English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
English Persian
execution for debt اقدام برای طلب وصول
Other Matches
action for avoidance اقدام برای لغو
satyagraha اصطلاح ابداعی گاندی پیشوای نهضت ملی هند برای به کار بردن قدرت روحی به جای خشونت وشدت عمل برای وصول به اهداف سیاسی و اجتماعی
zction for dammages اقدام برای دریافت خسارت وارده
recevied for shipment bill of exchange بارنامهای که مبین وصول کالا برای حمل است
The tribunal considered that this action amounted to professional misconduct. برای دادگاه این اقدام برابر با اشتباه حرفه ای محسوب می شود.
to take action to prevent [stop] such practices اقدام کردن برای اینکه از چنین شیوه هایی جلوگیری شود
pontage مالیات یا عوارضی که برای مرمت و نگهداری پلها وصول میشود
del credere agent نمایندهای که متعهد به وصول طلبها میباشد نمایندهای که وصول مطالبات راتقبل مینماید
action اقدام
ploy اقدام
actions اقدام
emprise اقدام
ploys اقدام
enterprise اقدام
interventions اقدام
intervention اقدام
proceeding اقدام
moves اقدام
moved اقدام
move اقدام
procedure اقدام
enforcement اقدام
enterprises اقدام
actionless بی اقدام
esteem اقدام
counter-measure اقدام متقابل
deals اقدام کردن
deal اقدام کردن
proceed with deliberations اقدام به مذاکره
measure of prevention اقدام احتیاطی
the needful اقدام لازم
legal action اقدام قانونی
it wasprologue to the nextmove اقدام بعدبود
intercommunion اقدام مشترک
initial movement نخستین اقدام
to bend effort اقدام کردن
enterprise اقدام کردن
start out اقدام کردن
social action اقدام اجتماعی
proceeded اقدام کردن
action فعل اقدام
action کار اقدام
to take steps اقدام کردن
under way دردست اقدام
actions فعل اقدام
actions کار اقدام
to take of a اقدام کردن
to take measures اقدام کردن
protective measure اقدام حمایتی
regular procedure اقدام قانونی
proceed اقدام کردن
precautions اقدام احتیاطی
operation immediate اقدام سریع
precaution اقدام احتیاطی
counter-measures اقدام متقابل
enterprise قدرت اقدام
expediency اقدام مهم
counteraction اقدام متقابل
expedience اقدام مهم
deal with اقدام کردن
emprize اقدام کردن
double action اقدام دوجانبه
measure درجه اقدام
action statement دستورالعمل اقدام
action for cancellation اقدام به ابطال
action for cancellation اقدام به لغو
action at low اقدام قانونی
demarche اقدام سیاسی
appropriate action اقدام مقتضی
preparation اقدام مقدماتی
preparations اقدام مقدماتی
enterprises اقدام کردن
countermeasure اقدام متقابل
in hand در دست اقدام
enterprises قدرت اقدام
reception وصول
receptions وصول
collection وصول
recoveries وصول
recovery وصول
collections وصول
with measured step با اقدام مناسب [سنجیده]
proceeded اقدام کردن پرداختن به
memoranda اقدام به یادداشت کند
memorandum اقدام به یادداشت کند
measure اندازه اقدام پیشگیری
It is in progress. It is under way. دردست اقدام است
counter-measures اقدام جبران کننده
memorandums اقدام به یادداشت کند
to start out to do something اقدام بکاری کردن
counter-measure اقدام جبران کننده
to put in hand دایرکردن اقدام کردن
venturing اقدام یا مبادرت کردن به
adventurism اقدام به کاری کردن
venture اقدام بکارمخاطره امیز
greenlight اجازه حرکت و اقدام
enterprise امرخطیر اقدام مهم
enterprises امرخطیر اقدام مهم
venture اقدام یا مبادرت کردن به
ventured اقدام یا مبادرت کردن به
ventured اقدام بکارمخاطره امیز
ventures اقدام بکارمخاطره امیز
ventures اقدام یا مبادرت کردن به
venturing اقدام بکارمخاطره امیز
proceed اقدام کردن پرداختن به
originator اقدام کننده پیام
originators اقدام کننده پیام
it was an incorrect procedure یک اقدام غلطی بود
collection order دستور وصول
contrivable <adj.> قابل وصول
doable <adj.> قابل وصول
come at able قابل وصول
achievable <adj.> قابل وصول
recoverable قابل وصول
recoveries وصول جبران
accession تابع وصول
receive وصول کردن
collecting debts وصول مطالبات
acknowledgement of receipt اعلام وصول
acknowledgment اعلام وصول
certificate of receipt گواهی وصول
makeable <adj.> قابل وصول
makable <adj.> قابل وصول
workable <adj.> قابل وصول
manageable <adj.> قابل وصول
possible [doable, feasible] <adj.> قابل وصول
executable <adj.> قابل وصول
cleared cheque چک وصول شده
collection fee هزینه وصول
collection charges هزینه وصول
feasible <adj.> قابل وصول
collection charge هزینه وصول
makable [spv. makeable] <adj.> قابل وصول
collecting books وصول مطالبات
collectible قابل وصول
collectable قابل وصول
practicable <adj.> قابل وصول
collects وصول کردن
receipt اعلام وصول
receipt وصول کردن
receipts اعلام وصول
receipts وصول کردن
levier مالیات وصول کن
line of approach راه وصول
levy وصول مالیات
levies وصول مالیات
levied وصول مالیات
levying وصول مالیات
recipients وصول کننده
recipient وصول کننده
recvery استرداد وصول
accessibility قابلیت وصول
to get in وصول کردن
recover وصول کردن
recovering وصول کردن
recovers وصول کردن
collecting وصول کردن
collect وصول کردن
get in وصول کردن
outstandingly وصول نشده
outstanding وصول نشده
accessible قابل وصول
receives وصول کردن
recovery وصول جبران
enterprise اقدام به اجرای قوانین کردن
enterprises اقدام به اجرای قوانین کردن
to play at خواهی نخواهی اقدام کردن
exigent محتاج به اقدام یا کمک فوری
pushful متهور در اقدام بکارهای مهم
do the necessary اقدام لازم بعمل اورید
how shall we proceed چگونه باید اقدام کرد
to proceed against a person اقدام بر علیه کسی زدن
good dept طلب وصول شدنی
irrecoverably بطور وصول نشدنی
cashes وصول کردن نقدکردن
cashed وصول کردن نقدکردن
irrecoverable غیر قابل وصول
receipts اعلام وصول نمودن
receipt اعلام وصول نمودن
acknowledging اعلام وصول کردن
acknowledgement اعلام وصول رسید
acknowledgements اعلام وصول رسید
publicans مامور وصول مالیات
acknowledgments اعلام وصول رسید
acknowledges اعلام وصول کردن
publican مامور وصول مالیات
good debt طلب وصول شدنی
debt collecting agency نماینده وصول مطالبات
receivable قابل وصول پذیرفتنی
acknowledge اعلام وصول کردن
accessible در دسترس قابل وصول
cashing وصول کردن نقدکردن
cash وصول کردن نقدکردن
collection charge هزینه وصول مطالبات
collecting bank بانک وصول کننده
debt enforcement درخواست طلب وصول
debt collector وصول کننده طلب
acknowledgment شماره اعلام وصول
solvency قابل وصول بودن
emergencies حالتی که اقدام فوری را ایجاب کنداحتیاطی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com