idiom>
اشتباه لپی
blame
اشتباه گناه
mils trip
اشتباه میلیمی
malentendu
اشتباه فهمیدن
oversight
اشتباه نظری
by mistake
<adv.>
بصورت اشتباه
by a mistake
<adv.>
بصورت اشتباه
lapsus linguac
اشتباه لپی
lapsus memoriac
اشتباه یا لغزش
by accident
<adv.>
بصورت اشتباه
inadvertently
<adv.>
بصورت اشتباه
unintentionally
<adv.>
بصورت اشتباه
spuriously
<adv.>
بصورت اشتباه
metachronism
اشتباه تاریخی
miscalculations
محاسبه اشتباه
miscalculation
محاسبه اشتباه
oversights
اشتباه نظری
peccadillo
اشتباه کوچک
peccadillos
اشتباه کوچک
parachronism
اشتباه تاریخی
unequivocally
صریح اشتباه نشدنی
mistakes
درست نفهمیدن اشتباه
vertical probable error
اشتباه احتمالی قائم
discrepancy
تفاوت اشتباه در حساب
in the wrong
<idiom>
اشتباه ،درستی حقیقت
mistake
درست نفهمیدن اشتباه
inerrancy
فاقد غلط و اشتباه
make up for something
<idiom>
جبران خطا یا اشتباه
mix-up
<idiom>
اشتباه ،گیج وسردرگمی
absolute error
اشتباه مطلق تیراندازی
horizontal error
اشتباه بردی و سمتی
bobbles
اشتباه کاری لغزش
goofier
مخبط اشتباه کار
goofiest
مخبط اشتباه کار
sampling error
اشتباه نمونه گیری
bobble
اشتباه کاری لغزش
mistaking
درست نفهمیدن اشتباه
misreport
اشتباه گزارش دادن
goofy
مخبط اشتباه کار
blunders
اشتباه فاحش در شطرنج
blunder
اشتباه فاحش در شطرنج
misstep
قدم اشتباه وغلط
gross negligence
اشتباه دقت کلی
you are written
شما اشتباه کردید
you are mistaken
اشتباه کرده اید
propagated error
اشتباه منتشر شده
grammatical error
اشتباه دستور زبانی
wrongheaded
مصر در اشتباه خود
unequivocal
صریح اشتباه نشدنی
huge mistake
اشتباه خیلی بزرگ
blundered
اشتباه فاحش در شطرنج
see the light
<idiom>
متوجه اشتباه شدن
errata sheet
برگ تصحیح اشتباه
gaffe
اشتباه در گفتار یاکردار
there is no mistaking
نمیتوان اشتباه کرد
there is no mistaking
جای اشتباه نیست
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com