English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
enlistee افراد داوطلب
Search result with all words
enlisted داوطلب خدمت سربازی سرباز وفیفه افراد
Other Matches
volunteered سرباز داوطلب داوطلب شدن
volunteering سرباز داوطلب داوطلب شدن
volunteer سرباز داوطلب داوطلب شدن
characterization مجسم کردن افراد ذکر خصوصیات افراد
privates رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
private رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
levee en masse عبارت است از مسلح شدن افراد یک مملکت جهت مبارزه با دشمن پیش از رسیدن قوای خصم به خاک خودی این افراد که اشکارا سلاح حمل می کنندملزم به رعایت قوانین جنگ هستند
enlisted section قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
battery of tests گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
applicant داوطلب
entrant داوطلب
go in for داوطلب
volunteer داوطلب
candidate داوطلب
candidates داوطلب
volunteering داوطلب
volunteered داوطلب
applicants داوطلب
entrants داوطلب
volunteers داوطلب
volunteer داوطلب شدن
volunteer corps سپاه داوطلب
volunteered داوطلب شدن
volunteering داوطلب شدن
to stand for داوطلب بودن
applicants سرباز داوطلب
applicant سرباز داوطلب
enlistee سرباز داوطلب
stand for داوطلب بودن
volunteers سپاه داوطلب
to go in for داوطلب شدن برای
aspirants داوطلب کار یامقام
aspirant داوطلب کار یامقام
applicants داوطلب نام نویسی
to volunteer [for] داوطلب شدن [برای]
applicant داوطلب نام نویسی
yeomanry ارتش داوطلب از زارعین
foreignlegion سرباز داوطلب در ارتش
riflecorps تفنگ داران داوطلب
yeomanry سواره نظام سرباز داوطلب
candidate داوطلب خدمت در ارتش نامزد
candidates داوطلب خدمت در ارتش نامزد
voluntaryist طرفدار سربازگیری از میان مردم داوطلب
eager beaver <idiom> شخص همیشه داوطلب کار اضافه
registrant داوطلب ثبت نام یا ازمایش دهنده
conscription داوطلب شدن برای ارتش سربازگیری
development aid volunteer دستیار داوطلب [برای توسعه دادن کشوری]
development aid worker دستیار داوطلب [برای توسعه دادن کشوری]
aid worker دستیار داوطلب [برای توسعه دادن کشوری]
enlisted داوطلب خدمت سربازی نام نویسی کرده
rushee دانشجوی داوطلب شرکت درشبانه روزی پسرانه ودخترانه
trooping افراد
personnel افراد
men افراد
trooped افراد
troop افراد
enlisted personnel افراد
enlistedman افراد
cognoscenti افراد مطلعدربارهموضوعیخاص
liberty men افراد مرخصی
packed out پر و مملو از افراد
filler personnel افراد جایگزینی
equal status persons افراد همپایه
enlisted personnel طبقه افراد
category طبقه افراد
platoon جوخهء افراد
head count جمع افراد
roll call نامیدن افراد
top-level افراد عالیرتبه
withindoors افراد داخل
service club باشگاه افراد
platoons جوخهء افراد
personnel status وضع افراد
head counts جمع افراد
special olympics المپیک افراد استثنایی
posse comitatus دسته افراد پلیس
rouse out بیدار کردن افراد
play the field <idiom> با افراد مختلفی قرارگذاشتن
close station افراد بدو مرخص
cimmerian افراد کشور فلمات
characterization نوشتن بیوگرافی افراد
billet slip لوحه اسکان افراد
personnel monitoring بازرسی بدنی از افراد
family size تعداد افراد خانواده
coachload افراد سوار بر درشکه
personal error خطاهای انفرادی افراد
receptee افراد مورد پذیرش
noncombatant افراد غیر نظامی
top-level توسط افراد عالیرتبه
swallow one's pride <idiom> متواضع کردن افراد
target audience افراد مورد نظر
transfer station محل اعزام افراد
transfer station محل انتقال افراد
the common wealth of learning افراد اهل علم
part owners افراد شریک المال
billet slip کارت محلهای افراد
bachelor quarters منازل افراد مجرد
commando افراد نیروی مخصوص
commandos افراد نیروی مخصوص
condemns محکوم کردن افراد
army deposit fund پس انداز انفرادی افراد
aptitude area حیطه قابلیت افراد
dependents افراد تحت تکفل
favouritism افراد مورد توجه
condemn محکوم کردن افراد
condemning محکوم کردن افراد
morale روحیه افراد مردم
troops افراد قسمتها سربازان
avast افراد به جای خود
assembly محل بسیج افراد احتیاط
intransit strenth افراد در حال حرکت یا انتقال
leatherneck جزو افراد تفنگداران دریایی
life line طناب اتصال افراد به یکدیگر
lockstep پیشروی افراد پشت سریکدیگر
sociometry سنجش روابط افراد جامعه
roll call حاضر و غایب کردن افراد
people sniffer رادار کشف افراد دشمن
charters بین افراد دلالت کند
chartering بین افراد دلالت کند
personal salute تیر سلام برای افراد
personal salute مراسم سلام افراد برجسته
chartered بین افراد دلالت کند
charter بین افراد دلالت کند
whom it may concern برای اطلاع افراد ذیربط
huddled ازدحام اجتماع افراد یک تیم
huddles ازدحام اجتماع افراد یک تیم
huddling ازدحام اجتماع افراد یک تیم
Certain notorious ( dubious ) characters . عده افراد معلوم الحال
Do not admit any outsiders. افراد غیره را راه ندهید
Applicants flooded in. سیل افراد ( متقاضیان ) جاری شد
posse دسته افراد پلیس جماعت
