English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
English Persian
subinfeudate اعطای اراضی تیول از طرف امیری به امیردیگری برای بیعت با او
Other Matches
land grant اعطای اراضی
sergeanty انجام خدمات مختلف در دوره ملوک الطوایفی برای تملک تیول
palating مجلل امیری که دارای امتیازات سلطنتی بوده
fee tail تقسیم مالکیت اراضی بین مالک و دیگری به نحوی که نصف ان برای خود مالک ونیم دیگر به منتقل الیه
allegiance بیعت
vassalage بیعت
allegiances بیعت
fealties بیعت
homage بیعت
oath of allegiance بیعت
fealty بیعت
homage بیعت
liege هم بیعت
investiture of a robe اعطای خلعت
naturalization اعطای تابعیت
enfranchisement اعطای حقوق
investiture اعطای نشان
investitures اعطای نشان
investiture with an office اعطای منصب
liegeman بیعت کننده
homager بیعت کننده
vassalage وابستگی بیعت
to swear fealty بیعت کردن
certificate for decoration مدرک اعطای نشان
vassals هم بیعت بالرد تبعه
vassal هم بیعت بالرد تبعه
feudist بیعت کننده بادشمن
immortalization اعطای نام یا شهرت جاودانی
loan on deposit اعطای وام به وثیقه سپرده
to pay homage اعلام رسمی بیعت کردن
to do homage اعلام رسمی بیعت کردن
liege man هم بیعت نسبت به تیولدار وفادار
to render homage اعلام رسمی بیعت کردن
constructive credit اعطای پایان نامه افتخاری به کسی
fief تیول
feu تیول
feudality تیول
fiefs تیول
fiet تیول
vassalage تیول
seignior صاحب تیول
feudatory صاحب تیول
feudary صاحب تیول
feoffment سندواگذاری تیول
feoffment واگذاری تیول
feoffer تیول بخش
feoffee گیرنده تیول
feudalism تیول گرایی
feoffee تیول دار
feoffor تیول بخش
liege صاحب تیول
enfeoff تیول بخشیدن
feudal تیول گرای
infeudation واگذاری به تیول
accolades سختی مراسم اعطای منصب شوالیه یا سلحشوری و یاشهسواری
accolade سختی مراسم اعطای منصب شوالیه یا سلحشوری و یاشهسواری
seigniorial وابسته بصاحب تیول
feudal وابسته به تیول فئودال
mansion house خانه صاحب تیول
lord paramount صاحب تیول عمده
feudatory تابع شرایط تیول
homage اعلام رسمی بیعت از طرف متحد یا متفقی نسبت به پادشاه
manor house خانه ارباب یا صاحب تیول
manor houses خانه ارباب یا صاحب تیول
system مقررات مربوط به اعطای امتیازهای اضافی به نسبت ضعف یا قدرت اسب
systems مقررات مربوط به اعطای امتیازهای اضافی به نسبت ضعف یا قدرت اسب
land distribution توزیع اراضی
utilized lands اراضی دایر
accumulative area اراضی سوارشونده
waste land اراضی موات
occupied territories اراضی اشغالی
occupied territory اراضی اشغالی
waste lands اراضی موات
quiet enjoyment حق انتفاع اراضی
cultivated land اراضی محیات
seisin مالکیت اراضی
tidal flats اراضی جزرومدی
conservation of land حفظ اراضی
vesture تصرف اراضی
land development احیای اراضی
innings اراضی مستحدثه
unutilized land اراضی موات
seigniorage حق الضرب حق ویژه ارباب صاحب تیول
feudally به ترتیب ملوک الطوایف بطور تیول
quitrent اجازه مقطوع تیولدارجز به صاحب تیول
seignorage حق الضرب حق ویژه ارباب صاحب تیول
reclaims احیاء اراضی موات
reclaiming احیاء اراضی موات
reclaim احیاء اراضی موات
reclaimed احیاء اراضی موات
uti possidetis تملک اراضی اشغالی
uti possidetis تملک اراضی مفتوحه
cultivation of waste land احیا اراضی موات
escheat اراضی بلا وارث
redemption پرداخت مالیات اراضی
feudalization عمل ملوک الطوایفی کردن تبدیل به تیول
vassal رعیتی که در ملک مورد تیول کار میکند
vassals رعیتی که در ملک مورد تیول کار میکند
planning permission اجازه عمران و ابادی اراضی
polder اراضی پست کنار دریا
vender's lien حق حبس بایع در معامله اراضی
terre tenant متصرف یا ساکن بالفعل اراضی
land office اداره املاک وثبت اراضی
cession of territory واگذار کردن اراضی مملکت
land poor دارای اراضی بی حاصل وکم فایده
He has laid hands on these lands. دست انداخته روی این اراضی
cadastre دفترممیزی وتقویم وثبت اراضی واملاک
beachheads پایگاه یا اراضی تسخیر شده در ساحل
beachhead پایگاه یا اراضی تسخیر شده در ساحل
leet دادگاهی که تیول داران سالی یا ششماه یکبار برپا می کردند
cadastral مربوط به ممیزی عواید و ثبت اراضی واملاک
backwoods اراضی جنگلی دوراز شهر جنگلهای دورافتاده
copyhold تصرف زمین بموجب رونوشت صورتی که درمحکمه ارباب تیول تنظیم میش
safety اعطای دو امتیاز به تیم مدافع به خاطر عقب نشینی عمدی تیم مهاجم
fee tail تقسیم تناصفی اراضی از طرف مالک ملک موقوف یا حبس شده
agrarianism تساوی در پخش زمین طرفداری از تقسیم اراضی بتساوی بین مردم
arrentation پروانه یا جواز بهره برداری ار اراضی جنگلی در ازای پرداخت اجاره سالانه معین
naturalising اعطای تابعیت قبول تابعیت کردن
naturalises اعطای تابعیت قبول تابعیت کردن
naturalize اعطای تابعیت قبول تابعیت کردن
naturalizes اعطای تابعیت قبول تابعیت کردن
naturalizing اعطای تابعیت قبول تابعیت کردن
waste of manor اراضی کشت نشده اطراف ملک مورد اجاره یا تصرف که مستاجرین و متصرفین در ان حق علف چر دارند
expandsionism اعتقاد به لزوم بسط اراضی کشور از طریق اعمال قدرت نظامی یااقتصادی یا هر وسیله دیگر
leases در Cl به معنی اخص به عقداجارهای که موضوع ان عین یا منافع اراضی باشد اطلاق میشود و الزاما" باید با سندکتبی برقرار شود
lease در Cl به معنی اخص به عقداجارهای که موضوع ان عین یا منافع اراضی باشد اطلاق میشود و الزاما" باید با سندکتبی برقرار شود
occupation franchise حق رای در انتخابات درصورتی که مستلزم درتصرف داشتن مقداربخصوصی از اراضی در حوزه محل رای گیری باشد
kiosk فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
root of title منشاء سمت در CL فروشنده اراضی بایدترتیب ایادی را ضمن 03سال گذشته در موقع معامله روشن و منشاء سمت مالکیت خود را مشخص کند
