English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
parochialism امور مربوط بناحیه یابخش کلیسایی
Other Matches
synodical مربوط به شورای کلیسایی
synodic مربوط به شورای کلیسایی
supervisory مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
financial affairs امور مربوط به مالیه
testamentary causes امور مربوط به وصایا
civil appropriation اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
strategic مربوط به امور سوق الجیشی
surgical مربوط به امور پزشکی جراحی
financial data اطلاعات مربوط به امور مالی
cryptologistics امور لجستیکی مربوط به عملیات رمز
generals شرکت مربوط به امور اداری اصلی
general شرکت مربوط به امور اداری اصلی
collating به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collates به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collate به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collated به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
selenodetic امور مربوط به تهیه نقشه یانقشه برداری از کره ماه
back end server کامپیوتر متصل به شبکه که امور مربوط به ایستگاههای کاری مشتری را انجام میدهد
rurban وابسته بناحیه مسکونی مزروعی
civil works امور ساختمانی و تاسیسات امور شهرسازی و تاسیساتی
economic and social council شورای اقتصادی و اجتماعی یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل متحد که وفیفه اش انجام امور اقتصادی واجتماعی و فرهنگی و تربیتی مربوط به سازمان ملل
medical regulator تنظیم کننده امور بهداشتی مدیر امور بهداشتی
canon law قانون کلیسایی
benefice درامد کلیسایی
parochial school اموزشگاه کلیسایی
synod شورای کلیسایی
synods شورای کلیسایی
beneficed دارای درامد کلیسایی
sanction فتوای کلیسایی سوگند
sanctioned فتوای کلیسایی سوگند
sanctioning فتوای کلیسایی سوگند
sanctions فتوای کلیسایی سوگند
ecumenism وحدت گرایی کلیسایی
churches کلیسایی درکلیسامراسم مذهبی بجااوردن
church کلیسایی درکلیسامراسم مذهبی بجااوردن
basilica [کلیسایی با ساختمان مربع شکل]
fortified church [کلیسایی دارای استحکامات نظامی]
to i. anyone to a benefice درامد کلیسایی رابرای کسی برقرارکردن
acapella اواز دسته جمعی بسبک کلیسایی
archdiocese ناحیهء کلیسایی زیر نفوذاسقف اعظم
canonic مومن باصول کلیسایی سیستم منطقی
Hallenkirche [کلیسایی با چندین راهرو اما بدون پنجره بام]
hall-church [کلیسایی با چندین راهرو اما بدون پنجره بام]
ambulatory church [کلیسایی که حرم و نمازخانه آن با رواق جدا شده است.]
prebendal محل پرداخت موقوف یا عواید کلیسا موقوفه کلیسایی
prebend محل پرداخت موقوف یا عواید کلیسا موقوفه کلیسایی
lady chapel کلیسا یا محراب کلیسایی که به مریم باکره تخصیص داده شده
program loans قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactical مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inference روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inferences روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
bioclimatic مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
victual مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
elevation guidance دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
High Church فرقهای که سخت پابند اداب ورسوم کلیسایی ومناجات وتسبیحات مرسوم درکلیساهستند
auditory مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
mediant یکی ازالحان سرود کلیسایی که حدفاصل بین اهنگ طبیعی صداواوج صدا است
relative که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustical مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustic مربوط به صدا مربوط به سامعه
xenial مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
distance angle زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
range component عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
amor امور
non litigious matters امور حسبی
miscellaneous امور متفرقه
combat duty امور رزمی
authority اولیاء امور
authority ties of the state مصادر امور
financial affairs امور مالی
interiors امور داخله
authorities اولیای امور
interior امور داخله
the high functionery ries of the state مصادر امور
civil affairs امور غیرنظامیان
aviation authority امور هواپیمایی
state affairs امور مملکتی
money matters امور پولی
authority ties of the state اولیا امور
interior affairs امور داخلی
religious matters امور دینی
personal affairs امور شخصی
politico military امور سیاسی نظامی
fish warden متصدی امور شیلات
minister for foreign affairs وزیر امور خارجه
table of authorities جدول اولیا امور
non litigious matters act قانون امور حسبی
tax administration اداره امور مالیات
principal centre of affairs مرکز مهم امور
State Department وزارت امور خارجه
tax reforms اصلاح امور مالیاتی
non litigious jurisdiction act قانون امور حسبی
emotional and physical امور عاطفی و بدنی
corporate treasurer مدیر امور مالی
probate court محکمه امور حسبی
foreign minister وزیر امور خارجه
routines امور غیر مهم
routinely امور غیر مهم
routine امور غیر مهم
chaplains افسر امور دینی
chaplain افسر امور دینی
g air رکن 2 امور هوایی
space broker کارگزار امور تبلیغات
promiscuous بیقید در امور جنسی
liquidation of company تصفیه امور شرکتها
majordomo متصدی امور خانوادگی
secretary of state for foreign affairs وزیر امور خارجه
militarization نظامی کردن امور
resgestae امور انجام شده
minister of foreign affairs وزیر امور خارجه
Foreign Office وزارت امور خارجه
ministry of foreign affairs وزارت امور خارجه
