English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
money matters امور پولی
Other Matches
civil works امور ساختمانی و تاسیسات امور شهرسازی و تاسیساتی
european monetary agreement موافقتنامه پولی اروپا موافقتنامه تنظیمی بین کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی اروپا به منظور تسهیل و تنظیم روابط پولی متعاقدین
medical regulator تنظیم کننده امور بهداشتی مدیر امور بهداشتی
monetarists طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد
pockets پولی
impecuniousity بی پولی
pocket پولی
venal پولی
mercenaly پولی
impecuniosity بی پولی
moneyary پولی
monetary پولی
moneyed پولی
pecuniary پولی
monetary base پایه پولی
monetary control نظارت پولی
monetary control کنترل پولی
polymyxin پولی میکسین
monetary assets دارائیهای پولی
monetary authorities مقامات پولی
monetary base مبنای پولی
polywag پولی واگ
loose pulley پولی هرزگرد
tight money کنترل پولی
dealing for money معاملات پولی
reconvert پولی را مجدداتسعیرکردن
unit of currency واحد پولی
financial inventory ذخایر پولی
financial property اموال پولی
financial property داراییهای پولی
polyethylene پولی اتیلن
grooved pulley پولی شیاردار
monetary convention اتحاد پولی
money wage مزد پولی
monetary targets اهداف پولی
monetary unit واحد پولی
real غیر پولی
pay patient مریض پولی
monetary value ارزش پولی
money order حواله پولی
money orders حواله پولی
money capital سرمایه پولی
money illusion توهم پولی
money illusion خطای پولی
money income درامد پولی
monetary system سیستم پولی
monetary sector بخش پولی
monetary policy سیاست پولی
backing پشتوانه پولی
monetary instruments ابزارهای پولی
monetary inflation تورم پولی
monetary incentive مشوق پولی
monetary expansion توسعه پولی
monetary economy اقتصاد پولی
monetary deflation محدودیت پولی
monetary reserves ذخائر پولی
monetary deflation انقباض پولی
pecuniary liability ضمانت پولی
monetary school مکتب پولی
monetary restriction محدودیت پولی
expansionary monetary policy سیاست پولی انبساطی
strategic concentration by rail سیستم پولی فلزی
bimetallic standard پایه پولی دو فلزی
restrictive monetary policy سیاست پولی انقباضی
contractionary monetary policy سیاست پولی انقباضی
nonmonetary assets دارائیهای غیر پولی
european monetary fund صندوق پولی اروپا
tight money سیاست پولی انقباضی
nonmonetary sector بخش غیر پولی
nonmonetarists اقتصاددانان غیر پولی
bimetallism نظام پولی دو فلزی
tools of monetary policy ابزار سیاست پولی
national money income درامد ملی پولی
rate of money wage نرخ مزد پولی
it was a خوب پولی بود
money rate of interest نرخ بهره پولی
impecuniously از روی بی پولی یا افلاس
i owe some money to you یک پولی به شما بدهکارم
i am pushed for money ازبی پولی درفشار
hyperdeflation انقباض پولی شدید
he is pressed for money از بی پولی در مضیقه است
gold standard نظام پولی طلا
gold currency system نظام پولی طلا
free capital سرمایه گذار پولی
pecuniary externalities پی امدهای خارجی پولی
european monetary system سیستم پولی اروپایی
dollar area منطقه پولی دلار
pure monetary policy سیاست پولی خالص
poly vinil chloride کلرور پولی وینیل
prices ارزش پولی کالا
financing تامین هزینه پولی
finances تامین هزینه پولی
price ارزش پولی کالا
not for the world <idiom> دراعضای هیچ پولی
feel the pinch <idiom> دچار بی پولی شدن
financed تامین هزینه پولی
finance تامین هزینه پولی
money well spent <idiom> پولی که هدر نرفته
down and out <idiom> هیچ پولی نداشتند
nonmonetary income درامد غیر پولی
deflation انقباض پولی رکود
amor امور
strapped for cash <idiom> هیچ پولی دربساط نداشتن
ring up <idiom> اضافه کردن آمار پولی
poundage مقدار پولی برحسب لیره
easy money پولی که براحتی بدست اید
Monetary systems. سیستم های پولی ( مالی )
i have no money about me با خود هیچ پولی ندارم
Money entrusted to my care . پولی که با مانت نزد من سپرده شد
