Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
self liquidating
باسانی تبدیل بپول شونده
Other Matches
chromophil
باسانی رنگ شونده رنگ دوست
chromatophil
باسانی رنگ شونده رنگ دوست
transformative
قابل تبدیل دگرگون شونده
money worth
چیزی که بپول بیزرد
facile
باسانی
glibly
باسانی بسهولت
precipitates
غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
self reacting
بطور خودکار متعادل شونده خود بخود تطبیق شونده
precipitate
غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
precipitating
غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
precipitated
غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
facile
باسانی قابل اجرا
hair trigger
باسانی حرکت کننده
milch cow
کسیکه باسانی میتوان پول از او در اورد
that fruit packs easily
ان میوه را باسانی میتوان توی فرف یا حلبی ریخت
ratchet effect
اثر چرخش دهنده مصرف بالا و استانداردبالای زندگی باسانی عوض نشدن
novatio non presumiter
تبدیل تعهد یا تبدیل مدیون نمیتواند مفروض یا ضمنی باشد
ball bearing
چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
ball bearings
چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
transiguration
تبدیل صورت تبدیل هیئت
conversion scale
مقیاس تبدیل ضریب تبدیل
restitution
تبدیل مختصات نقاط از عکس یا نقشهای به نقشه دیگر تبدیل مختصات
assembler
اسمبلی که برنامه به زبان اسمبلی را در دو مرحله به کد ماشین تبدیل میکند. ابتدا آدرسهای ابتدایی ذخیره می شوند و در مرحله دوم آن را به آدرس مطلق تبدیل می کنند
binary to octal conversion
تبدیل دودوئی به مبنای 8 تبدیل دودوئی به هشت هشتی
binary to hexadecimal conversion
تبدیل دودوئی به مبنای 61 تبدیل دودوئی به شانزده شانزدهی
conversions
1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
conversion
1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
folding
تا شونده
vimineous
خم شونده
deliquescent
اب شونده
step down
کم شونده
squashy
له شونده
diminishing
کم شونده
incoming
وارد شونده
seconder
دوم شونده
seceder
منتزع شونده
rubescent
قرمز شونده
juvenescent
جوان شونده
insured
بیمه شونده
ingravescent
سخت تر شونده
ingressive
داخل شونده
inhibiter
مانع شونده
simultaneous with each other
با هم واقع شونده
assimilatory
هم جنس شونده
inhibitor
مانع شونده
base ejection
پرتاب شونده از ته
dilatant
گشاد شونده
deviator
منحرف شونده
soluble oil
روغن حل شونده
depreciable
مستهلک شونده
intrant
داخل شونده
introgresseive
داخل شونده
deteriorative
بدتر شونده
deterrent
مانع شونده
latescent
پنهان شونده
frequent
تکرار شونده
redintegrate
تجدید شونده
napidescent
سنگ شونده
recreant
تسلیم شونده
nigrescent
سیاه شونده
concretive
سفت شونده
rarefactive
رقیق شونده
clastic
جدا شونده
pulverulent
خرد شونده
clastic
تقسیم شونده
proliferous
تکثیر شونده
osculant
واقع شونده
concentrator
متمرکز شونده
comparand
قیاس شونده
combinatory
ترکیب شونده
perfusive
پاشیده شونده
perfusive
پخش شونده
coagulable
دلمه شونده
migratory
جابجا شونده
metastatic
جابجا شونده
rigescent
سخت شونده
rigescent
سفت شونده
frequents
تکرار شونده
frequenting
تکرار شونده
revulsive
جابجا شونده
decreasingly
بطورکم شونده
frequented
تکرار شونده
metabolic
دگرگون شونده
liquescent
مایع شونده
causative
سبب شونده
retractive
جمع شونده
changful
جوربجور شونده
changful
