Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 225 (14 milliseconds)
English
Persian
transporter
انتقال دهنده
transporters
انتقال دهنده
transmitter
انتقال دهنده
transmitters
انتقال دهنده
negotiator
انتقال دهنده
negotiators
انتقال دهنده
alienator
انتقال دهنده
alienor
انتقال دهنده
grantor
انتقال دهنده
transferor
انتقال دهنده
transferrer
انتقال دهنده
Search result with all words
convector
جسم انتقال دهنده گرما
convectors
جسم انتقال دهنده گرما
pad
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pads
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
shaft
محور انتقال دهنده نیرو
shafts
محور انتقال دهنده نیرو
fibre optics
انتقال دهنده نوار نازکی ازنور
assigner
واگذار کننده انتقال دهنده
assignor
واگذار کننده انتقال دهنده
colminator
تقویت کننده نور انتقال دهنده نور
neurotransmitter
انتقال دهنده عصبی
transferor
مصالح انتقال دهنده
transmissive
انتقال دهنده فرستنده
transmissivity
نیروی انتقال دهنده
Other Matches
indeterminate change of station
انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
electronic funds transfer
انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
trimmer
زینت دهنده تغییر عقیده دهنده بنابمصالح روز
transfers
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transferring
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfer
انتقال دادن نقل کردن انتقال
baseband transmission
روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
upload
انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
transfer processing
امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
signal
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signaled
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
xmodem
یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
signalled
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
transfer rate
نسبت انتقال سرعت انتقال
transfer ladle
کفچه انتقال چمچمه انتقال
catalyst
تشکیلات دهنده سازمان دهنده
exhibiter
نمایش دهنده ارائه دهنده
bailor
امانت دهنده کفیل دهنده
bailer
امانت دهنده کفیل دهنده
catalysts
تشکیلات دهنده سازمان دهنده
extender
توسعه دهنده ادامه دهنده
conglutinative
التیام دهنده جوش دهنده
exhibitors
نمایش دهنده ارائه دهنده
exhibitor
نمایش دهنده ارائه دهنده
negative acknowledgement
کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
trans shipment
انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
IrDA
روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
indicator
نشان دهنده دستگاه نشان دهنده
altitude azimuth
عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
devolution
انتقال
bail arm
انتقال
transformation
انتقال
negotiations
انتقال
shifts
انتقال
shifted
انتقال
conductance
انتقال
intuitions
انتقال
abaloenation
انتقال
transfer
انتقال
intuition
انتقال
transmission line
خط انتقال
transition
انتقال
transitions
انتقال
migration
انتقال
conduction
انتقال
transference
انتقال
transferring
انتقال
move
انتقال
assignments
انتقال
conveying
انتقال
conveys
انتقال
translation
انتقال
translations
انتقال
conveyed
انتقال
convey
انتقال
turn over
انتقال
conveyances
انتقال
transter
انتقال
conveyance
انتقال
mittimus
انتقال
shift
انتقال
metabasis
انتقال
line shaft
انتقال
assignment
انتقال
transfer check
انتقال
transfer line
خط انتقال
displacement
انتقال
negotiation
انتقال
shift
انتقال
transfers
انتقال
transmissions
انتقال
downloading
انتقال
transmission
انتقال
transportation
انتقال
marque
انتقال
transmissive
انتقال یافته
line generated error
خطای انتقال
transmissive
قابل انتقال
transmissibility
قابلیت انتقال
transmittance
انتقال سرایت
overhead transmission line
خط انتقال هوایی
transmittancy
انتقال سرایت
line transmission error
خطای انتقال
transport number
عدد انتقال
assignment of contract
انتقال قرارداد
credit transfer
انتقال اعتبار
inalienable
غیرقابل انتقال
transmission of sound
انتقال یاعبورصدا
transferable
انتقال پذیر
transferable
قابل انتقال
axles
محور انتقال
open cheque
چک انتقال پذیر
credit transfers
انتقال اعتبار
transmission tower
برج انتقال
axle
محور انتقال
transmission facility
وسیله انتقال
shifting
انتقال دادن
transmission system
شبکه انتقال
transmission shaft
محور انتقال
transmission line
سیم انتقال
open cheque
چک قابل انتقال
negotiable
قابل انتقال
transition probability
احتمال انتقال
detaching
انتقال دادن
transfer ladle
پاتیل انتقال
transfer interpreter
مفسر انتقال
technology transfer
انتقال تکنولوژی
alienate
انتقال دادن
alienates
انتقال دادن
alienating
انتقال دادن
telegraphic transfer
انتقال تلگرافی
detaches
انتقال دادن
detach
انتقال دادن
transfer of learning
انتقال یادگیری
transfer of capital
انتقال سرمایه
transferability
انتقال پذیری
negotiability
انتقال پذیری
transfer medium
رسانه انتقال
transfer machine
دستگاه انتقال
change over
انتقال بانکی
negative transfer
انتقال منفی
assignments
انتقال قانونی
negotiate
قابل انتقال
block transfer
انتقال کندهای
to carry over
انتقال دادن
to be transferred
انتقال یافتن
capital flow
انتقال سرمایه
block transfer
انتقال بلوک
conveyance
سند انتقال
thought transference
انتقال فکر
conveyances
سند انتقال
carry over
انتقال دادن
block move
انتقال بلوک
transfer function
تابع انتقال
negotiated
قابل انتقال
negotiates
قابل انتقال
negotiating
قابل انتقال
transfer address
ادرس انتقال
assignment
انتقال قانونی
mortmain
انتقال ناپذیری
cessionary
انتقال گیرنده
tactical march
انتقال جنگی
transfer of technology
انتقال تکنولوژی
transfer of training
انتقال اموزش
transition moment
گشتاور انتقال
transport
نقل و انتقال
transport
انتقال دادن
transported
نقل و انتقال
transported
انتقال دادن
negotiable instruments
اسنادقابل انتقال
transporting
نقل و انتقال
transporting
انتقال دادن
transition period
دوره انتقال
transition time
زمان انتقال
social transmission
انتقال اجتماعی
conditional transfer
انتقال شرطی
transmination
انتقال امین
transmetalation
انتقال فلز
asynchronous transmission
انتقال غیرهمزمان
not negotiable
غیرقابل انتقال
transitivity
انتقال پذیری
transports
نقل و انتقال
transports
انتقال دادن
transients
در حال انتقال
shuttle
ریل انتقال
transfer time
مدت انتقال
transfer time
زمان انتقال
transfer table
میز انتقال
transfer rate
نرخ انتقال
transfer orbit
مدار انتقال
transfer operation
عمل انتقال
shuttled
ریل انتقال
transient
در حال انتقال
synchronous transmission
انتقال همزمان
gradation
انتقال تدریجی
transfer switch
کلید انتقال
gradations
انتقال تدریجی
transferee
انتقال گیرنده
lineshaft drive
محرکه انتقال
shuttles
ریل انتقال
conductible
قابل انتقال
energy transmission
انتقال انرژی
shift
انتقال دادن
shifted
انتقال دادن
shifts
انتقال دادن
built-in
غیرقابل انتقال
transfers
انتقال دادن
energy transfer
انتقال انرژی
portable
قابل انتقال
demise
انتقال دادن
trafficked
انتقال دریانوردی
trafficking
انتقال دریانوردی
traffics
انتقال دریانوردی
incidence of taxation
انتقال مالیات
deliveries
انتقال دادن
traffic
انتقال دریانوردی
transmittal
انتقال سرایت
removable
قابل انتقال
electron transition
انتقال الکترون
transferring
انتقال دادن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com