Dictiornary-Farsi | اقدام مقدماتی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (9 milliseconds)

English	Persian
preparation	اقدام مقدماتی
preparations	اقدام مقدماتی


Other Matches

prolegomenon	مقدماتی کلمات مقدماتی
basic unit training	اموزش مقدماتی یکان اموزش مقدماتی واحد
ploy	اقدام
move	اقدام
moved	اقدام
moves	اقدام
proceeding	اقدام
enforcement	اقدام
ploys	اقدام
intervention	اقدام
interventions	اقدام
esteem	اقدام
actionless	بی اقدام
emprise	اقدام
enterprise	اقدام
actions	اقدام
procedure	اقدام
action	اقدام
enterprises	اقدام
countermeasure	اقدام متقابل
deal with	اقدام کردن
demarche	اقدام سیاسی
double action	اقدام دوجانبه
appropriate action	اقدام مقتضی
enterprise	اقدام کردن
action for cancellation	اقدام به ابطال
enterprise	قدرت اقدام
enterprises	قدرت اقدام
action for cancellation	اقدام به لغو
action statement	دستورالعمل اقدام
action at low	اقدام قانونی
counteraction	اقدام متقابل
counter-measures	اقدام متقابل
emprize	اقدام کردن
social action	اقدام اجتماعی
start out	اقدام کردن
the needful	اقدام لازم
to bend effort	اقدام کردن
to take measures	اقدام کردن
to take of a	اقدام کردن
to take steps	اقدام کردن
counter-measure	اقدام متقابل
regular procedure	اقدام قانونی
protective measure	اقدام حمایتی
expedience	اقدام مهم
in hand	در دست اقدام
initial movement	نخستین اقدام
intercommunion	اقدام مشترک
it wasprologue to the nextmove	اقدام بعدبود
legal action	اقدام قانونی
measure of prevention	اقدام احتیاطی
operation immediate	اقدام سریع
proceed with deliberations	اقدام به مذاکره
deal	اقدام کردن
action	کار اقدام
expediency	اقدام مهم
actions	فعل اقدام
measure	درجه اقدام
precautions	اقدام احتیاطی
precaution	اقدام احتیاطی
under way	دردست اقدام
actions	کار اقدام
action	فعل اقدام
deals	اقدام کردن
proceeded	اقدام کردن
proceed	اقدام کردن
enterprises	اقدام کردن
prolusory	مقدماتی
preliminary	مقدماتی
first	مقدماتی
rudimental	مقدماتی
prolegomenous	مقدماتی
precursive	مقدماتی
elementarily	مقدماتی
preparatory	مقدماتی
preludial	مقدماتی
prelusive	مقدماتی
preparative	مقدماتی
tentative	مقدماتی
prodromal	مقدماتی
prolegomenary	مقدماتی
proforma	مقدماتی
preliminaries	مقدماتی
introductive	مقدماتی
elemental	مقدماتی
elementary	مقدماتی
introductory	مقدماتی
ventured	اقدام یا مبادرت کردن به
ventures	اقدام بکارمخاطره امیز
measure	اندازه اقدام پیشگیری
originator	اقدام کننده پیام
ventures	اقدام یا مبادرت کردن به
venture	اقدام بکارمخاطره امیز
proceed	اقدام کردن پرداختن به
enterprise	امرخطیر اقدام مهم
greenlight	اجازه حرکت و اقدام
with measured step	با اقدام مناسب [سنجیده]
proceeded	اقدام کردن پرداختن به
adventurism	اقدام به کاری کردن
enterprises	امرخطیر اقدام مهم
venturing	اقدام بکارمخاطره امیز
venturing	اقدام یا مبادرت کردن به
originators	اقدام کننده پیام
counter-measure	اقدام جبران کننده
memorandums	اقدام به یادداشت کند
ventured	اقدام بکارمخاطره امیز
It is in progress. It is under way.	دردست اقدام است