bureaucratic وابسته به امور اداری
supervisory authority اولیاء امور نظارتی
regulatory authority اولیاء امور نظارتی
surveillance authority اولیاء امور نظارتی
chaplain activities fund اعتبار امور مذهبی
civic action امور عام المنفعه
administration اداره امور یکانها
surveillance authority اولیاء امور مراقبتی
chief financial officer [CFO] مدیر امور مالی
The foreign ministry. the ministry of foreign affairs. وزارت امور خارجه
to arrange matters ترتیب دادن امور
air branch قسمت امور هوایی
administrations اداره امور یکانها
customs broker واسطه امور گمرکی
supervisory authority اولیاء امور مراقبتی
regulatory authority اولیاء امور مراقبتی
clerical test ازمون امور دفتری
domiciles منزل یا مرکز مهم امور
domicile منزل یا مرکز مهم امور
technicians شخص متخصص در امور صفتی
technician شخص متخصص در امور صفتی
The ministry of economic affairs and finance وزارت امور اقتصاد و دارایی
politics علم سیاست امور سیاسی
to take the helm زمام امور رادردست گرفتن
proetor متصدی امور قضایی وکشوری
Ministry of Labor and Social Affairs . وزارت کار ؟ امور اجتماعی
signal security حفافت امور مخابراتی یا ارتباطات
deficit financing اداره امور مالی با کسرموازنه
assignees in bankruptcy هیئت تصفیه امور ورشکسته
presswork اداره مطبعه امور چاپخانه
major domo متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
to go underground خود را پنهان کردن [از اولیاء امور]
to go into hiding خود را پنهان کردن [از اولیاء امور]
major-domos متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
counsel appointed وکیل مسخر یاتسخیری در امور مدنی
major-domo متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
diplomatist کسی که به امور دیپلماتیک اشتغال دارد
verderor متصدی قضائی امور وابسته به جنگلهای سلطنتی
treasurer مسئول امور مالی شرکت خزانه دار
treasurers مسئول امور مالی شرکت خزانه دار
home امور مالی شخصی و پردازش کلمه است
homes امور مالی شخصی و پردازش کلمه است
channel کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
dialectic هگل و مارکس ان را جهت تعلیل و توجیه امور
shipping امور ارسال کالاها ناوگان عمومی یک کشور
deck department قسمت اداره امور باربری و کالای ناوگان
minnesota clerical aptitude test ازمون استعداد امور دفتری مینه سوتا
channeled کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
channeling کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
rummage sale حراج هدایای تقدیمی بکلیسابرای امور خیریه
channels کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
channelled کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
housekeeping امور لازم برای نگهداری سیستم کامپیوتری
verderer متصدی قضائی امور وابسته به جنگلهای سلطنتی
common low سیستم حقوقی انگلستان که ازحقوق مدنی و حقوق کلیسایی متمایز است زیرا این قسمت از حقوق انگلستان از پارلمان ناشی نشده عرف و عادت حقوق عرفی
formalism اعتقاد به حفظ فاهر وقالبهای موجود در کلیه امور
superstitious uses مخارجی که برای امور مذهبی غیرقانونی صرف شود
functional رسم امور داخلی و فرآیندهای ماشین یا نرم افزار
get in gear [get into gear] <idiom> بعد از مدتی دوباره سررشته امور را به دست گرفتن.
formula مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
commonest زبان برنامه سازی که بیشتر در امور تجاری به کار می رود
common زبان برنامه سازی که بیشتر در امور تجاری به کار می رود
hipster شخص طرفدار امور جدیدوبیسابقه مانند مواد مخدره وغیره
trial attorney وکیلی که تخصص او در دفاع است وکمتر به امور دفتری می رسد
commoners زبان برنامه سازی که بیشتر در امور تجاری به کار می رود
churchwardens هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
churchwarden هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
institutionalism سیاست ترویج امور خیریه واصلاح بزهکاران از طرق اخلاقی و تادیبی
joint petroleum office دفتر امور سوخت رسانی مشترک نیروهای مسلح درصحنه عملیات
consortia ائتلاف چند شرکت باهم برای انجام امور انتفاعی کنسرسیوم
consortium ائتلاف چند شرکت باهم برای انجام امور انتفاعی کنسرسیوم
consortiums ائتلاف چند شرکت باهم برای انجام امور انتفاعی کنسرسیوم
hypobaric مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
classical economics نظرپیروان ان عدم دخالت دولت در امور اقتصادی است وپیروان ان را اقتصادیون کلاسیک گویند
business کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است
businesses کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است
Big Brother دولت یا هر سازمانی که در امور خصوصی و داخلی مردم دخالت و جاسوسی کند و آنها را سختمهار نماید
totaliarian state دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
jobs زمان برنامه نویسی کامپیوتری که حاوی دستورات خاص مربط به امور کنترل کارها و پردازش است
job زمان برنامه نویسی کامپیوتری که حاوی دستورات خاص مربط به امور کنترل کارها و پردازش است
departmentalism اعنقاد به روش تمرکز دراداره کشور و تفویض اختیارات وسیع به مسئولین اداره امور تقسیمات کوچک مملکتی
flag day هر روزی که مردم برای امور خیریه پول خیرات می کنند ودر مقابل پرچم های کوچک دریافت می دارند
After a few days out of the office it always takes me a while to get into gear when I come back. بعد از چند روز دور بودن از دفتر همیشه مدتی زمان می برد تا پس از بازگشت دوباره سر رشته امور را به دست بیاورم.
civil censorship سانسور روابط غیرنظامی نظامیان سانسور امور هنری و ارتباطی غیرنظامیان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com