English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
English Persian
vocal اوازی ویژه خواندن
vocals اوازی ویژه خواندن
Other Matches
idiosyncrasy طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasies طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
sonic equipment وسایل اوازی
unanimity اتفاق ارا هم اوازی
indiental music ساز و اوازی که با نمایشی همراه باشد
lilt اهنگ خوش نوا وموزون خواندن شعرنشاط انگیز خواندن باسبکروحی حرکت کردن
lilts اهنگ خوش نوا وموزون خواندن شعرنشاط انگیز خواندن باسبکروحی حرکت کردن
to watch for certain symptoms توجه کردن به نشانه های ویژه [علایم ویژه مرض ]
special interest groups گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
specialty کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialities کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
speciality کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
idiocrasy طبیعت ویژه طرز فکر ویژه
cadenzas اهنگ معترضهای که طی اهنگ یا اوازی اورده شود
cadenza اهنگ معترضهای که طی اهنگ یا اوازی اورده شود
praetorial متعلق به گارد ویژه سربازی که جز گارد ویژه است
read head هد خواندن راس خواندن
head crash برخورد فیزیکی نوک خواندن /نوشتن با سطح دیسک برخورد نوک خواندن ونوشتن با سطح ضبط شونده یک دیسک سخت که نتیجه اش از دست اطلاعات میباشد خرابی هد
extends فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extend فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extending فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
to take lessons یا خواندن
reads خواندن
lip-reads لب خواندن
intones خواندن
intoned خواندن
reading age سن خواندن
intone خواندن
lip-read لب خواندن
lip read لب خواندن
read خواندن
intoning خواندن
misread بد خواندن
reading خواندن
misreads بد خواندن
misreading بد خواندن
readings خواندن
rhapsodiz خواندن
recitation از بر خواندن
recitations از بر خواندن
specific ویژه
expressed ویژه
expressing ویژه
experts ویژه گر
specialists ویژه گر
specialist ویژه گر
express ویژه
particular ویژه
expert ویژه گر
specific humidity نم ویژه
specifics ویژه
special ویژه
paticular ویژه
special character ویژه
nett ویژه
nets ویژه
peculiar ویژه
net ویژه
privilege حق ویژه
adhoc ویژه
prerogatives حق ویژه
prerogative حق ویژه
priviege حق ویژه
extra special ویژه
special <adj.> ویژه
extra <adj.> ویژه
expresses ویژه
specially ویژه
particulars ویژه
idiocrasy ویژه
misreads غلط خواندن
psalmodize زبور خواندن
lullabies لالایی خواندن
lullaby لالایی خواندن
parallel reading خواندن موازی
trilled با تحریر خواندن
chortle سرودوتسبیح خواندن
trills با تحریر خواندن
chortled سرودوتسبیح خواندن
chortles سرودوتسبیح خواندن
quirister باجمع خواندن
scans با وزن خواندن
scanned با وزن خواندن
scan با وزن خواندن
perused بدقت خواندن
read pulse تپش خواندن
lulling لالایی خواندن
trill با تحریر خواندن
read head نوک خواندن
raw head نوک خواندن
r/w خواندن- نوشتن
lull لالایی خواندن
chortling سرودوتسبیح خواندن
lulled لالایی خواندن
misreading غلط خواندن
peruse بدقت خواندن
reading span فراخنای خواندن
reading readiness امادگی خواندن
reading speed سرعت خواندن
read strobe بارقه خواندن
reading disability ناتوانی در خواندن
read/write خواندن- نوشتن
numerate خواندن یاشمردن
readability قابلیت خواندن
citing به دادگاه خواندن
cites به دادگاه خواندن
cited به دادگاه خواندن
cite به دادگاه خواندن
reading habit عادت خواندن
reading rate سرعت خواندن
peruses بدقت خواندن
perusing بدقت خواندن
spells پی بردن به خواندن
spelled پی بردن به خواندن
spell پی بردن به خواندن
misread غلط خواندن
rhapsodiz از بر خواندن سرودن
beatifying مبارک خواندن
beatify مبارک خواندن
beatifies مبارک خواندن
beatified مبارک خواندن
brags رجز خواندن
bragging رجز خواندن
bragged رجز خواندن
readout خواندن بازخواندن
reading station ایستگاه خواندن
brag رجز خواندن
reading quotient بهر خواندن
bastardize حرامزاده خواندن
to fling down the gauntlet بمبارزه خواندن
to glance بشتاب خواندن
readable قابل خواندن
to go to school درس خواندن
unreadable نامستحق خواندن
to read out بلند خواندن
boasts رجز خواندن
to call to witness بگواهی خواندن
chitter اواز خواندن
to bid d. to بمبارزه خواندن
to read wrong اشتباه [ی] خواندن
cantillate با اواز خواندن
To misread the facts . To infer wrongly . کور خواندن
boasted رجز خواندن
destructive read خواندن مخرب
rehearsal تمرین از بر خواندن
to throw down the glove بمبارزه خواندن
nondestructive read خواندن غیرمخرب
lulls لالایی خواندن
criminiate مرجم خواندن
boast رجز خواندن
to song a song سرود خواندن
rehearsals تمرین از بر خواندن
unreadable غیرقابل خواندن
criminate مجرم خواندن
regiospecific جهت ویژه
idiom تعبیر ویژه
idioms زبان ویژه
specific gravities گرانی ویژه
idioms تعبیر ویژه
kink ویژه گی فرریز
acoustician ویژه گر اواشنود
ecotype بوم ویژه
traits نشان ویژه
trait نشان ویژه
lacrimal ویژه اشک
idiom زبان ویژه
(not one's) cup of tea <idiom> علاقه ویژه
penologist ویژه گر کیفرشناسی
labeled cargo کالای ویژه
special effects جلوههای ویژه
lachrymal ویژه اشک
prerogatives دارای حق ویژه
rarely بااستادی ویژه
characteristics نشان ویژه
specialities ویژه گری
speciality ویژه گری
neurologist ویژه گر اعصاب
prerogatives حق یا امتیاز ویژه
eigenvalue ویژه مقدار
stalling لژ جایگاه ویژه
quantum state ویژه حالت
proper volume ویژه حجم
proper function ویژه تابع
body guard هنگ ویژه
special session نشست ویژه
extraordinary meeting نشست ویژه
stall لژ جایگاه ویژه
conizance نشان ویژه
electrical resistivity مقاومت ویژه
endemical ویژه یک قوم
equity capital ارزش ویژه
extra equipment متعلقات ویژه
favourite or vor ویژه مخصوص
gastronomist ویژه گرخوراک
prerogatived دارای حق ویژه
preceptorial ویژه اموزگاری
specialization ویژه کاری
specialization ویژه گری
lineament نشان ویژه
lineaments نشان ویژه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com