badminton بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
irredentism نهضت استرداد منظور جنبشی است که هدف ان پیوستن قسمتی از اراضی مجاور یک کشورکه اهالی ان به زبان اهالی کشور منشاء نهضت صحبت می کنند به این مملکت باشد
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
plug compatible دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
microsoft بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
drive چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drives چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
strategy طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategies طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
IrDA روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
infra red link روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
recalls برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
c استفاده از کامپیوتر برای کمک به دانش آموزان برای یادگیری یک موضوع
Ackerman's function تابع بازگشتی برای بررسی توانایی کامپیوتر برای اجرای بازگشت
recalled برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
narrative یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
narratives یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
recall برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
teacloths رومیزی برای میز چای دستمال برای خشکاندن فنجانها
iil دستگاه کنترل برای برای تولیدات صنعتی و سیستمهای کامپیوتر
bin محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند
permanent آنچه برای مدت طولانی یا برای همیشه باقی بماند
bins محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند
revenue tax مالیاتی که برای افزایش درامد کشور است نه برای تاثیردربازرگانی
teacloth رومیزی برای میز چای دستمال برای خشکاندن فنجانها
no show مسافری که جا برای خودمحفوظ کرده ولی برای سفرحاضر نمیشود
intubation فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
gather shot ضربه برای نزدیک اوردن 2گوی برای کسب امتیازهای پی درپی باکارامبول
bread and point سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
potatoes and point سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
scratching حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
autos توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
scratches حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
scratched حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
cold thrust ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
scratch حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
cold test ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
liberal education اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
HTTP دستوری که جستجوگر برای درخواست وب سرور اینترنت برای اطلاعات صفحه وب میدهد
feedback اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد
FDDI اختصاری برای استاندارد FDD1 برای ارسال داده آنالوگ به صورت دیجیتال
auto توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
doubled استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
doubled up استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
redundancies بررسی داده دریافتی برای کدهای افزوده صحیح برای تشخیص خطا
open سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
opened سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
grammar امکان نرم افزاری برای بررسی متن یا حرف برای صحت گزاری آن
grammars امکان نرم افزاری برای بررسی متن یا حرف برای صحت گزاری آن
cats استفاده از کامپیوتر برای بررسی یک ابزار یا برنامه برای یافتن خطاهای موجود
redundancy بررسی داده دریافتی برای کدهای افزوده صحیح برای تشخیص خطا
double استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
opens سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
personal متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
cat استفاده از کامپیوتر برای بررسی یک ابزار یا برنامه برای یافتن خطاهای موجود
invitations عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
invitation عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
Kaleida Labs شرکت فروش واسط بین Apple و IBM برای تولید از برای نوشتاری چندرسانهای
precision استفاده از بیش از یک بایت داده برای ذخیره سازی عدد برای افزایش دقت
VidCap برنامه کاربردی در ویدیوی ماکروسافت برای سیستم ویندوز برای نگهداری یک رشته ویدیویی
turnaround time زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
straight line coding برنامه نوشته شده برای جلوگیری از استفاده حلقه و انشعاب برای اجرای سریع تر
pork barrel برنامه دولتی دارای منافع مادی برای اشخاص تصویب کننده ان یا برای دولت
diagnostics اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
beta range حدود تغییر گام ملخ در موتورتوربوپراپ برای تولید نیروی برای صفر یا منفی
wiring ساختار فلزی برای پشتیبانی کابلهای ورودی و ایجاد اتصال برای وصل کابل ها
executive information system نرم افزار ساده برای استفاده حاوی اطلاعاتی برای مدیر یا خصوصیاتی از شرکت
haze تاثیر گرافیکی برای شبیه سازی مه طبیعی برای ایجاد فضای سه بعدی حقیقی تر
people who live in glass houses should not throw stones <idiom> هرچه را برای خود میپسندی برای دیگران هم ب"سند
labor of love <idiom> انجام کار برای خشنودی شخص نه برای پول
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com