Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
parity error
اشتباه مقایسه خطای توازن
Other Matches
parity error
خطای مقایسه
image displacement
اشتباه تصویر یا خطای تصویربرداری دستگاه
substitution
خطای اسکنر که یک حرف را با حرف دیگر اشتباه کند
range error
اشتباه در تخمین دریایی اشتباه بردی اشتباه برد
to contrast
[with]
مقایسه کردن با
[برابرکردن برای مقایسه]
faulted
خطای پا در سرویس خطای سرویس اسکواش خطای پرش اسبدوانی
faults
خطای پا در سرویس خطای سرویس اسکواش خطای پرش اسبدوانی
fault
خطای پا در سرویس خطای سرویس اسکواش خطای پرش اسبدوانی
charging
خطای مهاجم خطای ناشی از یورش به حریف
glitches
یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
glitch
یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
out of place
<idiom>
درجایی اشتباه ،درزمان اشتباه بودن
horizontal error
خطای بر دو سمت خطای افقی
errors
خطای اپراتور خطای سخت افزار یا نرم افزاری . خطایی در برنامه که باعث جلوگیری از کارکردن درست برنامه یا سیستم میشود
error
خطای اپراتور خطای سخت افزار یا نرم افزاری . خطایی در برنامه که باعث جلوگیری از کارکردن درست برنامه یا سیستم میشود
I consider that a mistake.
[I regard that as a mistake.]
این به نظر من اشتباه است.
[این را من اشتباه بحساب می آورم.]
magnetic deviation
میزان خطای قرائت عقربه مغناطیسی خطای عقربه
poise
توازن
balances
توازن
parity
توازن
equipoise
توازن
equilibrium
توازن
harmonies
توازن
harmony
توازن
balance
توازن
parity bit
ذره توازن
parity checking
بررسی توازن
parity checking
توازن سنج
even parity
توازن زوج
budget balance
توازن بودجه
parity check
بررسی توازن
parity check
مقابله توازن
parity checking
مقابله توازن
no parity
عدم توازن
parity bit
بیت توازن
unbalance
عدم توازن
unbalancing
عدم توازن
unbalances
عدم توازن
parity
بیت توازن
beam scale
توازن تیر
balance theory
نظریه توازن
heat balance
توازن گرمایی
balance of power
توازن قوا
static balance
توازن ایستا
odd parity
توازن فرد
air parity
توازن قوای هوایی
odd parity check
بررسی توازن فرد
unfavorable balance of trade
توازن نامطلوب تجارتی
demographic balance
توازن گروههای سنی
parity check
مقابله کردن توازن
imbalances
عدم توازن ناهماهنگی
parity
توازن قوای نظامی
passive trade balance
توازن تجارتی منفی
even parity check
بررسی توازن زوج
dynamic balance
تعادل و توازن حرکتی
imbalance
عدم توازن ناهماهنگی
equilibrium price
قیمت در حالت توازن و تعادل
asymetry
درجه عدم توازن یک مدار سه فاز
degrees of unbalance in a three phase sy
درجه عدم توازن یک مدار سه فاز
dissymetry
درجه عدم توازن یک مدار سه فاز
make ends meet
دخل و خرج را در توازن نگه داشتن
bobble
برای لحظهای توازن رااز دست دادن
bobbles
برای لحظهای توازن رااز دست دادن
datum error
اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا
delivery error
اشتباه پرتاب اشتباه در سیستم پرتاب
comparison
مقایسه
collation
مقایسه
resemblance
مقایسه
collations
مقایسه
datum line
خط مقایسه
comparisons
مقایسه
analogies
مقایسه
analogy
مقایسه
comparisons
روش مقایسه
compare
مقایسه کردن
to make comparisons
مقایسه کردن
cf
مقایسه شود
comparator
مقایسه کننده
comparatively
بطور مقایسه
assimilatc
مقایسه نمودن
parity checking
بازبینی مقایسه
parity error
غلط مقایسه
refrence
مبنای مقایسه
parity bit
بیت مقایسه
comparison
روش مقایسه
comparison operator
عملگر مقایسه
comparableness
قابلیت مقایسه
incomparable
غیرقابل مقایسه
incomparable
مقایسه ناپذیر
compares
مقایسه کردن
comparing
مقایسه کردن
compared
مقایسه کردن
analogous
قابل مقایسه
to draw comparisons
مقایسه کردن
datum
سطح مقایسه
odd parity
مقایسه فرد
contrasted
مقایسه کردن
contrast
مقایسه کردن
contrasting
مقایسه کردن
even parity
مقایسه زوج
no parity
عدم مقایسه
contrasts
مقایسه کردن
logical comparison
مقایسه منطقی
frequency comparison
مقایسه فرکانس
incommensurable
مقایسه ناپذیر
incomparability
مقایسه ناپذیری
comparably
بطور قابل مقایسه
A comparison of theory and practice.
مقایسه ای از نظری و عمل.
comparator
وسیله انجام مقایسه
tape comparator
مقایسه کننده نوار
to stand comparison with
قابل مقایسه بودن با
to bear comparison with
قابل مقایسه بودن با
comparative philology
علم مقایسه زبانها
table comparator
مقایسه کننده نوارها
comparative gage
دستگاه مقایسه کننده
Next to you I'm slim.
