Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
laplander
اهل در شمال اسکاندیناوی زبان لایلاندی
Other Matches
lapponian
زبان لایلاندی
lapp
وابسته به زبان لایلاندی
lappish
وابسته به زبان لایلاندی
low dutch
زبان شمال المان و هلندی
rhaeto romanic
زبان لاتین سوئیس شرقی وایتالیای شمال شرقی
lapp
لایلاندی
lappish
لایلاندی
northing
عرض شمالی انحراف به سوی شمال شمال شبکه
north-east
شمال شرقی در شمال شرق
north north east
میان شمال و شمال خاور
north east
شمال شرق شمال شرقی
northeast
شمال شرقی شمال شرق
northwest
شمال غرب شمال غربی
north west
شمال غرب شمال غربی
north by cast
میان شمال و شمال شرقی
north-west
شمال غربی در شمال غرب
Scandinavians
اسکاندیناوی
Scandinavia
اسکاندیناوی
Scandinavian
اسکاندیناوی
norse
اهل اسکاندیناوی
lapponian
درشمال اسکاندیناوی
Vikings
جنگجوی اسکاندیناوی
Viking
جنگجوی اسکاندیناوی
northman
اسکاندیناوی باستانی
norse
مربوط به اسکاندیناوی
norseman
اسکاندیناوی باستانی
praam
کرجی یا پارویی اسکاندیناوی
disassembler
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
kraken
اژدهای دریایی افسانهای اسکاندیناوی
holarctic
وابسته به ناحیه قطب شمال منطقه قطب شمال
sea king
دزد دریایی اسکاندیناوی درقرنهای میانه
skald
شاعر قدیمی اسکاندیناوی داستان نویس
nordic council
شورای اسکاندیناوی مجمع متشکل ازنمایندگان دانمارک
nordic council
فنلاند و نروژ که هدف ان بسط همکاریهای کشورهای اسکاندیناوی درشئون مختلف است
translator
برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
translators
برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
language
استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
language
برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
assembly
زبان برنامه سازی ای که اطلاعاتی که به زبان ماشین تبدیل می کنند
languages
برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
languages
استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
host language
زبان برنامه نویسی که در ان زبان دیگری شامل شده و یاجاسازی گردیده است
compiler
که یک برنامه اصلی را که طبق اصول زبان است به زبان ماشین تبدیل و اجرا میکند
snobol
Language OrientedSymbolic String اسنوبال زبان سمبولیک رشته گرا زبان نمادی با گرایش رشتهای
targets
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
linguo dental
زبان و دندانی با زبان و دندان درست شده
targeting
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetting
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
target
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeted
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetted
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
dragon style
[سبک دراگون که سبک هنری وایکینگ های اسکاندیناوی بوده است.]
modula
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که توسط Wirth Niklasبه عنوان جانشین زبان پاسکال ساخته شده است مدولا- 2
author language
زبان برنامه نویسی که به منظور طراحی برنامههای اموزشی برای سیستم CAI یافرمان توسط کامپیوتراستفاده میشود زبان تالیف
mealymouthed
ادم چرب زبان شیرین زبان
He is speechless (inarticulate).
سرو زبان ندارد ( بی زبان است)
bal
زبان ساده شده زبان اسمبلی
professional slang
زبان پیشهای یا حرفهای زبان زرگری
glib
چرب زبان زبان دار
interpret
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
languages
مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
interpreted
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interpreting
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
language
مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
interprets
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
Arabic
زبان تازی زبان عربی
scottish gaelic
زبان محلی مردم اسکاتلند وابسته به زبان گالیک اسکاتلند
assembler
یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
north
<adj.>
شمال
north
شمال
northerly
شمال
north
در شمال
northbound
عازم شمال
northerners
اهل شمال
NW
شمال غربی
north westerly
شمال غربی
northerner
اهل شمال
north wind
باد شمال
north-easterly
شمال شرقی
north-eastern
رو به شمال شرق
Libya
شمال افریقا
north-westerly
در شمال باختر
north-westerly
شمال غربی
northeastern
شمال شرقی
northwest
شمال باختری
northeastward
شمال شرقی
north east
شمال خاور
north west
شمال باختر
north-eastern
از شمال خاوری
north
روبه شمال
north easterly
شمال شرقی
northerly
به سمت شمال
north westerly
در شمال باختر
North Pole
قطب شمال
arctic
قطب شمال
north east
در شمال خاور
