English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
hypochondria اضطراب واندیشه بیهوده راجع بسلامتی خود
Other Matches
hypochondriasis اضطراب واندیشه بیهودی راجع بسلامتی خود
neurotic anxiety اضطراب روان رنجوری اضطراب نوروتیک
To be absorbed ( immersed ) in thought . غرق در فکر واندیشه بودن
hobnobs بسلامتی
hobnobbing بسلامتی
hobnobbed بسلامتی
hobnob بسلامتی
pertianing راجع
with respect to راجع به
about راجع به
relative راجع
in relation to راجع به
regarding راجع به
respecting راجع به
as to راجع به
on راجع به
apropos of راجع به
pledges بسلامتی نوش
prosit بسلامتی شما
pledging بسلامتی نوش
here's to you بسلامتی شما
pledged بسلامتی نوش
pledge بسلامتی نوش
regards راجع بودن به
regard راجع بودن به
tuch راجع بودن به
regarded راجع بودن به
pertian راجع بودن
to look toward any one بسلامتی کسی نوشیدن
to drink to a person بسلامتی کسی نوشیدن
skoal بسلامتی کسی نوشیدن
to propose a person بسلامتی کسی نوشیدن
to drink any ones health بسلامتی کسی نوشیدن
hobnob بسلامتی کسی نوشیدن
toasted بسلامتی کسی نوشیدن
toast بسلامتی کسی نوشیدن
toasting بسلامتی کسی نوشیدن
toaster نوشنده بسلامتی کسی
hobnobs بسلامتی کسی نوشیدن
hobnobbing بسلامتی کسی نوشیدن
toasters نوشنده بسلامتی کسی
hobnobbed بسلامتی کسی نوشیدن
toasts بسلامتی کسی نوشیدن
regarded رعایت راجع بودن به
regards رعایت راجع بودن به
in regard to راجع به در خصوص نسبت به
regard رعایت راجع بودن به
with relation to نسبت به راجع به در باره
peronality انتقادات راجع به شخصیت
pledger کسیکه بسلامتی کسی مینوشد
toasting باده نوشی بسلامتی کسی
pledge بسلامتی کسی باده نوشیدن
toasted باده نوشی بسلامتی کسی
toast باده نوشی بسلامتی کسی
toasts باده نوشی بسلامتی کسی
pledged باده نوشی بسلامتی کسی
pledges باده نوشی بسلامتی کسی
pledges بسلامتی کسی باده نوشیدن
pledge باده نوشی بسلامتی کسی
pledging باده نوشی بسلامتی کسی
pledging بسلامتی کسی باده نوشیدن
pledged بسلامتی کسی باده نوشیدن
bestiary رساله یامقاله راجع بحیوانات
with regard to نسبت به در باره راجع به در خصوص
to expatiate on a subject راجع یک موضوع زیادگویی کردن
my sentiment toward him انچه من راجع باواحساس میکنم
We should not indulge in personalities. نبا ید راجع با شخاص صحبت کنیم
She is the talk of the town . همه راجع به او ( پشت او ) صحبت می کنند
real action دعوی راجع به اموال غیر منقول
mammalogy یک شاخه از جانور شناسی که راجع به پستانداران است
I must think things over. باید راجع به این چیز ها فکر کنم
actinochemistry مبحث دانش شیمی راجع به نیروی خورشید
discomposure اضطراب
disquietude اضطراب
anxiety اضطراب
disquietness اضطراب
feeze اضطراب
anxieties اضطراب
commotion اضطراب
worriment اضطراب
fury اضطراب
worry اضطراب
unreest اضطراب
anxiousness اضطراب
anguish اضطراب
uneasiness اضطراب
worries اضطراب
existential anxiety اضطراب وجودی
basic anxiety اضطراب بنیادی
agonist دچار اضطراب
antianxiety drugs داروهای ضد اضطراب
ferment خروش اضطراب
