English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
he undid what i had done انچه من رشته بودم او پنبه کرد
Other Matches
linter ماشینی که پس از پاک کرن پنبه الیاف کوتاه چسبیده به تخم پنبه را میگیرد الیاف کوتاه پنبه که به تخم پنبه چسبیده است
i had scarely arrived تازه وارد شده بودم که هنوز وارد نشده بودم که ...
asbestos پنبه نسوز پنبه کوهی
null رشته یا حروفی که حرف null دارد برای بیان انتهای رشته
fills حرفی که یک رشته اضافه میشود تا طول آن رشته مناسب شود
fill حرفی که یک رشته اضافه میشود تا طول آن رشته مناسب شود
thready رشته رشته باصدای باریک
was:iwas من بودم
i was under his roof او بودم
i was up late last night بودم
that which انچه
whatever هر انچه
whatever انچه
if i were اگر من بودم
i was under his roof مهمان او بودم
i was on the watch for it مراقب ان بودم
i passed an uneasy night ناراحت بودم
i was in the garden در باغ بودم
what هرچه انچه
oive such as you have انچه که داریدبدهید
for a iknow انچه من می دانم
for aught i know انچه من میدانم
so far as تا ان اندازه که انچه
i lent him what money i had انچه پول ...
as far as i can see انچه من می فهمم
as for as i know انچه من میدانم
as far as in me lies انچه از من بر می اید
i was under theimpression that به این عقیده بودم که ...
were i in his skin اگر بجای او بودم
i was absent for a while یک مدتی غایب بودم
i wish i were کاش من مرغی بودم
i was about to go در شرف رفتن بودم
had i seen him اگر من او را دیده بودم
i had been caught گرفته شده بودم
the wall پشت دیوارایستاده بودم
i would i were a child ای کاش بچه بودم
I was so tired that … آنقدر خسته بودم که ...
thread رشته رشته شدن
fibrillation رشته رشته سازی
fiberize رشته رشته کردن
threads رشته رشته شدن
pitcherful انچه دریک سبوجابگیرد
the needful انچه باید کرد
ties of friendship انچه دوستی اقتضامیکند
penful انچه در یک قلم جا گیرد
more than needs بیش از انچه بایسته
purview of a book انچه کتابی فرامیگیرد
he did his level best انچه از دستش برامدکرد
makefast انچه قایق را به ان میبندند
I happened to be there when …. اتفاقا" من آنجا بودم وقتیکه …
I saw it for myself . I was an eye –witness خودم شاهد قضیه بودم
if i were you اگر من جای شما بودم
I told you , didnt I ? من که بتو گفتم ( گفته بودم )
I was waist deep in water . با کمر درآب فرورفته بودم
How was I supposed to know . After all I didnt have a crystal ball. مگر کف دستم را بو کرده بودم.
i was in an awkword p بد جوری گیر کرده بودم
I wish I were rich . کاش ( کاشکی ) پولدار بودم
I was an eye witness to what happened. من حاضر وناظر وقا یع بودم
If I were you. IF I were in your shoes. اگر جای شما بودم
were i in your place اگر جای شما بودم
in my raw youth در روزگارجوانی که خام وناازموده بودم
I had no choice ( alternative ) but to marry her . محکوم بودم که با اوازدواج کنم
I was standing at the street corner . درگوشه خیابان ایستاده بودم
If I were in your place. . . اگر بجای شما بودم …
I was sound asleep when he knocked. وقتیکه در زد غرق خواب بودم
the requirements of the law انچه درقانون قید شده
so far as i can guess انچه من میتوانم حدس بزنم
capful انچه دریک کلاه جابگیرد
cartful انچه دریک گاری جا بگیرد
i did all in my power انچه در توانم بود کردم
do the necessary انچه باید کرد بکنید
my sentiment toward him انچه من راجع باواحساس میکنم
layered انچه مربوط به لایه ها باشد
out of sight out of mind از دل برود هر انچه از دیده برفت
it purports that انچه از این فهمیده میشوداین که .....
my recollectio of it is انچه من بیادمی اورم اینست
I was up all night in my bed. من تمام شب را در تخت خوابم بیدار بودم.
i was the second to speak دومین کسی که سخن گفت من بودم
u.sings[ and+] با انهایی که من دیده بودم فرق داشت
whatsoe'er هیچ هیچگونه هرقدر انچه هرانچه
redefinable انچه مجددا قابل تعریف است
i paid his d. wages مزد او را انچه لازم بود دادم
bound انچه که کارائی یک سیستم رامحدود میکند
the document purports that انچه از این سند مفهوم میشوداینست که
penny worth انچه برابر یک پنی میتوان خرید
I acted as interpreter for the Prime Minister at yesterday's meeting. من در جلسه دیروز مترجم نخست وزیر بودم.
