English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English Persian
bodies اطاق ماشین جرم سماوی
body اطاق ماشین جرم سماوی
Other Matches
pressroom اطاق ماشین چاپ
compartment marking سیستم شماره گذاری اطاق بار هواپیما تقسیم بندی اطاق بار
heavenly سماوی
celestial سماوی
celestrial body جرم سماوی
heavenly body جرم سماوی
acts of God افات سماوی
act of God افات سماوی
falling stars حجر سماوی
spherical coordinates مختصات سماوی
celestial sphere کره سماوی
celectial equator استوای سماوی
aerolite شهاب سماوی
celestial body جسم سماوی
ethereal اثیری سماوی
celestial equator استوای سماوی
celestrial bodies اجرام سماوی
celestial horizon افق سماوی
celestial machine مکانیک سماوی
falling star حجر سماوی
uranometry نقشه اجرام سماوی
astrophysics مبحث اجرام سماوی
celestial meridian دایره نیمروز سماوی
great circle دایره عظیمه سماوی
celestial meridian نصف النهار سماوی
small circle دایره صغیره سماوی
heavenly body جرم اسمانی جسم سماوی
celestrial body جسم سماوی جرم اسمانی
great circle route مسیرقوس دایره عظیمه سماوی
uranological وابسته به هیئت و اجرام سماوی
meteoroid شهاب ثاقب احجار سماوی
celestial equator system of coordinates دستگاه مختصات استوای سماوی
meteoritics مبحث سنگهای سماوی شهاب شناسی
uranometry اندازه گیری اجرام سماوی اسمانسنجی
declination فاصله زاویهای تا جسمی روی کره سماوی
uranology مبحث اجرام سماوی و سیارات ستاره شناسی
self binder ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
pelorus دستگاه سمت یاب چشمی نسبت به اجرام سماوی
universal نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed . نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
machinist ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinists ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
sail سطح تختی که متوجه خورشید یا اجسام سماوی دیگر میباشد و به فضاپیمامتصل میشود
sailed سطح تختی که متوجه خورشید یا اجسام سماوی دیگر میباشد و به فضاپیمامتصل میشود
sailings سطح تختی که متوجه خورشید یا اجسام سماوی دیگر میباشد و به فضاپیمامتصل میشود
cybernetics مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
bench lathe ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machine 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined ماشین کردن با ماشین رفتن
machined 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machines ماشین کردن با ماشین رفتن
machines 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine ماشین کردن با ماشین رفتن
faxing مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxes مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
fax مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
cross compiler کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
disassembler برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
double column vertical boring mill ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
assemble ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembles ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
chamber اطاق
chambers اطاق
floor کف اطاق
chums هم اطاق
roommates هم اطاق
floored کف اطاق
offices اطاق
floor کف اطاق
room اطاق
house room اطاق
roommate هم اطاق
office اطاق
floors کف اطاق
chum هم اطاق
rooms اطاق
ground [British] [floor] کف اطاق
the machine is in operation ماشین در گردش است ماشین دایر است
digital computer ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
d.c. machine ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
automated teller machine ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
drawing rooms اطاق پذیرایی
waiting room اطاق انتظار
drawing room اطاق پذیرایی
drafted اطاق بار
drafts اطاق بار
draft اطاق بار
gas chambers اطاق گاز
gas chamber اطاق خرج
gas chamber اطاق گاز
roundhouse اطاق عقبی
cabinets اطاق کوچک
dining rooms اطاق نهارخوری
cabinet اطاق کوچک
room no اطاق شماره 3
ready room اطاق توجیه
flighty deck اطاق پرواز
wardership اطاق زندانبان
wardroom اطاق افسران
courtroom اطاق دادگاه
gas chambers اطاق خرج
courtrooms اطاق دادگاه
parquet اجرچوبی کف اطاق
room lighting روشنایی اطاق
pilot house اطاق سکان
fumatorium اطاق دودی
waiting-rooms اطاق انتظار
chamber اطاق خرج
heating chamber اطاق گرمکن
studios اطاق مطالعه
studio اطاق مطالعه
radome اطاق رادار
range house اطاق انبارمیدان
reaction chamber اطاق واکنش
guardroom اطاق کشیک
offices اطاق دفتر
chambers اطاق خرج
the f. of a room اثاثیه اطاق
waiting-room اطاق انتظار
car اطاق اسانسور
test room اطاق ازمایش
operating rooms اطاق عمل
cars اطاق اسانسور
office اطاق دفتر
operating room اطاق عمل
flooring فرش کف اطاق
clearing house اطاق پایاپای
schoolrooms اطاق درس
triclinium اطاق نهارخوری
snuggery اطاق خلوت
keeping room اطاق نشیمن
cabin اطاق کوچک
dining room اطاق نهارخوری
cabins اطاق کوچک
lavatories اطاق دستشویی
lavatory اطاق دستشویی
trick wheel اطاق اسکان
antechambers اطاق کفش کن
clearing houses اطاق پایاپای
schoolroom اطاق درس
combat information center اطاق عملیات
attic اطاق زیرسقف
attics اطاق زیرسقف
garret اطاق زیرشیروانی
garrets اطاق زیرشیروانی
antechamber اطاق کفش کن
fumatorium اطاق بخار
picture gallery اطاق نقاشی
damp room اطاق نمناک
parlors اطاق نشیمن
parlors اطاق پذیرایی
cargo compartment اطاق بار
wards اطاق جدا
dwelling room اطاق نشیمن
ward اطاق جدا
parlor اطاق نشیمن
parlor اطاق پذیرایی
auto body اطاق اتومبیل
wheelhouses اطاق سکان
parlour اطاق نشیمن
dumb chamber اطاق بی روزنه
parlour اطاق پذیرایی
carbody اطاق اتومبیل
automobile body اطاق اتومبیل
living rooms اطاق نشیمن
buffer chamber اطاق خرج
camarilla اطاق کوچک
gallery اطاق موزه
operating stand اطاق هدایت
palor اطاق نشیمن
galleries اطاق موزه
palor اطاق پذیرایی
ante-rooms اطاق انتظار
anteroom اطاق انتظار
anterooms اطاق انتظار
dressing room اطاق رخت کن
drive's cab اطاق راننده
wheelhouse اطاق سکان
dressing rooms اطاق رخت کن
living room اطاق نشیمن
centres داربست اطاق
parlours اطاق نشیمن
body اطاق اتوبوس
combustion chamber اطاق انفجار
guest-rooms اطاق مهمان
guest-room اطاق مهمان
guest room اطاق مهمان
bodies اطاق اتوبوس
bed room اطاق خواب
guest chamber اطاق مهمان
parlours اطاق پذیرایی
cleaning room اطاق شستشو
cloak room اطاق رختکن
coding room اطاق رمز
cock loft اطاق زیرشیروانی
chambered اطاق دار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com