castration anxiety اضطراب اختگی
examination anxiety اضطراب امتحان
hurly غوغا اضطراب
primary anxiety اضطراب نخستین
inquietude اضطراب تشویش
kiaugh اضطراب ناراحتی
objective anxiety اضطراب عینی
over anxiety اشفتگی اضطراب
real anxiety اضطراب واقعی
pertubative اضطراب اور
future shock اضطراب دگرگونی
free floating anxiety اضطراب فراگیر
have butterflies in one's stomach اضطراب داشتن
an anxious time مرحله پر اضطراب
test anxiety اضطراب امتحان
separation anxiety اضطراب جدایی
unrest اشفتگی اضطراب
ferments خروش اضطراب
anxieties دل واپسی اضطراب
anxiety دل واپسی اضطراب
anxiety attack حمله اضطراب
fermenting خروش اضطراب
publicists نویسنده مقالات سیاسی یامقالات راجع به حقوق بین الملل
publicist نویسنده مقالات سیاسی یامقالات راجع به حقوق بین الملل
panic اضطراب و ترس ناگهانی
panicking اضطراب و ترس ناگهانی
generalized anxiety disorder اختلال اضطراب فراگیر
manifest anxiety scale مقیاس اضطراب اشکار
panicked اضطراب و ترس ناگهانی
pangs اضطراب سخت وناگهانی
pang اضطراب سخت وناگهانی
perturation براشفتگی تشویش اضطراب
perturbable براشفتنی اضطراب پذیر
apocrypha کتاب مشکوکی که راجع بزندگی عیسی ودین مسیح نوشته شده
pother امد ورفت ه حالت اضطراب
taylor manifest anxiety scale مقیاس اضطراب اشکار تیلور
upset _ واژگونی واژگون سازی اشفتگی اضطراب
furore هیجان واضطراب مسری اضطراب عمومی
backwash اضطراب یااشفتگی بعداز انجام عملی عواقب
dulled بیهوده
duller بیهوده
ineffective بیهوده
driftless بیهوده
uselessly بیهوده
of no issue بیهوده
dullest بیهوده
in vain بیهوده
purposelessly بیهوده
trashiest بیهوده
trashier بیهوده
rodomontade بیهوده
dulls بیهوده
ineffectively بیهوده
trashy بیهوده
unfruitful بیهوده
dulling بیهوده
dull بیهوده
wastes بیهوده
thankless بیهوده
non-starter بیهوده
non-starters بیهوده
ineffectual بیهوده
futile بیهوده
pointless بیهوده
waste بیهوده
jejune بیهوده
unavailing بیهوده
kibosh بیهوده
to no purpose بیهوده
futility بیهوده گی
vain بیهوده
idle بیهوده
bootless بیهوده
idled بیهوده
purposeless بیهوده
idles بیهوده
idlest بیهوده
babbles سخن بیهوده
blether بیهوده گفتن
babble سخن بیهوده
vaporing سخن بیهوده
unproductive consumption مصرف بیهوده
without result بی نتیجه بیهوده
to go on بیهوده مگو
to dally بیهوده گذرانیدن
tautologic بیهوده تکرار کن
wasteful expenditures مخارج بیهوده
ranten بیهوده گویی
babbled سخن بیهوده
blethered بیهوده گفتن
wild-goose chases تلاش بیهوده
dead lift کوشش بیهوده
futilely بطور بیهوده
fillips چیز بیهوده
mockery زحمت بیهوده
rants بیهوده گویی
havers بیهوده چرند
ranting بیهوده گویی
he speaks to the purpose بیهوده نمیگوید
dead pull کوشش بیهوده
an absurd notion خیال بیهوده
fribble کار بیهوده
wild goose chase تلاش بیهوده
farce کار بیهوده
farces کار بیهوده
frustrated باطل بیهوده
an abortive attempt کوشش بیهوده
wild-goose chase تلاش بیهوده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com