i was not my self از خود بیخود شده بودم بهوش نبودم
findings انچه کارگر ازخود بر سر کار می برد یافت
whaterer هرچه انچه هرانچه هرقدر هیچ گونه
finding انچه کارگر ازخود بر سر کار می برد یافت
fortuitism اعتقادباینکه انچه درطبیعت پیداشده اتفاقی بوده
i speak under correction انچه می گویم ممکن است درست نباشد
what you see is what you get انچه می بینید همان است که بدست می اورید
I have been deceived in you . درمورد تو گول خورده بودم ( آن نبودی که فکر می کردم )
i overpaid him for his work مزد کارش را بیش از انچه حقش بود دادم
universal قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
I was absolutely infuriated. کارد میزدی خونم در نمی آمد [بی نهایت عصبانی بودم]
nemo dat quod non habet هیچ کس نمیتواند انچه راکه مالکش نیست را به دیگری دهد
fortuist کسیکه معتقداست که انچه درطبیعت پیداشده اتفاقی بوده است
breach of trust کوتاهی درانجام دادن انچه که به موجب سند تنظیمی در تاسیس حقوقی می بایستی انجام دهد
sierra رشته کوه تیز ودندانه دار رشته جبال تیز ودندانه دار
cotton پنبه
cottons پنبه
carder پنبه زن
collodion پنبه
cotton yarn نخ پنبه
guncotton باروت پنبه
corks چوب پنبه
paper tigers پهلوان پنبه
miuntain flax پنبه کوهی
cork چوب پنبه
paper tiger پهلوان پنبه
miuntain flax سنگ پنبه
nitro cotton باروت پنبه
cotton wool پنبه لایی
cottonseed تخم پنبه
cotton waste ضایعات پنبه
asbeston پنبه نسوز
asbestus پنبه نسوز
asbestus پنبه کوهی
asbestus سنگ پنبه
cotton seed تخم پنبه
cotton seed پنبه دانه
bobber چوب پنبه
boll [cotton gin] غوزه پنبه
pyrocotton پنبه باروتی
pyrocellulose پنبه باروتی
cotton plantation پنبه زار
cotton plant درخت پنبه
absorbent cotton پنبه هیدروفیل
abiston پنبه کوهی
cotton wool لایی پنبه
oxide zine پنبه روی
lint ضایعات پنبه
floers of zinc پنبه روی
cotton plantation پنبه کاری
Egyptian cotton پنبه مصری
feeding cloth پنبه رسان
phellem چوب پنبه
rock cork پنبه کوهی
earth flax پنبه کوهی
bravado پهلوان پنبه
cottonseed پنبه دانه
abiston پنبه نسوز
cotton plant بوته پنبه
floats چوب پنبه
stopper چوب پنبه
cards پنبه زنی
card پنبه زنی
pods قوزه پنبه
pod قوزه پنبه
floated چوب پنبه
cash crops پنبه وتنباکو
asbestos پنبه کوهی
asbestos پنبه نسوز
stoppers چوب پنبه
floss پنبه ابریشمی
float چوب پنبه
bully پهلوان پنبه
bullies پهلوان پنبه
bullied پهلوان پنبه
To cut ones head with cotton . <proverb> با پنبه سر بریدن .
bullying پهلوان پنبه
materialism فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
book value ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
batting پنبه حلاجی شده
tampons پنبه یا کهنه قاعدگی
bungs چوب پنبه بشکه
bunging چوب پنبه بشکه
bunged چوب پنبه بشکه
cottonseed oil روغن پنبه دانه
bung چوب پنبه بشکه
mallow پنیرک پنبه ایرانی
tampon پنبه یا کهنه قاعدگی
maco پنبه درجه یک مصری
comber ماشین پنبه زنی
cork oak درخت چوب پنبه کش
pourpoint لحاف پنبه دار
basic crops پنبه تنباکو و برنج
cork borer چوب پنبه سوراخ کن
asbestos cement سیمان پنبه نسوز
asbestos cement سیمان پنبه کوهی
asbestine مانند پنبه نسوز
mountain cork یکجور پنبه کوهی
corked چوب پنبه دار
cotton cake کنجاره پنبه دانه
cotton gin ماشین پنبه پاک کن
ginning پنبه پاک کنی
stopper باچوب پنبه بستن
gin پنبه را پاک کردن
gins پنبه را پاک کردن
stoppers باچوب پنبه بستن
loggerhead نوعی افت پنبه
cotton-mills کارخانه ریسندگی پنبه ای
cotton-waste آشغال و ضایعات پنبه
kapok چوب پنبه سبک
seed wool پنبه خام یاپاک نکرده
subereous از چوب پنبه گرفته شده
cotton grade درجه پنبه بر اساس مرغوبیت
bundle بقچه کلاف پشم یا پنبه
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com