Dictiornary-Farsi | انبار کردن انباشتن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (35 milliseconds)

English	Persian
garner	انبار کردن انباشتن
garnered	انبار کردن انباشتن
garnering	انبار کردن انباشتن
garners	انبار کردن انباشتن


Other Matches

stockpile	ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpiles	ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpiled	ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpiling	ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpiles	پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
stockpiled	پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
stockpile	پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
stockpiling	پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
field storage	انبار کردن کالا در صحرا انبار مهمات در فضای باز کوپه مهمات روباز
bin storage	انبار کردن قطعات بسته بندی نشده در قفسه انبار قطعات روباز
stack	انباشتن پشته کردن
stacks	انباشتن پشته کردن
stacked	انباشتن پشته کردن
agglomerate	جمع کردن انباشتن
plenish	با اثاثه انباشتن تجهیز کردن
caged storage	قسمتی از انبار که برای نگهداری اقلام مخصوص وخطرناک در نظر گرفته شده انبار محصور
dump	انبار موقتی زاغه مهمات انبار
lay up	دچار تاخیر کردن یا شدن انبار یاجمع کردن
ensile	انبار کردن
yard	انبار کردن
warehouse	انبار کردن
warehouses	انبار کردن
storage	انبار کردن
stashes	انبار کردن
yards	انبار کردن
stashing	انبار کردن
deep freezes	انبار کردن
build-up	پر کردن انبار
stock piling	انبار کردن
stashed	انبار کردن
build-ups	پر کردن انبار
imburse	انبار کردن
deep freeze	انبار کردن
stash	انبار کردن
build up	پر کردن انبار
reservedness	انبار کردن
hoardings	انبار کردن پول
store-rooms	جای انبار کردن
store-room	جای انبار کردن
tendered	لطیف کردن انبار
warehouses	انبار کردن مخزن
ware room	انبار کردن مخزن
hoarding	انبار کردن پول
tendering	لطیف کردن انبار
store room	جای انبار کردن
stock piling	ذخیره کردن در انبار
warehouse	انبار کردن مخزن
tender	لطیف کردن انبار
dump	مخزن انبار کردن
store	اندوختن انبار کردن
storing	اندوختن انبار کردن
tenderest	لطیف کردن انبار
administrative storage	انبار کردن به طریق اداری
to lay down wine	شراب را انبار کردن یا جادادن
caged storage	انبار کردن به طریقه محصور
block storing	انبار کردن بارهای قوال
assignment of space	تخصیص جا برای انبار کردن اماد
stowage	حق انبارداری انبار کردن کالا در کشتی
snake out	خارج کردن کالا از انبار ناو
x site	سکوی روبازموقت برای انبار کردن مهمات
externals	مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
external	مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
stow	انبار کردن بار کردن
stowed	انبار کردن بار کردن
stows	انبار کردن بار کردن
stowing	انبار کردن بار کردن
stuffs	انباشتن
cumulate	انباشتن
treasur up	انباشتن
accumulating	انباشتن
stuffed	انباشتن
stash	انباشتن
stuff	انباشتن
hill	انباشتن
stuffing	انباشتن
hills	انباشتن
agglomerate	انباشتن
roll up	انباشتن
stashed	انباشتن
hoards	انباشتن
hoarded	انباشتن
hoardings	انباشتن
hoard	انباشتن
hoarding	انباشتن
stack	انباشتن
stacked	انباشتن
stacks	انباشتن
accrue	انباشتن
accrues	انباشتن
stashing	انباشتن
accumulates	انباشتن
stashes	انباشتن
accumulate	انباشتن
cumulation	انباشتن
bulk	انباشتن
accruing	انباشتن
bin storage space	فضای انبار قطعات بسته بندی نشده فضای انبار قطعات روباز
stow	پریدن انباشتن
stuffs	چپاندن انباشتن
stowed	پریدن انباشتن
assembled	انباشتن گرداوردن
assembles	انباشتن گرداوردن
pyramid	رویهم انباشتن
pyramids	رویهم انباشتن
accumulate	رویهم انباشتن
accumulates	رویهم انباشتن
accumulating	رویهم انباشتن
stack up	روی هم انباشتن
dump	رونوشت انباشتن
stuffed	چپاندن انباشتن
assemble	انباشتن گرداوردن
fill	انباشتن اکندن
fills	انباشتن اکندن
huddling	روی هم انباشتن
huddles	روی هم انباشتن
huddled	روی هم انباشتن
huddle	روی هم انباشتن
stowing	پریدن انباشتن
stows	پریدن انباشتن
stuff	چپاندن انباشتن
honey combing	روش انبار کردن و تخلیه کالاها به طریقه لانه زنبوری و خوشهای
overstuff	با اشیا زیاد انباشتن
ingather	انباشتن خرمن برداشتن
inhibiting	اغشتن سطوح داخلی دستگاه یاماشین با ماده ضدخوردگی قبل از انبار کردن ان
banks	رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
bank	رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
overstuff	بیش ازحد لزوم انباشتن
bacteriolysis	مواد شیمایی جهت جلوگیری از رشد باکتری خصوصا برای انبار کردن فرش بیش از سه ما ه
to store up something	انباشتن چیزی برای استفاده در آینده
custodial record	پروندههای سوابق انبار سوابق انبار
stock number	شماره فنی انبار شماره انبار
open storage	انبار کردن کالاها در محوطه باز انبارداری در محوطه روباز
pondage	گنجایش حوض یا استخر انباشتن اب در حوض یااستخر
storing	انبار
repositories	انبار
repository	انبار
store	انبار
depots	انبار
store room	انبار
agglomeration	انبار
thesaurus	انبار
thesauruses	انبار
storage bunker	انبار
storage tank	انبار
storeroom	انبار
depot	انبار
cistern	اب انبار
storage	انبار
garner	انبار
barn	انبار
garnered	انبار
barns	انبار
garnering	انبار
cisterns	اب انبار
stocked	انبار
wastes	انبار
store-room	انبار
store-rooms	انبار
magazine	انبار
waste	انبار
magazines	انبار
stock	انبار
garners	انبار
reservoir	انبار
reservoirs	اب انبار
almery	انبار
storehouse	انبار
sluiced	انبار
sluices	انبار
entrepot	انبار
storehouses	انبار
reservoirs	انبار
room	انبار
rooms	انبار
stockroom	انبار
lodges	انبار
sluice	انبار
reservoir	اب انبار
depository	انبار
cellars	انبار
reservedness	اب انبار
reservedness	انبار
seraglio	انبار
warehouse	انبار
lodged	انبار
stockrooms	انبار
lodge	انبار
freight house	انبار
water storage tank	اب انبار
water reservoir	اب انبار
spoil pit	انبار
pantechnicons	انبار
pantechnicon	انبار
warehouses	انبار
cellar	انبار
tower silo	انبار
in bond	در انبار
stock room	انبار
store-rooms	انبار خانگی
laver	اب انبار حوضچه