Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
to chant a horse
بازبان بازی یاتعریف اسبی رافروختن
Other Matches
charlatanic
امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
hard sell
<idiom>
باپشتکاروسعی چیزی رافروختن
falconers
بازبان
falconer
بازبان
lap n
بازبان خوری
cunnilinctus
تحریک مهبل وچوچوله بازبان ودهان
cunnilingus
تحریک مهبل وچوچوله بازبان ودهان
kelpie
جن اسبی
equine
اسبی
kelpy
جن اسبی
horsey
اسبی
horsecar
واگن اسبی
horse car
واگن اسبی
horseshoe magnet
اهنربای نعل اسبی
ponytails
ارایش دم اسبی گیسو
ponytail
ارایش دم اسبی گیسو
horseshoe shaped section
مقطع نعل اسبی
prancer
اسبی که روی دو پا بلندمیشود
to ride on a horse
روی اسبی سوارشدن
horsehead nebula
ابری کله اسبی
horse
اسبی وابسته به اسب
to ride on a horse
اسبی را سوار شدن
dragon
گردان سوار اسبی
dragons
گردان سوار اسبی
maiden
اسبی که هنوز برنده نشده
highweight
اسبی که زیادترین وزن راگرفته
maidens
اسبی که هنوز برنده نشده
to put money on a horse
روی اسبی گرو بستن
tramway
واگن راه اهن برقی یا اسبی
daisy cutter
اسبی که پایش راکم از زمین بلندمیکند
stealer
اسبی که بطور غیرمنتظره پیروز شده
to p a vehicle or horse
جلو گردونه یا اسبی را نگاه داشتن
limulus
خرچنگ نعل اسبی وبزرگ سواحل امریکا
shinny
بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
also eligible
اسبی که درصورت حذف یک اسب دیگر میتواند جای انرابگیرد
albanega
[دیوار لچکی بین قوس نعل اسبی غربی و قاب مستطیل اطراف آن]
sleeper
میلهای در بولینگ که پشت میله دیگر مانده اسبی که پس از چندبار ناکامی پیروزمیشود
sleepers
میلهای در بولینگ که پشت میله دیگر مانده اسبی که پس از چندبار ناکامی پیروزمیشود
harlequinade
بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame
مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
cutthroat
بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
gamesmanship
مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
misplay
بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
game
وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
kiss in the ring
بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
dib
ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
fire fight
ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
to make a trick
با کارت شعبده بازی کردن
[ورق بازی]
shinney
بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
inning
گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
greenest
چمن صاف و نرم و کوتاه اطراف سوراخ اسبی که هنوزدر مسابقه ازموده نشده میدان تیراندازی صحرایی
green
چمن صاف و نرم و کوتاه اطراف سوراخ اسبی که هنوزدر مسابقه ازموده نشده میدان تیراندازی صحرایی
crampet game
بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
harlepuinade
نمایش لال بازی ودلقک بازی
Bureaucracy . Red tape .
کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
cavalry
سوار نظامی سوار اسبی
butterfly saddle rug
قالیچه نقش پروانه ای
[این نوع از قالیچه زین اسبی بیشتر در شمال هند و تبت رواج داشته و حالت ذوزنقه ای آن شبیه پروانه می باشد]
batting order
ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
hobbledehoy
کره اسبی که تازه بالغ شده ادم تازه بالغ
round robin (tournament or contest)
<idiom>
بازی که درآن یک بازیکن یا تیم درمقابل یک بازیکن یا تیم بازی کند
billiard point
در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
set the score
افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
set the game
افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
openness
بازی
hopscotch
بازی لی لی
plain dealing
بازی
game
بازی
gaming
بازی
actions
بازی
action
بازی
falconine
بازی
solitaire
تک بازی
solitaires
تک بازی
sportiveŠetc
بازی کن
watermanship
اب بازی
fun
بازی
grey hound
سگ بازی
dibasic
دو بازی
plays
بازی
basic
بازی
basics
بازی
slackness
بازی
playing
بازی
patulousness
بازی
partie
بازی
play
بازی
homes
بازی
home
بازی
played
بازی
clearance
بازی
chuck farthing
بازی شیریاخط
football
بازی فوتبال
rugby
بازی رگبی
hustle
بازی هشیارانه
rinks
یخ بازی کردن
rinks
میدان یخ بازی
factionalism
فرقه بازی
cogs
حقه بازی
rink
یخ بازی کردن
twiddle
بازی کردن
rink
میدان یخ بازی
cog
حقه بازی
the game is up
بازی باخت
sand lot
بازی غیررسمی
play-acts
بازی کردن
footballs
بازی فوتبال
computer game
بازی کامپیوتری
closed game
بازی بسته
play-acting
تو بازی رفتن
play-acting
بازی کردن
hustles
بازی هشیارانه
hustling
بازی هشیارانه
the social evil
جنده بازی
winners
برنده بازی
cock fighting
خروس بازی
cage
بازی بسکتبال
play-acted
تو بازی رفتن
conjury
شعبده بازی
play-acts
تو بازی رفتن
cages
بازی بسکتبال
winner
برنده بازی
crampet game
بازی شطرنج
hustled
بازی هشیارانه
cunningly
به حیله بازی
To be acting. To put it on .
رل بازی کردن
free handedness
دست بازی
video game
بازی دیدنی
swordplay
فن شمشیر بازی
play on words
<idiom>
بازی با کلمات
skates
بازی تهاجمی
field of play
زمین بازی
toy
اسباب بازی
toy
بازی کردن
toys
اسباب بازی
toys
بازی کردن
favoritism
پارتی بازی
first hand
نخستین بازی کن
fitting clearance
بازی مناسب
rope dancing
ریسمان بازی
hawking
قوش بازی
sharp practice
حقه بازی
ropery
طناب بازی
four handed game
بازی چهارنفره
fornication
جنده بازی
badminton
بازی بدمینتون
video games
بازی دیدنی
flimflam
حقه بازی
skated
بازی تهاجمی
to keep score
بازی رانگاهداشتن
skate
بازی تهاجمی
stanzas
بخشی از بازی
dib
قاپ بازی
paraphrase
بازی با الفاظ
paraphrased
بازی با الفاظ
paraphrases
بازی با الفاظ
paraphrasing
بازی با الفاظ
dangerous play
بازی خطرناک
stanza
بخشی از بازی
power games
بازی قدرتی
power game
بازی قدرتی
dib
تیله بازی
skiing
اسکی بازی
sheep's eyes
نظر بازی
shell game
گردو بازی
three knights' game
بازی سه اسب
playground
زمین بازی
playgrounds
زمین بازی
miscast
بد بازی کردن
to make a goal
یک بازی بردن
double dealing
حقه بازی
doll play
عروسک بازی
dibs
بازی نرد
playfully
با خنده و بازی
play-acted
بازی کردن
tooth clearance
بازی دندانه
agiotage
سفته بازی
surf riding
موج بازی
skating
اسکیت بازی
paperwork
کاغذ بازی
firework
آتش بازی
fireworks
اتش بازی
bonfire
اتش بازی
bonfires
اتش بازی
actuble
بازی کردن
bandied
چوگان بازی کچ
bandies
چوگان بازی کچ
stoppage of the game
توقف بازی
basicity
قدرت بازی
stock jobbery
سفته بازی
basic salt
نمک بازی
basic dye
رنگینه بازی
stock jobbing
سفته بازی
bandying
چوگان بازی کچ
plaything
اسباب بازی
playthings
اسباب بازی
bandy
چوگان بازی کچ
wargaming
بازی جنگ
gaming
قمار بازی
active sodomy
بچه بازی
charade
نوعی بازی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com