northwardly
سوی شمال
arcturus
نگهبان شمال
true north
شمال حقیقی
north-west
شمال غرب
north-east
شمال شرق
northern
ساکن شمال
the north pole
قطب شمال
epsilon bootis
رایت شمال
north western
شمال غربی
north-western
شمال غربی
northwestern
شمال غربی
magnetic north
شمال مغناطیسی
north
باد شمال
compass rose
شمال نما
grid north
شمال شبکه
compass north
شمال مغناطیسی
northeast
شمال خاوری
true north
شمال واقعی
true north
شمال جغرافیایی
ina northerly direction
سوی شمال
celestial north pole
قطب شمال عالم
northwardly
بطرف شمال شمالی
northeastward
بطرف شمال شرقی
northwards
بسوی شمال شمالا
Nordic
وابسته به شمال اروپا
northward
بسوی شمال شمالا
smew
مرغابی شمال اروپاواسیا
north wester
باد شمال باختر
northeaster
باد شمال خاوری
north easter
باد شمال خاور
northeaster
نسیم شمال شرقی
northeastern
مربوط به شمال شرقی
norther
بیشتر بطرف شمال
north light roof
بام شمال نور
compass north
شمال قطب نما
northwester
باد شمال غربی
Arctic Circle
مدار قطب شمال
northwester
طوفان شمال غربی
ice foot
دیواره یخ درنواحی شمال
upstater
اهل شمال استان
ina northerly direction
بطرف شمال شمالا
rubicon
رودی در شمال ایتالیا
magnetic north pole
قطب شمال مغناطیسی
north-eastern
به سوی شمال شرق
Flemish Mannerism
انقلاب شمال اروپا
northernmost
دورترین محل در شمال
NW
مخفف شمال غرب
northwestwards
بطرف شمال غربی
narwhal
نهنگ دریایی قطب شمال
narwhale
نهنگ دریایی قطب شمال
narwal
نهنگ دریایی قطب شمال
barbary
کشوران اسلامی شمال افریقا
moorish
وابسته به اهالی شمال افریقا
moor
اهل شمال افریقا مسلمان
moored
اهل شمال افریقا مسلمان
moors
اهل شمال افریقا مسلمان
lemmings
موش صحرایی قطب شمال
lemming
موش صحرایی قطب شمال
arctic
وابسته بقطب شمال سرد
euroclidon
بادطوفانی شمال شرقی درمدیترانه
uptown
واقع در محلات شمال شهر
polar
وابسته به قطب شمال وجنوب
steelhead
ماهی ازاد شمال امریکا
piedmont
ناحیهای در شمال غربی ایتالیا
north-eastern
وابسته به شمال شرق ایالات متحده
inkberry
درخت خاص شمال شرق امریکا
The aircrafts was flying in a northerly direction.
هواپیما در جهت شمال حرکت می کرد
white crappie
ماهی خوراکی نقره فام شمال امریکاcell
declination
مقدار تفاوت بین شمال واقعی و مغناطیسی
trouvere
شاعر رزمی شمال فرانسه در سده یازدهم
fox grape
انگور ترش نواحی شمال شرقی امریکا
troy
شهر تروا در شمال غربی اسیای صغیر
bald eagle
نوعی عقاب که در شمال امریکا زندگی میکند
shaman
کشیش یاکاهن یاجادوگرمردم قدیم شمال اسیاواروپا
bald eagles
نوعی عقاب که در شمال امریکا زندگی میکند
Nahavand
شهر نهاوند
[در شمال غربی ایران نزدیک همدان]
Expressionism
[جنبش هنرمندان شمال اروپا بخصوص در آلمان و هلند]
English style
[نوعی سبک قرن بیستم در انگلستان و شمال آمریکا]
gadwall
اردک قهوهای و سیه فام شمال اروپا و امریکا
new england
نام شش ایالت در شمال خاوراتازونی در امتداداقیانوس اهالی انراگویند
azimuth
نقطه شمال دایره قائمی که از مرکز جسم عبور میکند
gyrocompass
نوعی قطب نما که همواره شمال حقیقی را نشان میدهد
Ditterling
[تزئینات خارق العاده شمال اروپا به سبک گروتسکو بی تناسب]
jackrabbit
نژاد خرگوشهای بزرگ شمال امریکا که گوشهای دراز و اویخته دارند
wimp
آدم دست و پا چلفته
[شمال آلمان]
[خفت آور ]
[اصطلاحات نوجوانان]
true track
تصویر زاویه بین شمال واقعی و مسیر هواپیما روی زمین
apl
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
Hispano-Moresque
[سبک معماری ساختمان های شمال آفریقا در صده هشت تا پانزده میلادی]
blue law
قوانین سخت و محدود کنندهی پیوریتانها که بر شمال ایالات متحده حاکم بود
lapland
ناحیه شمال سوئدونروژ وفنلاند وشوروی که محل سکونت اقوام لاپ میباشد
blue laws
قوانین سخت و محدود کنندهی پیوریتانها که بر شمال ایالات متحده حاکم بود
Indian summer
هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
Indian summers
هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
oxtongue
گل گاو زبان خانواده گل گاو زبان
arcturus
نگهبان شمال الفا- گاوران الفا- عوا ارکتوروس
upstate
وابسته به بخش شمالی ایالت شمال ایالت نیویورک
baltic
دریای بالتیک در شمال اروپا وابسته به بالتیک
Aurora Polaris
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dance
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
northern lights
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dancers
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Aurora Polaris
شفق شمالی
[که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
tongue
[language]
زبان
apt language
زبان ای پی تی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com