در مقایسه با تو من لاغر هستم.
measure
مقایسه کردن سنجش
paired comparisons method
روش مقایسه جفتی
between
دربین درمقام مقایسه
to compare oppsites
چیزهای ضد را با هم مقایسه کردن
by comparison
وقتی مقایسه می شوند
incomparably
بطور غیرقابل مقایسه
a comparison of the brain to a computer
مقایسه ای از مغز با کامپیوتر
incomparability
غیر قابل مقایسه
a beauty and an elegance beyond
[ without]
compare
زیبایی و ظرافتی بی مقایسه
priority
اهمیت یک شغل در مقایسه با سایرین
proportions
اندازه چیزی در مقایسه با سایرین
relative
آنچه با دیگری مقایسه شود
VBScript
مقایسه شود با JAVA SCRIPT
document comparison utility
برنامه کمکی مقایسه مدارک
priorities
اهمیت یک شغل در مقایسه با سایرین
That's a poor comparison.
این مقایسه ای نا مناسب است.
a comparison of men's salaries with those of women
مقایسه حقوق مردان با زنان
to drow a p between two
دوچیزراباهم مقایسه یاتشبیه کردن
relational database
نشانهای که دو موضوع را مقایسه میکند
proportion
اندازه چیزی در مقایسه با سایرین
comparable
قابلیت مقایسه قیاس پذیر
comparable
قابل مقایسه مانند کردنی
not a patch on
به هیچ طرف مقایسه نیست با
comparable
آنچه قابل مقایسه نیست
relational database management system
نشانهای که دو موضوع را مقایسه میکند
Today's weather is mild by comparison.
در مقایسه هوای امروز ملایم است.
jobs
اهمیت یک کار در مقایسه با دیگر کارها
job
اهمیت یک کار در مقایسه با دیگر کارها
cost effectiveness
سودمندبودن بیشتربودن درامد در مقایسه باهزینه ها
a comparison between European and Japanese schools
مقایسه ای بین مدارس اروپایی و ژاپنی
to be out of all proportion to something
غیر مقایسه بودن نسبت به چیزی
The comparison is misleading
[flawed]
.
مقایسه گمراه کننده
[ ناقص ]
است.
break even point
نقطه توازن دخل وخرج دخل و خرج سر به سر
collated
مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
a comparison of the tax systems in Italy and Spain
مقایسه سیستم های مالیاتی در ایتالیا و اسپانیا
collating
مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collates
مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collate
مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
index number
مقایسه حجم در بعضی مواقع با عدد شاخص
On comparison, the Mercedes was the more reliable of the two cars.
هنگام مقایسه دو خودرو، بنز قابل اطمینان تر بود.
Comparison with other countries is extremely interesting.
مقایسه با کشورهای دیگر بی اندازه جالب توجه است.
collates
به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collating
به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collated
به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
Participation rates are low compared to international standards.
میزان مشارکت در مقایسه با استانداردهای بین المللی کم است .
collate
به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
By
[In]
comparison with the French, the British eat far less fish.
در مقایسه با فرانسوی ها، انگلیسی ها به مراتب کمتر ماهی می خورند.
dry cell battery
باتری ای که قابل شارژ مجدد نیست مقایسه شودباRechergeable Battery
summation check
بررسی تشخیص خطا با جمع کردن حروف دریافتی و مقایسه با کل آن
Dhrystone benchmark
سیستمی آماری برای اندازه گیری و مقایسه کارایی کامپیوتر
vertical
بررسی تشخیص خطا که بیتهای کلمه با کل آن مقایسه و جمع می شوند
local area network
و توسط کابل بهم وصل می شوند. مقایسه شود با WAN
move of pattern
[وجود تقارن و هماهنگی نگاره ها پس از اتمام بافت در مقایسه با نقشه]
spellcheck
بررسی صحت نوشتار کلمه با مقایسه آن با لغت نامه موجود در کامپیوتر
phosphor
اندازه نور تولید شده در مقایسه با انرژی دریافتی از اشعه الکترون
benchmarks
نشانهای در اندیس که مهم است و قابل مقایسه با سایر نشانه هاست
benchmark
نشانهای در اندیس که مهم است و قابل مقایسه با سایر نشانه هاست
The editorial staff drew unflattering comparisons between the mayor and a dictator.
هیات تحریریه مقایسه برخورنده ای بین این شهردار و دیکتاتوری کرد.
cumulative error
خطای کل
foot fault
خطای پا
doubled up
دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
activity
تعداد فایل هایی که در حال حاضر در مقایسه با کل آنها استفاده شده اند
activities
تعداد فایل هایی که در حال حاضر در مقایسه با کل آنها استفاده شده اند
double
دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
When compared to other countries around the world, Britain spends little on defence.
در مقایسه با کشورهای دیگر در سراسر جهان بریتانیا کم برای دفاع خرج می کند.
pair exchange sorting algorithm
نوعی الگوریتم مرتب کردن مستلزم مقایسه دادههای زوج بندی شده
doubled
دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
The Web site allows consumers to make direct comparisons between competing products.
این وب گاه اجازه می دهد مصرف کنندگان مستقیما محصولات رقیبها را با هم مقایسه بکنند..
volatility
تعداد رکوردهایی که از یک سیستم کامپیوتری حذف یا لعنه می شوند در مقایسه با کل اعداد ذخیره شده
syntax error
خطای نحوی
accidental error
خطای تصادفی
standard error
خطای پایه
indeterminate error
خطای نامعین
machine error
خطای ماشین
individual foul
خطای شخصی
standard error
خطای استانده
indeterminate error
خطای تصادفی
systematic error
خطای منظم
intentional foal
خطای عمدی
optical illusions
خطای باصره
tolerance limit
خطای مجاز
apparent error
خطای فاهری
measuring error
خطای سنجش
anticipatory error
خطای انتظاری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com