English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (12 milliseconds)
English Persian
doubles بازی دوبل
double بازی دوبل
doubled بازی دوبل
doubled up بازی دوبل
Search result with all words
service line خط مرزی روی زمین در بازی اسکواش دوبل
up and back بازیگران عقب و جلو در بازی تنیس دوبل
Other Matches
double squirrel cage motor موتور قفس سنجابی دوبل موتور با شیار دوبل
shinny بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
duple دوبل
double entry bookkeeping حسابداری دوبل
double seam درز دوبل
push and pull lever اهرم دوبل
double integral انتگرال دوبل
double knot گره دوبل
double refraction شکست دوبل
double refraction انکسار دوبل
double u butt weld جوش لب به لب یو دوبل
double vee guide راهنمای وی دوبل
dual capacitor خازن دوبل
dual tire لاستیک دوبل
double u butt joint اتصال لب به لب یو دوبل
double diode دیود دوبل
twin conductor هادی دوبل
double acting fuse فیوز دوبل
double amplitude دامنه دوبل
twin lever اهرم دوبل
double frequency فرکانس دوبل
double-checks کیش دوبل
double-checking کیش دوبل
fours مسابقه دوبل
double-checked کیش دوبل
double check کیش دوبل
double-check کیش دوبل
double bottoms ناو کف دوبل
double belt تسمه دوبل
double tandem engine موتور سری دوبل
double knee لوله زانویی دوبل
double three spindle machine دستگاه سه هرزگردی دوبل
duplex fixed bed miller دستگاه فرز دوبل
indenture دوبل کردن قرارداد
dual crank میل لنگ دوبل
double accumulator switch کلید انباره دوبل
polyphase earth اتصال زمین دوبل
double entry سیستم دفترداری دوبل
double dribble خطای دوبل در بسکتبال
double earth fault اتصال زمین دوبل
double flanged butt joint اتصال لب به لب- لبه دوبل
double flanged seam درز- لبه دوبل
double delta connection اتصال مثلث دوبل
double i butt weld جوش درزی ای دوبل
double bank radial engine موتور ستارهای دوبل
double integration method روش انتگرال دوبل
double rotor motor موتور با رتور دوبل
harlequinade بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
double multiple disc clutch کلاج چند صفحه- دوبل
double thrust ball bearing بلبرینگ با فشار محوری دوبل
double helical gear چرخ دندانه مارپیچی دوبل
double thrust bearing یاطاقان با فشار محوری دوبل
double four spindle machine دستگاه چهار هرزگردی دوبل
double track railway bridge پل راه اهن باسکوی دوبل
double two high rolling mill دستگاه نورد مضاعف دوبل
double angle milling cutter دستگاه فرز زاویه دوبل
double keyway broach مته دستی با جا خار دوبل
frame مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
gamesmanship مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
misplay بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
cutthroat بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
game وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
adjustable double endwrench آچار شش گوش قابل تنظیم دوبل
double squirrel cage موتور با رتور قفس سنجابی دوبل
double frame hobbing machine دستگاه فرز غلطکی با قاب دوبل
double accentric press پرس خارج از مرکز بایاطاقان دوبل
shinney بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
dib ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
to make a trick با کارت شعبده بازی کردن [ورق بازی]
kiss in the ring بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
fire fight ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
inning گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
duplex operation کارکرد یا عملکرد دوبل مکالمه تلفنی دو طرفه
double base diode دیود- بیس دوبل ترانزیستور یونی- جانکشن
harlepuinade نمایش لال بازی ودلقک بازی
charlatanic امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
crampet game بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
credit ستون اعتبار در حسابداری دوبل به حساب بستانکاری کسی گذاشتن
credited ستون اعتبار در حسابداری دوبل به حساب بستانکاری کسی گذاشتن
credits ستون اعتبار در حسابداری دوبل به حساب بستانکاری کسی گذاشتن
crediting ستون اعتبار در حسابداری دوبل به حساب بستانکاری کسی گذاشتن
alleys حاشیه اضافی زمین تنیس دربازی دوبل مسیر معمولی گوی بولینگ
alley حاشیه اضافی زمین تنیس دربازی دوبل مسیر معمولی گوی بولینگ
alleyways حاشیه اضافی زمین تنیس دربازی دوبل مسیر معمولی گوی بولینگ
Bureaucracy . Red tape . کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
batting order ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
round robin (tournament or contest) <idiom> بازی که درآن یک بازیکن یا تیم درمقابل یک بازیکن یا تیم بازی کند
two cell accumulator اکومولاتور دو سلولی اکومولاتور دوبل
duodide دیود مضاعف دیود دوبل
billiard point در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
bight حلقه طناب مضاعف قایق حلقه طناب دوبل
set the score افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
set the game افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
action بازی
game بازی
falconine بازی
gaming بازی
slackness بازی
fun بازی
openness بازی
partie بازی
patulousness بازی
plain dealing بازی
sportiveŠetc بازی کن
actions بازی
hopscotch بازی لی لی
dibasic دو بازی
solitaires تک بازی
solitaire تک بازی
watermanship اب بازی
grey hound سگ بازی
home بازی
playing بازی
play بازی
basics بازی
plays بازی
clearance بازی
played بازی
basic بازی
homes بازی
headhunting خشونت در بازی
play بازی کردن
harlepuinade حقه بازی
firework آتش بازی
paperwork کاغذ بازی
hard game بازی دشوار
fireworks اتش بازی
pantomimes لال بازی
bonfire اتش بازی
hocus pocus حقه بازی
play خلاصی بازی
gaming قمار بازی
headwork با سر بازی کردن
pantomime لال بازی
monkey business کچلک بازی
playfully با خنده و بازی
hanky panky روباه بازی
game plan استراتژی بازی
game of chance بازی قمار
play رل بازی کردن
bandies چوگان بازی کچ
bandy چوگان بازی کچ
bandying چوگان بازی کچ
game cycle دوره بازی
game ball توپ بازی
chicaneries حیله بازی
chicanery حیله بازی
free play بازی ازاد
free handedness دست بازی
four handed game بازی چهارنفره
game theory نظریه بازی
game theory تئوری بازی
hanky panky حقه بازی
halt back میان بازی کن
full-time 09 دقیقه بازی
charade نوعی بازی
hanky-panky حقه بازی
hanky-panky روباه بازی
half time نیمه بازی
half back میان بازی کن
fencing ششمشیر بازی
grandstand play بازی مهیج
gamesomeness بازی گوشی
speculation سفته بازی
pyrotechnic display اتش بازی
play therapy بازی درمانی
twiddled بازی کردن
twiddles بازی کردن
twiddling بازی کردن
play away به بازی گذراندن
pedophilia بچه بازی
pederosis بچه بازی
pederasty or pae بچه بازی
pederasty بچه بازی
played خلاصی بازی
passive play بازی غیرفعال
footballer فوتبال بازی کن
twiddle بازی کردن
playact رل بازی کردن
playing رل بازی کردن
puppetry عروسک بازی
puppetry خیمه شب بازی
puppet show خیمه شب بازی
pugilism بوکس بازی
priestcraft کشیش بازی
popery پاپ بازی
playing time مدت بازی
playing the man بازی روانی
playing the man بازی با حریف
playing the board بازی فی نفسه
playing the board بازی بر صفحه
playing court زمین بازی
footballers فوتبال بازی کن
papistry پاپ بازی
knuckle bone قاب بازی
jugglery شعبده بازی
job stick دسته بازی
inning یک دوره بازی
plaything اسباب بازی
playthings اسباب بازی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com