international monetary reserves ذخائر پولی بین المللی
polyester الیاف یاپارچه پولی استر
interior affairs امور داخلی
religious matters امور دینی
miscellaneous امور متفرقه
interiors امور داخله
interior امور داخله
aviation authority امور هواپیمایی
the high functionery ries of the state مصادر امور
authorities اولیای امور
non litigious matters امور حسبی
personal affairs امور شخصی
authority ties of the state اولیا امور
authority اولیاء امور
combat duty امور رزمی
authority ties of the state مصادر امور
civil affairs امور غیرنظامیان
state affairs امور مملکتی
financial affairs امور مالی
To put some money aside . پولی را کنا رگذاشتن ( ذخیره ساختن )
apportionment تقسیم پولی بین اشخاص ذی نفع
army deposit fund سپرده پولی پرسنل نیروی زمینی
the proceeds of the sale پولی که از محل فروش بدست می اید
burn a hole in one's pocket <idiom> پولی که تومیخواهی سریعا خرج کنی
monetrarist keynesian debate بحث طرفداران مکتب پولی وکینزی
e p u 591 منحل و "e-m-a" یاموافقتنامه پولی اروپاجایگزین ان شد
politico military امور سیاسی نظامی
ministry of foreign affairs وزارت امور خارجه
militarization نظامی کردن امور
corporate treasurer مدیر امور مالی
majordomo متصدی امور خانوادگی
non litigious matters act قانون امور حسبی
non litigious jurisdiction act قانون امور حسبی
chief financial officer [CFO] مدیر امور مالی
surveillance authority اولیاء امور مراقبتی
regulatory authority اولیاء امور نظارتی
regulatory authority اولیاء امور مراقبتی
supervisory authority اولیاء امور مراقبتی
surveillance authority اولیاء امور نظارتی
administrations اداره امور یکانها
administration اداره امور یکانها
chaplain افسر امور دینی
chaplains افسر امور دینی
supervisory authority اولیاء امور نظارتی
liquidation of company تصفیه امور شرکتها
air branch قسمت امور هوایی
customs broker واسطه امور گمرکی
secretary of state for foreign affairs وزیر امور خارجه
resgestae امور انجام شده
bureaucratic وابسته به امور اداری
emotional and physical امور عاطفی و بدنی
routines امور غیر مهم
routinely امور غیر مهم
space broker کارگزار امور تبلیغات
table of authorities جدول اولیا امور
The foreign ministry. the ministry of foreign affairs. وزارت امور خارجه
chaplain activities fund اعتبار امور مذهبی
civic action امور عام المنفعه
promiscuous بیقید در امور جنسی
testamentary causes امور مربوط به وصایا
clerical test ازمون امور دفتری
tax reforms اصلاح امور مالیاتی
tax administration اداره امور مالیات
routine امور غیر مهم
financial affairs امور مربوط به مالیه
probate court محکمه امور حسبی
State Department وزارت امور خارجه
g air رکن 2 امور هوایی
to arrange matters ترتیب دادن امور
minister of foreign affairs وزیر امور خارجه
foreign minister وزیر امور خارجه
fish warden متصدی امور شیلات
minister for foreign affairs وزیر امور خارجه
Foreign Office وزارت امور خارجه
principal centre of affairs مرکز مهم امور
chantry پولی که وقف کشیشان میشودتابرای مردگان بخوانند
contributions پولی که برای مصارف عام المنفعه بدهندشرکت
contribution پولی که برای مصارف عام المنفعه بدهندشرکت
commodity money پولی که در تهاتر بجای کالابه کار رود
cash on the barrelhead <idiom> پولی که برای خرید چیزی پرداخت می شود
accountability ذیحسابی مسئولیت نگهداری سوابق پولی و مالی
to give پولی برای پیشکشی جمع اوری کردن
devaluation تنزل نرخ برابری پول تضعیف پولی
transfer payment پرداخت پولی که هیچ کارتولیدی را باعث نشود
prize money پولی که از فروش غنیمت دریایی بدست می اید
The ministry of economic affairs and finance وزارت امور اقتصاد و دارایی
Ministry of Labor and Social Affairs . وزارت کار ؟ امور اجتماعی
proetor متصدی امور قضایی وکشوری
signal security حفافت امور مخابراتی یا ارتباطات
presswork اداره مطبعه امور چاپخانه
deficit financing اداره امور مالی با کسرموازنه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com