Total search result: 199 (9 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
election of the committee |
انتخابات هیات رئیسه |
|
|
Other Matches |
|
executive commission |
هیات رئیسه |
sovereign |
هیات رئیسه |
sovereigns |
هیات رئیسه |
managing committee |
هیات رئیسه |
executive committee |
هیات رئیسه |
officer |
عضو هیات رئیسه |
officers |
عضو هیات رئیسه |
missions |
هیات اعزامی هیات تبلیغی |
mission |
هیات اعزامی هیات تبلیغی |
summing up |
خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند |
summings up |
خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند |
headmistresses |
رئیسه |
chairwomen |
رئیسه |
presidentess |
رئیسه |
administratrix |
رئیسه |
elections |
انتخابات |
lady principal |
رئیسه |
chairwoman |
رئیسه |
manageresses |
رئیسه |
manageress |
رئیسه |
headmistress |
رئیسه |
election |
انتخابات |
directorate |
هیئت رئیسه |
law of election |
قانون انتخابات |
Rigged elections ? |
انتخابات فرمایشی |
Rigged elections . |
انتخابات قلابی |
lady |
رئیسه خانه |
directorates |
هیئت رئیسه |
general election |
انتخابات عمومی |
general elections |
انتخابات عمومی |
matriarch |
رئیسه خانواده |
matriarchs |
رئیسه خانواده |
executives |
هیئت رئیسه |
ladies |
رئیسه خانه |
bye election |
انتخابات فرعی |
pollsters |
نافر انتخابات |
pollster |
نافر انتخابات |
prioress |
رئیسه صومعه |
proportional representation |
انتخابات نسبی |
ballot rigging |
تقلبدر انتخابات |
enfranchize |
حق رای در انتخابات |
by election |
انتخابات فرعی |
executive |
هیئت رئیسه |
by-elections |
انتخابات میان دورهای |
by-election |
انتخابات میان دورهای |
election supervisor council |
انجمن نظارت بر انتخابات |
postmistress |
رئیسه پست خانه |
postmistresses |
رئیسه پست خانه |
election supervisory council |
انجمن نظارت بر انتخابات |
returning officer |
سرپرست انتخابات برزن |
returning officers |
سرپرست انتخابات برزن |
military body |
هیئت رئیسه نظامی |
genral election |
انتخابات عمومی برای مجلس |
matronize |
مانند رئیسه رفتار کردن |
abbesses |
رئیسه صومعه زنان تارک دنیا |
abbess |
رئیسه صومعه زنان تارک دنیا |
canvasser |
پروپاکاندچی انتخابات و غیره رای جمع کن |
campaigners |
سرباز کهنه کار نامزد انتخابات |
campaigner |
سرباز کهنه کار نامزد انتخابات |
disfranchisement |
محروم سازی یا محرومیت ازحق انتخابات |
sheriffs |
نماینده رسمی دولت در یک ناحیه که ماموراجرای قوانین و انجام امورقضایی و نظارت بر انتخابات است |
sheriff |
نماینده رسمی دولت در یک ناحیه که ماموراجرای قوانین و انجام امورقضایی و نظارت بر انتخابات است |
presidium |
هیئت عامله دائمی شاغل در دوره فترت هیئت رئیسه |
It will be interesting to see how the first free elections play themselves out. |
خیلی جالب خواهد بود تا ببینید که نتیجه اولین انتخابات آزاد چه خواهد شد . |
bodies |
هیات |
missions |
هیات |
mission |
هیات |
body |
هیات |
party |
هیات |
corps |
هیات |
councils |
هیات |
board |
هیات |
council |
هیات |
boarded |
هیات |
occupation franchise |
حق رای در انتخابات درصورتی که مستلزم درتصرف داشتن مقداربخصوصی از اراضی در حوزه محل رای گیری باشد |
put-up |
برای انتخابات نامزد کردن سازش کردن |
put up |
برای انتخابات نامزد کردن سازش کردن |
board of conciliation |
هیات مصالحه |
arbitral tribunal |
هیات تحکیم |
selection board |
هیات گزینش |
the ministry |
هیات وزیران |
executive committee |
هیات اجرایی |
board of directors |
هیات مدیره |
board of directors |
هیات نظار |
executive commission |
هیات مجریه |
council of ministers |
هیات وزرا |
council of ministers |
هیات وزیران |
consular corps |
هیات کنسولی |
fact finding body |
هیات تحقیق |
legislative assembly |
هیات مقننه |
cabint |
هیات وزرا |
managing commission |
هیات مدیره |
managing committee |
هیات مدیره |
board of trutees |
هیات امنا |
board of trustee |
هیات امناء |
juries |
هیات منصفه |
legislature |
هیات مقننه |
legislatures |
هیات مقننه |
governing bodies |
هیات حاکمه |
governing body |
هیات حاکمه |
delegation |
هیات نمایندگان |
delegations |
هیات نمایندگان |
juries |
هیات داوران |
cabinet |
هیات دولت |
cabinets |
هیات دولت |
deputations |
هیات نمایندگان |
directorate |
هیات مدیره |
diplomatic corps |
هیات سیاسی |
diplomatic corps |
هیات دیپلماتیک |
jury |
هیات داوران |
jury |
هیات منصفه |
deputation |
هیات نمایندگان |
directorates |
هیات مدیره |
law of pragnanz |
قانون هیات گرایی |
jurors |
عضو هیات منصفه |
chairman of the board of directors |
رئیس هیات مدیره |
foreman |
سخنگوی هیات منصفه |
jury man |
عضو هیات منصفه |
juror |
عضو هیات منصفه |
member of the jury |
عضو هیات منصفه |
award |
حکم هیات داوری |
forewoman |
سخنگوی هیات منصفه |
diplomatic bady |