دگرگون شونده
restrainer
مانع شونده
locator
جایگزین شونده
remittent
سبک شونده
meliorative
بهتر شونده
clotty
دلمه شونده
excurrent
جاری شونده
interviewee
مصاحبه شونده
interviewees
مصاحبه شونده
acquiescent
راضی شونده
payee
پرداخت شونده
payees
پرداخت شونده
fusible
ذوب شونده
congregative
جمع شونده
accumulative
جمع شونده
fill in
جانشین شونده
stretchier
گشاد شونده
stretchiest
گشاد شونده
stretchy
گشاد شونده
fly table
میز تا شونده
cumulative
جمع شونده
conducive
موجب شونده
conducive
منجر شونده
deterrents
مانع شونده
entrants
وارد شونده
accumulatively
بطورجمع شونده
adrenergic
فعال شونده
acidific
ترش شونده
foldaway
کوچک شونده
clincher
متمسک شونده
clinchers
متمسک شونده
menstruating
قاعده شونده
menstruating
بی نماز شونده
frondescent
برگ شونده
accretive
زیاد شونده
explosive
منفجر شونده
entrant
وارد شونده
repressive
مانع شونده
fulminating
محترق شونده
drying
خشک شونده
friable
خرد شونده
outgoing
صادر شونده
technical
دگرگون شونده
examinee
امتحان شونده
ingoing
وارد شونده
analysand
تحلیل شونده
ameliorative
بهتر شونده
illative
منتج شونده
aggravative
بدتر شونده
reactive
منعکس شونده
accumulate
جمع شونده
ingoing
داخل شونده
accumulates
جمع شونده
emissive
خارج شونده
riser
بلند شونده
increscent
زیاد شونده
tabescent
لاغر شونده
tensive
سفت شونده
tensive
وخیم شونده
displaceable
جابجا شونده
inbound
وارد شونده
tilting board
صفحه کج شونده
emanative
صادر شونده
accumulating
جمع شونده
erubescent
سرخ شونده
gelable
ژلاتینی شونده
gelable
دلمه شونده
gray
سفید شونده
hardenable
سخت شونده
virescent
سبز شونده
eruptional
منفجر شونده
evanescent
محو شونده
fulminant
اتشگیر محترق شونده
erumpent
منفجر شونده شکوفنده
fusible wire
سیم ذوب شونده
etesian
واقع شونده بطورسالیانه
fusing conductor
سیم ذوب شونده
ligating atom
اتم لیگاند شونده
concentric contraction
انقباض جمع شونده
disappearing target
هدف ناپدید شونده
diluted soluble oil
روغن حل شونده رقیق
landing forces
نیروهای پیاده شونده
erratic block
بلوک جابجا شونده
iridescence
رنگ برنگ شونده
cumulative error
خطای جمع شونده
impact parameter
پارامتر ضرب شونده
fusible link
عضو ذوب شونده
marcescent
پژمرده شونده و نریزنده
marcescent
خشک شونده و نریز
convertible table
میز صحرایی تا شونده
intermediate
در میان واقع شونده
entering group
گروه وارد شونده
interjacent
در میان واقع شونده
resultant
حاصل منتج شونده
diminuendo
تدریجا ضعیف شونده
panel formwork
قالببندی پیاده شونده
self rectifying
خود بخودتصحیح شونده
repressor
عامل مانع شونده
removable
باز و بسته شونده
guided missile
موشک هدایت شونده
guided missiles
موشک هدایت شونده
vectored
تراست هدایت شونده
vectored thrust
تراست هدایت شونده
reentrant
دوباره داخل شونده
wire fuse
فیوز ذوب شونده
carburizer
ماده بار شونده
ingredients
داخل شونده عوامل
ingredient
داخل شونده عوامل
serpiginous
دونده جابجا شونده
spasm war
جنگ کم و زیاد شونده
perishable
کالای فاسد شونده
self charging
خود بخود پر شونده
nocturnal
واقع شونده درشب
Recent search history
Search history is
off
.
Activate
✘ Close
✘
ض
ص
ث
ق
ف
غ
ع
ه
خ
ح
ج
چ
◀—
ش
س
ئ
ی
ب
ل
أ
آ
ا
ت
ن
م
ک
گ
[]
ظ
ط
ژ
ز
ر
ذ
د
پ
ؤ
و
ء
.
!
؟
()
نیم فاصله
Space
نیم فاصله
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com
Close
Previous
Next
Loading...