it was an incorrect procedure	یک اقدام غلطی بود
counter-measures	اقدام جبران کننده
to put in hand	دایرکردن اقدام کردن
to start out to do something	اقدام بکاری کردن
memorandum	اقدام به یادداشت کند
venture	اقدام یا مبادرت کردن به
memoranda	اقدام به یادداشت کند
action for avoidance	اقدام برای لغو
preliminary negotiations	مذاکرات مقدماتی
preceding pass	کالیبر مقدماتی
preliminary investigation	بررسی مقدماتی
preliminary expenses	هزینههای مقدماتی
preliminary design	طرح مقدماتی
heat	مسابقه مقدماتی
pilot study	بررسی مقدماتی
preheater	گرمکن مقدماتی
preliminary budget	بودجه مقدماتی
pilot injection	تزریق مقدماتی
preparative	کار مقدماتی
heats	مسابقه مقدماتی
junior high school	دبیرستان مقدماتی
precompression	تراکم مقدماتی
preliminary test	ازمایش مقدماتی
basic	مقدماتی اساسی
prolusion	مقاله مقدماتی
Travaux preparatoires	کارهای مقدماتی
propaedeutic	تعلیمات مقدماتی
propaedeutic	تحصیلات مقدماتی
responsions	ازمون مقدماتی
rudiment	علوم مقدماتی
proem	رساله مقدماتی
subassembly	مونتاژ مقدماتی
proforma invoice	سیاهه مقدماتی
prime color	رنگ مقدماتی
preliminary treatment	عملیات مقدماتی
preliminary works	کارهای مقدماتی
basics	اساسی مقدماتی
basics	مقدماتی اساسی
prep	مدرسه مقدماتی
preparatory response	پاسخ مقدماتی
preselection	انتخاب مقدماتی
preselector	سلکتور مقدماتی
pretest	امتحان مقدماتی
economizer	کرمکن مقدماتی
introduction to physics	فیزیک مقدماتی
prelude	قسمت مقدماتی
preliminary	مقدمات مقدماتی
primary	مقدماتی اصلی
interlude	نگهداری مقدماتی
interludes	نگهداری مقدماتی
perlim	دوره مقدماتی
elimination heat	دوره مقدماتی
basic training	اموزش مقدماتی
elementary gate	دریچه مقدماتی
preliminaries	مقدمات مقدماتی
preliminaries	امتحان مقدماتی
preliminaries	دور مقدماتی
preliminary	امتحان مقدماتی
basic research	تحقیقات مقدماتی
preliminary	دور مقدماتی
preludes	قسمت مقدماتی
primary	ابتدایی مقدماتی
basic course	دوره مقدماتی
basic hole	سوراخ مقدماتی
basic	اساسی مقدماتی
elementary item	قلم مقدماتی
forehearth	کوره مقدماتی
elementary	مقدماتی پایهای
fore exercise	تمرین مقدماتی
first aid	کمکهای مقدماتی
first cut	برش مقدماتی
primary	مقدماتی نخستین
bottom blown converter	مبدل دم مقدماتی
to proceed against a person	اقدام بر علیه کسی زدن
to play at	خواهی نخواهی اقدام کردن
pushful	متهور در اقدام بکارهای مهم
execution for debt	اقدام برای طلب وصول
enterprise	اقدام به اجرای قوانین کردن
exigent	محتاج به اقدام یا کمک فوری
enterprises	اقدام به اجرای قوانین کردن
do the necessary	اقدام لازم بعمل اورید
how shall we proceed	چگونه باید اقدام کرد
prolusion	اثر هنری مقدماتی
rudimentary knowledge	دانش مقدماتی یا نخستین
reconnaissance	بازدید مقدماتی اکتشاف
fundamental	اصولی مقدماتی اساسی
basic bessemer steel	فولاد مقدماتی بسمر
elementary algebra	جبر مقدماتی [ریاضی]
supercharge	متراکم کردن مقدماتی
basic bessemer converter	مبدل مقدماتی بسمر
preparatory students	شاگردان تهیه یا مقدماتی
preselect	انتخاب کردن مقدماتی
black pickling	اسید شویی مقدماتی