English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (11 milliseconds)
English Persian
overdraft اضافه برداشت
overdrafts اضافه برداشت
Search result with all words
overdraft دستور پرداخت بی محل اضافه برداشت
overdrafts دستور پرداخت بی محل اضافه برداشت
overdraw اضافه برداشت کردن
overdrawn account حساب اضافه برداشت شده حساب با مانده منفی
Other Matches
overtime وقت اضافی اضافه کار اضافه کاری ساعت فوق العاده
offtake برداشت
land surveying برداشت
removal برداشت
takings برداشت
impression برداشت
acceptances برداشت
impressions برداشت
acceptance برداشت
draw off برداشت
special drawing rights حق برداشت ویژه
special drawing right حق برداشت ویژه
withdraws برداشت از حساب
stripping برداشت لایه رو
withdraw برداشت از حساب
take off divisor مقسم برداشت اب
impressionistic برداشت گرایانه
impressionistic برداشت گذار
impressionists برداشت گرای
impressionist برداشت گرای
special drawing right حق برداشت مخصوص
withdrawal warrant مجوز برداشت
under ground survey برداشت زیرزمینی
removal of phosphorus برداشت فسفر
removal of cinder برداشت تفاله
removes برداشت کردن
remove برداشت کردن
first impression برداشت نخستین
make a copy of سواد برداشت
removal of slag برداشت سرباره
removing برداشت کردن
metal removal برداشت براده
draw off بده برداشت
approached برداشت روش
removal of chips برداشت براده
approach برداشت روش
approaches برداشت روش
dual impression برداشت دوگانه
nett برداشت خالص کردن
safe yield بده قابل برداشت
targetted نقطه برداشت یا قرائت
handpick برداشت محصول با دست
targets نقطه برداشت یا قرائت
nets برداشت خالص کردن
net برداشت خالص کردن
targetting نقطه برداشت یا قرائت
take off distributor اب پخشکن مقسم برداشت اب
targeting نقطه برداشت یا قرائت
the timber warped تیر تاب برداشت
targeted نقطه برداشت یا قرائت
target نقطه برداشت یا قرائت
cropper برداشت کننده محصول
overdrafts برداشت اب بیش از اندازه مجاز
paper gold منظور حق برداشت مخصوص است
overdraft برداشت اب بیش از اندازه مجاز
forbore دست برداشت امتناع کرد
site survey برداشت نقشه تکهای از زمین
. She dropped her demands (claim). دست از تقاضاهای خود برداشت
The police officer took down the car number . افسر پلیس نمره اتوموبیل را برداشت
No man can serve two masters. <proverb> با یک دست نمى شود دو هندوانه را برداشت .
demand deposit سپرده بانکی که بدون چک میتوان برداشت کرد
agronomy علم برداشت محصول وبهره برداری از خاک
combine [combine harvester] کمباین [کشاورزی] [ماشین برداشت محصولات دانه دار]
corn harvester کمباین [کشاورزی] [ماشین برداشت محصولات دانه دار]
harvester-thresher [rare] کمباین [کشاورزی] [ماشین برداشت محصولات دانه دار]
combined harvester کمباین [کشاورزی] [ماشین برداشت محصولات دانه دار]
combine harvester کمباین [کشاورزی] [ماشین برداشت محصولات دانه دار]
harvester کمباین [کشاورزی] [ماشین برداشت محصولات دانه دار]
check total آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
checksum آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
increases اضافه
increscent اضافه
surpluses اضافه
special <adj.> اضافه
extra <adj.> اضافه
excesses اضافه
additions اضافه
excess اضافه
augmentation اضافه
spare اضافه
spared اضافه
increase اضافه
increased اضافه
in a. to به اضافه
overplus اضافه
addition اضافه
extra اضافه
plussage اضافه
extra- اضافه
plusage اضافه
extras اضافه
surplus اضافه
in addition to <prep.> به اضافه
acceptance test آزمایش کوچک شدگی آزمایش برداشت
preposition حرف اضافه
overcharges اضافه هزینه
added اضافه شده
overcharging اضافه هزینه
genitive حالت اضافه
overloads اضافه بار
overloads اضافه فرفیت
affixes اضافه نمودن
surtax اضافه مالیات
service charge اضافه کار
overcharge اضافه هزینه
overcharged اضافه هزینه
possessives حالت اضافه
possessive حالت اضافه
prepositions حرف اضافه
eke اضافه کردن بر
added to that اضافه بران
furthermore <adv.> اضافه بر این
forby <adv.> اضافه بر این
besides <adv.> اضافه بر این
aside from that <adv.> اضافه بر این
additionally <adv.> اضافه بر این
further [moreover] <adv.> اضافه بر این
in addition <adv.> اضافه بر این
on to <adv.> اضافه بر این
on top of that <adv.> اضافه بر این
beyond that <adv.> اضافه بر این
what is more <adv.> اضافه بر این
over and above <adv.> اضافه بر این
on top of this <adv.> اضافه بر این
moreover <adv.> اضافه بر این
subjoin اضافه کردن
overproduction اضافه تولید
overpotential اضافه ولتاژ
over load اضافه بار
margin product اضافه محصول
imburse اضافه کردن
exeed اضافه شدن از
excess price اضافه قیمت
excess luggage اضافه بار
confession and avoidance به ان اضافه میکند
overtimer اضافه کار کن
overvoltage اضافه ولتاژ
append اضافه کردن
add اضافه کردن
gen حالت اضافه
superimposable اضافه شدنی
superimposable قابل اضافه
step up اضافه کردن
salary increase اضافه حقوق
also [moreover] <adv.> اضافه بر این
budget surplus اضافه بودجه
overloaded اضافه فرفیت
overloading اضافه فرفیت
excess اضافه مازاد
overshooting اضافه جهش
overshoot اضافه جهش
widening اضافه پهنا
add اضافه کردن
affix اضافه نمودن
surcharges اضافه بار
overtime اضافه کاری
overtime اضافه کار
premium اضافه ارزش
overloading اضافه بار
overloading اضافه بارگذاری
adding اضافه کردن
overloading بارگذاری اضافه
overpopulation اضافه جمعیت
overshoots اضافه جهش
excesses اضافه مازاد
surcharges اضافه بها
accessed الحاق اضافه
accesses الحاق اضافه
overload اضافه بار
premiums اضافه ارزش
affixed اضافه نمودن
adds اضافه کردن
affixing اضافه نمودن
surcharge اضافه بار
per حروف اضافه
overloaded اضافه بار
surcharge اضافه بها
accessing الحاق اضافه
access الحاق اضافه
overload اضافه فرفیت
perquisites عایدی اضافه برحقوق
perquisite عایدی اضافه برحقوق
not to mention ... <idiom> به اضافه اینکه ... است
repositional مانند حرف اضافه
over reinforcement اضافه ارماتورگذاری شده
prepositionally بطور حرف اضافه
over time pay مزد اضافه کاری
over time pay پول اضافه کار
overbreak خاکبرداری اضافه برنیمرخ
play down بازی در وقت اضافه
capital gains اضافه ارزش سرمایه
overload circuit breaker فیوز اضافه بار
overload circuit switch فیوز اضافه بار
overload principle اصل اضافه باری
import surcharge حقوق گمرکی اضافه
postpositive preposition حرف اضافه الحاقی
gerund اسمی که از اضافه کردن
gerunds اسمی که از اضافه کردن
not to say ... <idiom> به اضافه اینکه ... است
add in memory اضافه کردن به حافظه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com