English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English Persian
net اصلی بدام افکندن
nets اصلی بدام افکندن
nett اصلی بدام افکندن
Other Matches
VL bus مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL local bus مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
meshing : بدام انداختن
entrapping بدام انداختن
entrapped بدام انداختن
meshes : بدام انداختن
mesh : بدام انداختن
ensnare بدام انداختن
entraps بدام انداختن
trepanation بدام انداختن
ensnared بدام انداختن
ensnares بدام انداختن
ensnaring بدام انداختن
inveigle بدام انداختن
inveigles بدام انداختن
inveigling بدام انداختن
To go out of fashion (style). بدام افتادم
entrap بدام انداختن
trap بدام انداختن
hooks بدام انداختن
trapping بدام اندازی
insnare بدام انداختن
snard بدام انداختن
hook بدام انداختن
inveigled بدام انداختن
decoying بدام انداختن
decoys بدام انداختن
decoy بدام انداختن
entoil بدام انداختن
enticement بدام انداختن
ensnarl بدام انداختن
decoyed بدام انداختن
snare بدام انداختن
snares بدام انداختن
psyche بدام عشقش گرفتارشد
entice تطمیع بدام کشیدن
enticed تطمیع بدام کشیدن
entices تطمیع بدام کشیدن
enchant بدام عشق انداختن
enchants بدام عشق انداختن
lured بوسیله تطمیع بدام انداختن
trammel تعدیل کردن بدام افتادن
luring بوسیله تطمیع بدام انداختن
lures بوسیله تطمیع بدام انداختن
lure بوسیله تطمیع بدام انداختن
nailed با میخ الصاق کردن بدام انداختن
nails با میخ الصاق کردن بدام انداختن
nail با میخ الصاق کردن بدام انداختن
hauls همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
hauled همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
hauling همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
haul همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
master data file پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
master سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
masters سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
mastered سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
acciaccatura نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
upended افکندن
upend افکندن
upends افکندن
upending افکندن
droops افکندن
droop افکندن
drooped افکندن
drooping افکندن
on board که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
obtenebrate سایه افکندن بر
flings افکندن پرتاب
eradiate پرتو افکندن
bulldogs برزمین افکندن
overshadows سایه افکندن بر
fling افکندن پرتاب
overshadow سایه افکندن بر
flinging افکندن پرتاب
overshadowed سایه افکندن بر
springe دام افکندن
cages درزندان افکندن
luminesce پرتو افکندن
illuminating پرتو افکندن
jettison بیرون افکندن
put in jail در زندان افکندن
jettisoned بیرون افکندن
projects پیش افکندن
jettisoning بیرون افکندن
projected پیش افکندن
project پیش افکندن
to cage up در زندان افکندن
jettisons بیرون افکندن
illuminate پرتو افکندن
illuminates پرتو افکندن
cage درزندان افکندن
imprison بزندان افکندن
to put in to prison بزندان افکندن
traject ورا افکندن
overshadowing سایه افکندن بر
radiating شعاع افکندن
radiate پرتو افکندن
radiate شعاع افکندن
radiated پرتو افکندن
radiates پرتو افکندن
radiates شعاع افکندن
radiating پرتو افکندن
to go to the shades سایه افکندن در
to hew down بزمین افکندن
bulldog برزمین افکندن
imprisons بزندان افکندن
to give into custody درزندان افکندن
imprisoning بزندان افکندن
radiated شعاع افکندن
to commit to prison درزندان افکندن
to turn orclap by the heels درزندان افکندن
abodes رحل اقامت افکندن
screens روی پرده افکندن
stomach throw افکندن حریف از پشت
abode رحل اقامت افکندن
look to the future باینده نظر افکندن
screen روی پرده افکندن
shed انداختن افشاندن افکندن
sheds انداختن افشاندن افکندن
screened روی پرده افکندن
back sacrifice throw افکندن حریف ازپشت
adumbrate سایه افکندن بر طرح
screening, screenings روی پرده افکندن
to pour rays پرتو افکندن یا پاشیدن
shedding انداختن افشاندن افکندن
shaft تیرانداختن پرتو افکندن
throws پرت کردن افکندن
throwing پرت کردن افکندن
throw پرت کردن افکندن
shafts تیرانداختن پرتو افکندن
To puff with pride. <proverb> باد در کلاه افکندن.
give شرح دادن افکندن
gives شرح دادن افکندن
giving شرح دادن افکندن
stapled جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
prototypal وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
generation کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
stapling جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
generations کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
main guard نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
staple جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
initial reserves ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
first generation computer کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
prototypic وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
quad زندانی کردن در زندان افکندن
quads زندانی کردن در زندان افکندن
To cast a glance at something. به چیزی چشم انداختن ( افکندن )
quoit بازی میخ و حلقه افکندن
shadowed سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
shadowing سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
shadows سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
shadow سایه افکندن بر رد پای کسی را گرفتن
mainstay مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstays مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
anastylosis [واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
fundamental unit یکای اصلی واحد اصلی
base unit یکای اصلی واحد اصلی
base camp پایگاه اصلی کمپ اصلی
master file فایل اصلی پرونده اصلی
expansion slots شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
matter بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattered بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattering بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matters بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
DIMM سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
externals که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
external که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
elegant یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
FEP پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند
pilot tunnel تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
authentic document اصل سند مدارک اصلی سند اصلی
bodies 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
body 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
plumpest صدای تلپ تلپ محکم افتادن یا افکندن
plump صدای تلپ تلپ محکم افتادن یا افکندن
overcast سایه افکندن ابر ابر دار کردن
source 1-لیست کردن متن به صورت اصلی . 2-لیست کردن برنامه اصلی
shade سایه دار کردن سایه افکندن
shadings سایه دار کردن سایه افکندن
shades سایه دار کردن سایه افکندن
standbys سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
standby سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
echo check بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
din طنین بلند طنین افکندن
master compass قطبنمای الکتریکی اصلی قطبنمای اصلی
input/output فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود
project پروژه پروژه افکندن
projected پروژه پروژه افکندن
projects پروژه پروژه افکندن
trunk خط اصلی
inherent اصلی
main خط اصلی
elemental اصلی
head اصلی
elementarily اصلی
fundamental اصلی
functional اصلی
main attack تک اصلی
elementary اصلی
isogeny هم اصلی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com