English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
strike اعتصاب ضربه
strikes اعتصاب ضربه
Other Matches
strike pay حقوق ایام اعتصاب که ازطرف سندیکاهای کارگری به اعتصاب کنندگان پرداخت میشود
hunger strikes اعتصاب غذای زندانیان وغیره اعتصاب غذا
hunger strike اعتصاب غذای زندانیان وغیره اعتصاب غذا
light strike اعتصاب با اخطار کم مدت اعتصاب برقی
picketings اعضای اتحادیه کارگری که درحال اعتصاب خارج از محل کار خود جمع می شوند تادیگران را نیز به اعتصاب وادارند و نیز خریداران را ازخرید منصرف کنند
hits ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hit ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
punts ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punted ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punt ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
impluse response پاسخ ضربه رفتار ضربه تابع انتقال ایمپولز
tie up اعتصاب
strike اعتصاب
turn out اعتصاب
strikes اعتصاب
holdouts اعتصاب
holdout اعتصاب
sit in اعتصاب
sit-in اعتصاب
sit-ins اعتصاب
tie-ups اعتصاب
tie-up اعتصاب
stay in strike اعتصاب
confrontational انجام اعتصاب
go on strike اعتصاب کردن
wildcat strike <idiom> اعتصاب کارگران
strikers اعتصاب کننده
sit down اعتصاب کارمندان
strike-breakers اعتصاب شکن
strike-breaker اعتصاب شکن
walk out اعتصاب کردن
to strike work اعتصاب کردن
to go on strike اعتصاب کردن
hunger strike اعتصاب غذا
riot and civil commotion اعتصاب و تظاهرات
knobstick خائن اعتصاب
strikebound دچار اعتصاب
outed در حال اعتصاب
general strike اعتصاب عمومی
picket اعتصاب کردن
strike اعتصاب کردن
official receiver اعتصاب رسمی
out در حال اعتصاب
out- در حال اعتصاب
general strikes اعتصاب عمومی
striker اعتصاب کننده
pickets اعتصاب کردن
struck درحال اعتصاب
strikes اعتصاب کردن
picketed اعتصاب کردن
sit-down اعتصاب کارمندان
blacklegs کارگر اعتصاب شکن
blackleg کارگر اعتصاب شکن
official receiver اعتصاب باجایزه سندیکا
to go on a hunger strike اعتصاب غذا کردن
they are on strike اعتصاب کرده اند
out law strike اعتصاب غیر قانونی
strike اصابت اعتصاب کردن
strikes اصابت اعتصاب کردن
walkout اعتصاب ,ترک جلسه
walkouts اعتصاب ,ترک جلسه
cross ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosser ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosses ضربه هوک پس از ضربه حریف
crossest ضربه هوک پس از ضربه حریف
go out اعتصاب کردن دست کشیدن از
strikes تصادف و نصادم کردن اعتصاب
hunger-striker اعتصاب غذا کننده [زن ] [مرد]
finks اعتصاب شکن جاسوسی کردن
strike تصادف و نصادم کردن اعتصاب
fink اعتصاب شکن جاسوسی کردن
sclaff ضربه چوب به زمین و سپس به گوی بجای ضربه مستقیم به گوی
sick-out اعتصاب از راه خود را به بیماری زدن
sick-outs اعتصاب از راه خود را به بیماری زدن
picketed اعتصاب وجلوگیری از ورود سایرین بمحل کار
picket اعتصاب وجلوگیری از ورود سایرین بمحل کار
pickets اعتصاب وجلوگیری از ورود سایرین بمحل کار
He warned he would go on a termless hunger strike. او [مرد] هشدار داد که اعتصاب غذای بی مدتی خواهد کرد.
srcc commotions civil riotsand ,strikes اعتصاب شورش و اشوبهای داخلی
shank ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
placekick ضربه به توپ کاشته شده ضربه کاشته
strikes اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strike اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
kicks ضربه با پا
impact ضربه
double kick دو ضربه پی در پی
impacts ضربه
pop ضربه
pops ضربه
popped ضربه
kick ضربه با پا
kick ضربه
kicking ضربه
kicked ضربه با پا
kicked ضربه
kicking ضربه با پا
impluse ضربه
thudded ضربه
antiknock ضد ضربه
thudding ضربه
brunt ضربه
flaps ضربه
flapped ضربه
push ضربه
flap ضربه
pushed ضربه
collisions ضربه
pushes ضربه
collision ضربه
head ضربه با سر
pulse ضربه
pulsed ضربه
thud ضربه
butt joint ضربه
kicks ضربه
hacks ضربه
hacked ضربه
hack ضربه
impulse ضربه
impulses ضربه
tit ضربه
tits ضربه
yee jupkki ضربه پا
surge ضربه
blow ضربه
shocked ضربه
blows ضربه
bonked ضربه بر سر
shock ضربه
stroke ضربه
mishit ضربه بد
shocks ضربه
bonk ضربه بر سر
bonking ضربه بر سر
strikeless بی ضربه
sole trap ضربه با کف پا
sole of the foot kick ضربه با کف پا
shot ضربه
shots ضربه
sole kick ضربه با کف پا
slugger ضربه زن
whang ضربه
thuds ضربه
shock proof ضد ضربه
bonks ضربه بر سر
stroked ضربه
stroking ضربه
butting ضربه با سر
left ضربه چپ
interrupter ضربه گر
strokes ضربه
shockproof ضد ضربه
surged ضربه
surges ضربه
whip ضربه زدن
hammers ضربه زدن
lashes ضربه شلاق
shock wave موج ضربه
shock waves موج ضربه
jolt تکان ضربه
whips ضربه زدن
fall ضربه فنی
lashes ضربه مژگان
belt ضربه محکم
clumps ضربه سنگین
clumping ضربه سنگین
clumped ضربه سنگین
clump ضربه سنگین
lollipops ضربه اسان
dub ضربه کم جان
dubbed ضربه کم جان
dubs ضربه کم جان
dashpot ضربه گیر
deliver ضربه زدن
delivers ضربه زدن
mawashi geri ضربه دورانی پا
hammer ضربه زدن
hammered ضربه زدن
whipped ضربه زدن
lashed ضربه شلاق
knock ضربه زدن
tosses ضربه بلند
tossed ضربه بلند
toss ضربه بلند
picky ضربه زننده
quash با ضربه زدن
quashed با ضربه زدن
pickiest ضربه زننده
quashes با ضربه زدن
slash ضربه سریع
pickier ضربه زننده
slashed ضربه سریع
jolts تکان ضربه
slashes ضربه سریع
tossing ضربه بلند
pulse counter ضربه شمار
jolted تکان ضربه
jolting تکان ضربه
lashed ضربه مژگان
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com