posses دسته افراد پلیس جماعت
troop housing کوی درجه داران یا افراد
huddle ازدحام اجتماع افراد یک تیم
biographical intelligence اطلاعات مربوط به بیوگرافی افراد
biographical information blank form فرم پر نشده بیوگرافی افراد
aptitude area حدودشایستگی افراد حیطه شایستگی
IMA قالب ها و خصوصیات افراد است
rotation تعویض نوبتی یکانها یا افراد
army standard score نمرات استاندارد و اندازههای بدنی افراد
character guidance راهنمایی و مشاوره با افراد سخنرانی مذهبی
lunatic fringe افراد افراطی وتندرو گروههای حزبی
intermarriage ازدواج افراد ملل یا نژادهای مختلف
CSE آزمونیدر بریتانیا کهاز افراد 51 یا 61 سالهبعملمیاید
oral trade test ازمون شفاهی از اطلاعات عمومی افراد
human machine interface حدی که در ان افراد با ماشین ها محاوره می کنند
preference blank دستگاه کشف علایق وسرگرمیهای افراد
atomistic evalution ارزیابی نظرات افراد در موردتبلیغات یک محصول
split ticket <idiom> انتخاب افراد سیاسی برای رای
an infinite verb فعلی که محدود به شخص و افراد جمع نیست
longtour area منطقه استراحت خارج ازکشور افراد نظامی
conferences ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
conference ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
zouave یکی از افراد پیاده نظام فرانسوی در الجزایر
pit crew افراد مامور کمک به هرراننده در منطقه خود او
intermarrying ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
intermarry ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
oligopoly تولید کالا توسط افراد یا شرکتهای معدودی
oligrachy حکومتی که قدرت ان در دست افراد معدود باشد
intermarries ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
buzzword کلمهای که بین گروهی از افراد معروف است
intermarried ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
queue صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
queues صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
queueing صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
queued صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
internees فراری ازخطوط دشمن افراد وارد شده به منطقه
automation استفاده از ماشین هایی که دخالت افراد در آن بسیار کم است
enroute personnel افراد پیوسته به یکان حین حرکت برای عملیات
correctional custudy روش اصلاح افراد از راه تصحیح اعمال غلط
internee فراری ازخطوط دشمن افراد وارد شده به منطقه
frankpledge مسئولیت دسته جمعی افراد مالیات پرداز یک ناحیه
cyberspace دنیایی که در آن کامپیوتر ها و افراد از طیق اینترنت ارتباط دارند
incross اختلاط و امیزش صفات ارثی یک طایفه میان افراد ان
arrow head پیکان نشان دهنده محل پیاده شدن افراد
muster roll دفتر اسامی افراد نظامی وافسران یک منطقه یا کشتی
chalk troops سری افراد یا یکانهایی که بایستی با یک سریال هوایی حرکت کنند
appearance money پولی که به افراد مشهور برای حضور در محافل پرداخت میشود
close corporation شرکت یا بنگاهی که توسط عده معدودی از افراد اداره میشود
to call the roll حاضر غایب کردن [نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
reception station پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
panel صورت اساسی افراد واجدشرایط برای عضویت هیات منصفه
speeches که وقتی باسم اجرا شود و مشابه صحبت افراد میشود
speech که وقتی باسم اجرا شود و مشابه صحبت افراد میشود
finance house شرکت اعتبارات تجاری موسسهای که به افراد وشرکتها وام میدهد
panels صورت اساسی افراد واجدشرایط برای عضویت هیات منصفه
finance company شرکت اعتبارات تجاری موسسهای که به افراد وشرکتها وام میدهد
people sniffer رادار مخصوص کشف افراد دشمن از روی بوی بدن انها
protection عملی که مانع کپی گرفتن از دادههای محرمانه افراد بدون اجازه میشود.
instructional computing فرایند اموزشی تدریس مراحل گوناگون علم کامپیوتر وپردازش داده به افراد
penalty kicker بازیگر ماهر که هنگام کم شدن تعداد افراد تیم نقش مهمی در دفاع دارد
share یک کامپیوتر و یک حافظه پشتیبان که توسط افراد مختلف در شبکه برای یک برنامه کاربردی به کار رود
rule of law قانون تساوی افراد در برابرقانون و قابل رسیدگی بودن اعمال مامورین دولت درمحاکم عمومی
salvage group تیم نجات پرسنل و افراد غرق شده گروه مخصوص جمع اوری اقلام بازیافتی
shares یک کامپیوتر و یک حافظه پشتیبان که توسط افراد مختلف در شبکه برای یک برنامه کاربردی به کار رود
shared یک کامپیوتر و یک حافظه پشتیبان که توسط افراد مختلف در شبکه برای یک برنامه کاربردی به کار رود
photographic dosimetry روش اندازه گیری میزان دوزاتمی جذب شده به وسیله افراد از روی عکس بدن انها
pressure cabin بخشی از هواپیما که افراد وخدمه در ان قرار دارند وهمیشه فشار در ان برابر یابیشتر از حد تعیین شده است
federal privacy act قانون فدرال که از اشکار شدن پرونده پرسنلی افراد توسط عوامل دولتی یا طرفهای قرارداد ان جلوگیری میکند
frictional unemployment اطلاعات ناقص مربوط به فرصتهای شغلی و عدم توانائی اقتصاددر تطابق دادن هر چه سریعتر افراد با مشاغل میباشد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com