English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (15 milliseconds)
English Persian
licencor اعطاء کننده جواز
licensor اعطاء کننده جواز
Other Matches
donor اعطاء کننده
donors اعطاء کننده
awarder اعطاء کننده
licensor اعطاء کننده پروانه
licencor اعطاء کننده پروانه
conferment اعطاء
condescension اعطاء
allowances اعطاء
bestowal اعطاء
bestowment اعطاء
concession اعطاء
allowance اعطاء
concessions اعطاء
admitting اعطاء کردن
allow اعطاء کردن
admits اعطاء کردن
grant اعطاء کردن
repatriation اعطاء تابعیت
repatriations اعطاء تابعیت
admit اعطاء کردن
awardable قابل اعطاء
allow پذیرفتن اعطاء کردن
allowing پذیرفتن اعطاء کردن
allows پذیرفتن اعطاء کردن
licensing جواز
license جواز
patents جواز
patenting جواز
patented جواز
patent جواز
passes جواز
immunity جواز
sanction جواز
licences جواز
licenses جواز
licence جواز
sanctioned جواز
sanctioning جواز
sanctions جواز
laissez passer جواز
indult جواز
pass جواز
permitting جواز
permit جواز
revocability جواز
permits جواز
passed جواز
licence جواز شغل
licence پروانه جواز
safe-conducts جواز امان
permission to reside جواز اقامت
impermissibility عدم جواز
residence permit جواز اقامت
kashrut حالت جواز
papered جواز پروانه
kashruth حالت جواز
conduct safe جواز امان
plevin جواز امان
paper جواز پروانه
immediacy قرب جواز
justifiability جواز شرعی
safe conducts جواز امان
permitting پروانه جواز
permit of residence جواز اقامت
licencee دارنده جواز
licenses پروانه جواز
license جواز شغل
canonicity جواز شرعی
licensing پروانه جواز
licensing جواز شغل
papers جواز پروانه
papering جواز پروانه
passport جواز سفر
licensee صاحب جواز
passes جواز گذرنامه
import licence جواز واردات
licensees صاحب جواز
license پروانه جواز
licences پروانه جواز
licences جواز شغل
permits پروانه جواز
permission to stay جواز اقامت
pass جواز گذرنامه
permit holder صاحب جواز
licenses جواز شغل
passed جواز گذرنامه
safe conduct جواز امان
passports جواز سفر
bill of loading جواز کشتی
permit پروانه جواز
licentiate دارای جواز لیسانسیه
student residence permit جواز اقامت دانشجوئی
indefinite leave to remain [British E] جواز اقامت دائمی
permanent residence permit جواز اقامت دائمی
licensee صاحب جواز یا امتیاز
registry جواز کشتی محضر
registry جواز ثبت کشتی
licensees صاحب جواز یا امتیاز
registries جواز ثبت کشتی
registries جواز کشتی محضر
licensee صاحب جواز دارنده پروانه
licensees صاحب جواز دارنده پروانه
patent medicine داروی دارای جواز وزارت بهداری
patent medicines داروی دارای جواز وزارت بهداری
safe conduct جواز عبور و مرور درمنطقه نظامی
safe conducts جواز عبور و مرور درمنطقه نظامی
stratosphere طبقه فوقانی جواز 11 کیلومتر ببالا
safe-conducts جواز عبور و مرور درمنطقه نظامی
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
invest منصوب کردن اعطاء کردن سرمایه گذاردن
invested منصوب کردن اعطاء کردن سرمایه گذاردن
investing منصوب کردن اعطاء کردن سرمایه گذاردن
invests منصوب کردن اعطاء کردن سرمایه گذاردن
Please allow for at least two weeks' notice [to do something] [for something] [prior to something] . درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری [کار] اعطاء کنید [تا ما ] [برای چیزی] [قبل از چیزی] .
arrentation پروانه یا جواز بهره برداری ار اراضی جنگلی در ازای پرداخت اجاره سالانه معین
conferring اعطاء کردن مشورت کردن
confer اعطاء کردن مشورت کردن
conferred اعطاء کردن مشورت کردن
confers اعطاء کردن مشورت کردن
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
export licence جواز صدور مجوز صدور
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
suberter سرنگون کننده تضعیف کننده
desolator ویران کننده متروک کننده
desolater ویران کننده متروک کننده
modulator demodulator تلفیق کننده- تفکیک کننده
designative اشاره کننده تعیین کننده
accaimer هلهله کننده تحسین کننده
divider جدا کننده تقسیم کننده
coordinator هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
the producer and the consumer تولید کننده و مصرف کننده
trimmer دستکاری کننده صاف کننده
hanger اویزان کننده معلق کننده
contractive جمع کننده چوروک کننده
lifter مرتفع کننده برطرف کننده
thwarter خنثی کننده مسدود کننده
transmitters منتقل کننده مخابره کننده
transmitter منتقل کننده مخابره کننده
modifier اصلاح کننده تعدیل کننده
discriminant تفکیک کننده جدا کننده
diverting سرگرم کننده منحرف کننده
corrupter فاسد کننده منحرف کننده
modifiers اصلاح کننده تعدیل کننده
acknowledger تصدیق کننده قبول کننده
corruptor فاسد کننده منحرف کننده
hangers اویزان کننده معلق کننده
presenters ارائه کننده معرفی کننده
favourer یاری کننده مساعدت کننده
insulator جدا کننده عایق کننده
homager تجلیل کننده کرنش کننده
insulators جدا کننده عایق کننده
toasters سرخ کننده برشته کننده
toaster سرخ کننده برشته کننده
practicer تمرین کننده مشق کننده
thickener غلیظ کننده پرپشت کننده
preventive حفافت کننده جلوگیری کننده
thickeners غلیظ کننده پرپشت کننده
gesticulant اشاره کننده وحرکت کننده
supplicants درخواست کننده تضرع کننده
supplicant درخواست کننده تضرع کننده
spell binder مسحور کننده مجذوب کننده
sniffy افهار تنفر کننده فن فن کننده
venerator تکریم کننده ستایش کننده
whetstone تیز کننده تند کننده
striking force نیروی تک کننده یا کمین کننده
presentor ارائه کننده معرفی کننده
prosecutor پیگرد کننده تعقیب کننده
prosecutors پیگرد کننده تعقیب کننده
presenter ارائه کننده معرفی کننده
intermediary وساطت کننده مداخله کننده
provisioner تدارک کننده تهیه کننده
vibrator ارتعاش کننده نوسان کننده
oppressive خورد کننده ناراحت کننده
cogitator اندیشه کننده مطالعه کننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com