هیات سیاسی نمایندگان |
diplomatic body |
هیات نمایندگان سیاسی |
head of the mission |
رئیس هیات اعزامی |
foremen |
سخنگوی هیات منصفه |
cabinet council |
جلسه هیات وزیران |
verdict |
تصمیم هیات منصفه |
bench |
هیات قضات محکمه |
awards |
حکم هیات داوری |
awarding |
حکم هیات داوری |
diplomatic corps |
هیات نمایندگان سیاسی |
awarded |
حکم هیات داوری |
constituencies |
هیات موکلان یک حوزه |
constituency |
هیات موکلان یک حوزه |
grand jury |
هیات منصفه عالی |
grand juries |
هیات منصفه عالی |
Privy Council |
هیات مشاورین سلطنتی |
benches |
هیات قضات محکمه |
chairman |
رئیس هیات مدیره |
verdicts |
رای هیات منصفه |
verdicts |
تصمیم هیات منصفه |
verdict |
رای هیات منصفه |
chairmen |
رئیس هیات مدیره |
boardroom |
اتاق هیئت رئیسه یا هیئت امنا |
boardrooms |
اتاق هیئت رئیسه یا هیئت امنا |
returned |
گزارش نهایی هیات تحقیق |
returning |
گزارش نهایی هیات تحقیق |
return |
گزارش نهایی هیات تحقیق |
order in council |
تصمیم هیات مشاورین سلطنتی |
delegations |
اعزام نماینده هیات نمایندگی |
returns |
گزارش نهایی هیات تحقیق |
legislator |
شارع عضو هیات مقننه |
legislators |
شارع عضو هیات مقننه |
challenging a juror |
جرح عضو هیات منصفه |
delegation |
اعزام نماینده هیات نمایندگی |
bar council |
هیات مدیره کانون وکلا |
selections |
دسته یا هیات انتخاب شده |
selection |
دسته یا هیات انتخاب شده |
oligrachy |
هیات حاکمه حکومتی با عده معدود |
striking a jury |
تعیین هیات منصفه با روش حذفی |
principal challenger |
رد عضو هیات منصفه با دلیل قابل قبول |
struck |
هیات منصفه تعیین شده باروش حذفی |
suffrage |
حق رای وشرکت در انتخابات رای |
panels |
صورت اساسی افراد واجدشرایط برای عضویت هیات منصفه |
order of council |
تصمیم هیات مشاورین سلطنتی در غیاب یا بیماری پادشاه یا ملکه |
inquisition |
نظری که هیات منصفه در ذیل برگ بازجویی میدهد رسیدگی |
inquisitions |
نظری که هیات منصفه در ذیل برگ بازجویی میدهد رسیدگی |
panel |
صورت اساسی افراد واجدشرایط برای عضویت هیات منصفه |
perverse verdict |
رای هیات منصفه که بدون توجه به راهنمایی قاضی دادگاه |
indicted |
متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی |
summary conviction |
حکم محکومیت صادره ازدادگاه بخش بدون دخالت هیات منصفه |
The editorial staff drew unflattering comparisons between the mayor and a dictator. |
هیات تحریریه مقایسه برخورنده ای بین این شهردار و دیکتاتوری کرد. |
indicts |
متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی |
indicting |
متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی |
indict |
متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی |
open verdict |
رای هیات منصفه حاکی ازوقوع جرم بدون تصریح مجرم |
riders |
ماده اصلاحی یا الحاقی درشور سوم لایحه الحاقیه رای هیات منصفه |
rider |
ماده اصلاحی یا الحاقی درشور سوم لایحه الحاقیه رای هیات منصفه |
venire facias tot matrons |
دستور تشکیل هیات منصفهای از زنان برای زنی که مدعی ابستنی است |
peremptory challenge |
رد عضو هیات منصفه به وسیله یکی از اصحاب دعوی بدون ذکر دلیل خاص |
totaliarian state |
دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند |
corporations |
شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری |
corporation |
شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری |
summing up evidence |
نطق اختتامیه وکیل در انتهای دادرسی که ضمن ان ادله ومدافعات خود را برای هیات منصفه شرح میدهد |
discharge |
مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه |
discharges |
مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه |
special verdict |
رای هیات منصفه در حالتی که حقایق موضوع مطروحه را ان چنان که برایشان ثابت شده است اعلام و اخذ تصمیم را به دادگاه بسپارند |
challenge |
مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده |
challenges |
مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده |
challenged |
مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده |
presentment |
اطلاع هیات منصفه دادگاه جنایی از وقوع جرم درصورتی که مبنی بر مشاهده یا اگاهی خود ایشان بوده بر مبنای کیفرخواست تنظیمی نباشد |
gestalt psychology |
روانشناسی گشتالت روانشناسی هیات نگر |
misdirection |
در CL منظوراشتباه قاضی است در موردتفهیم نکات قضایی موضوع برای اعضاء هیات منصفه پیش از انکه وارد شور شوندو این میتواند باعث تجدیدمحاکمه شود |
arrest of judgment |
سرباز زدن قاضی از صدورحکم پس از اعلام نظر هیات منصفه به علت مطالبی که درمدارک ارائه شده به نظررسیده و انهارا غلط یا قابل نقض قلمداد کند . به عبارت دیگر خودداری قاضی ازصدور رای است تا رفع اشتباهات موجود |
charge |
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند |
charges |
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند |
planning comission |
هیات برنامه ریزی کمیسیون برنامه ریزی |