Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (2 milliseconds)
English	Persian
load spread	انتشار نیرو
Other Matches
dissemination	انتشار اخبار انتشار اطلاعات
service peculiar	امور اختصاصی یک قسمت یایک نیرو مخصوص یک نیرو
transducer	دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
dissemination	انتشار
propagation	انتشار
emissions	انتشار
omissions	انتشار
omission	انتشار
newsreader	انتشار
issued	انتشار
issues	انتشار
publishment	انتشار
dispersion	انتشار
spreading	انتشار
publicity	انتشار
report	انتشار
reported	انتشار
reports	انتشار
currencies	انتشار
currency	انتشار
incidence	انتشار
progation	انتشار
pervasion	انتشار
proclamations	انتشار
promulgation	انتشار
diffusion	انتشار
irradiation	انتشار
effluxion	انتشار
effluence	انتشار
issue	انتشار
proclamation	انتشار
broadcasts	انتشار
emission	انتشار
publication	انتشار
broadcast	انتشار
publications	انتشار
issuance	انتشار
noise	انتشار دادن
to bruit abroad	انتشار دادن
emissions	انتشار امواج
sound propagation	انتشار صوت
thought broadcasting	انتشار فکر
emission	انتشار امواج
diffusible	قابل انتشار
noises	انتشار دادن
republication	انتشار مجدد
issue	انتشار دادن
electron emmission	انتشار الکترون
electronic emission	انتشار الکترونها
emissivity	قابلیت انتشار
image speard	انتشار تصویر
immission	انتشار خارجی
light emission	انتشار نور
money creation	انتشار پول
promulgation of the laws	انتشار قوانین
propagandize	انتشار دادن
newsworthy	قابل انتشار
propagation constant	ثابت انتشار
propagation delay	تاخیر انتشار
propagation sequence	تسلسل انتشار
propagation sequence	مرحله انتشار
issues	انتشار دادن
issued	انتشار دادن
diffusion coefficient	ضریب انتشار
publishes	انتشار دادن
published	انتشار دادن
circulations	انتشار جریان
advertise	انتشار دادن
wave propagation	انتشار موج
wave motion	انتشار موج
circulation	انتشار جریان
diffusion	انتشار نور
publish	انتشار دادن
diffusion	انتشار پخش
antenna pattern	انتشار انتن
velocity of propagation	سرعت انتشار
issues	انتشار دادن صدور
issued	انتشار دادن صدور
conical scanning	انتشار مخروطی امواج
issue	انتشار دادن صدور
circulative	انتشار دهنده یا یابنده
rate of flame propagation	سرعت انتشار شعله
efflux	انتشار بخارج جریان
error propagation	انتشار خطا [ریاضی]
soundboard	عامل انتشار عقاید
conductivity	ضریب هدایت یا انتشار
spread	منتشر شدن انتشار
spreads	منتشر شدن انتشار
sounding boards	عامل انتشار عقاید
sounding board	عامل انتشار عقاید
issue [of something] [ID card or check]	انتشار [اسکناس] [اوراق بهادار]
promulgates	انتشار دادن ترویج کردن
propagates	انتشار دادن پخش کردن
propagated	انتشار دادن پخش کردن
propagate	انتشار دادن پخش کردن
advertised	اعلان کردن انتشار دادن
promulgate	انتشار دادن ترویج کردن
promulgated	انتشار دادن ترویج کردن
diasy chain	انتشار سیگنالها در طول یک گذرگاه
propagating	انتشار دادن پخش کردن
promulgating	انتشار دادن ترویج کردن
issuable	قابل صدور انتشار دادنی
advertises	اعلان کردن انتشار دادن
capital stock	سهام انتشار نیافته شرکت تضامنی
electroluminescent	قابل انتشار نور طبق روشنایی الکترونیکی
emission	انتشار سهام دولتی و اوراق قرضه و اسکناس
emissions	انتشار سهام دولتی و اوراق قرضه و اسکناس
whispering campaign	انتشار مرتب شایعات علیه رجال و کاندیداها
histogram	نمایش طرز انتشار وفواصل وارتفاع سلول ها از هم
electroluminescing	که نور را طبق روشنایی الکترونیکی انتشار میدهد
answers	tone ی که مودم پاسخگو پیش از تغییر مسیر انتشار میدهد
answer	tone ی که مودم پاسخگو پیش از تغییر مسیر انتشار میدهد
answered	tone ی که مودم پاسخگو پیش از تغییر مسیر انتشار میدهد
answering	tone ی که مودم پاسخگو پیش از تغییر مسیر انتشار میدهد
beta version	گونهای از برنامه کاربردی نرم افزار که تقریباگ آماده انتشار است
power	نیرو
tucking	نیرو
line of force	خط نیرو
tuck	نیرو
thrust	نیرو
thrusting	نیرو
tucks	نیرو
sinewless	بی نیرو
forces	نیرو
pep	نیرو
thrusts	نیرو
vigour	نیرو
leverage	نیرو
material	نیرو
materials	نیرو
energies	نیرو
energy	نیرو
troop carrier	نیرو بر
fibreless	بی نیرو
equipotential	هم نیرو
vigor	نیرو
life blood	نیرو
letter of attorney	نیرو
equipollent	هم نیرو
vis	نیرو
force	نیرو
vim	نیرو
tonus	نیرو
PR	نیرو
gutting	نیرو
zips	نیرو
zipping	نیرو
zipped	نیرو
zip	نیرو
strength	نیرو
guts	نیرو
gut	نیرو
high-powered	پر نیرو
puissance	نیرو
strengths	نیرو
blood	نیرو
powered	نیرو
powering	نیرو
powers	نیرو
sapless	بی نیرو
forcing	نیرو
loads	نیرو
load	نیرو
mecanical advantage	نیرو دهی
application of a force	کاربرد نیرو
bandeung ryouic	نیرو- واکنش
application of a force	فرود نیرو
heam yoei vooly	نظریه نیرو
dynamometer	نیرو سنج
energy production	تولید نیرو
field of force	میدان نیرو
order of battle	ترتیب نیرو
pound force	پوند نیرو
power down	قطع نیرو
power mains	شبکه نیرو
power system	شبکه نیرو
powerlessly	با نداشتن نیرو
prosternation	تحلیل نیرو
extending	باحداکثر نیرو
on one's/its last legs <idiom>	نیرو وسودمندی
world power	جهان نیرو
resultant of force	برایند نیرو
super power	ابر نیرو
nervine	نیرو بخش پی
moment of force	گشتاور نیرو
force constant	ثابت نیرو
force field	میدان نیرو
generating plant	پست نیرو
ground state	کمترین نیرو
instinct with force	نیرو یافته
invigorate	نیرو دادن
juice up	نیرو و جان به
life force	زیست نیرو
lines of force	خطوط نیرو
load factor	ضریب نیرو
mechanical disadvantage	نیرو گیری
moment of a force	گشتاور یک نیرو
ti lift one's head	نیرو گرفتن
incapacitates	بی نیرو ساختن
emphasized	نیرو دادن به

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com