English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
English Persian
scar tissue بافت همبند جای زخم
Search result with all words
reticulum بافت همبند و مشبک
sarcoma تومور بدخیم بافت پیوندی تومور بدخیم نسج همبند تومور سرطانی
Other Matches
mixd weave بافت ترکیبی [هرگاه در بافت یک فرش از چند روش بافت استفاده شود.]
plain weave بافت ساده زیر و رو [معمولا قسمت گلیم بافت فرش را به این صورت می بافند.]
interlock همبند کردن
interlocked همبند کردن
interlocking همبند کردن
interlocks همبند کردن
bond رژچینی همبند
Soumak بافت سوماک [سوماخ] [این روش بافت که نوعی از گلیم بافی است به سه صورت ساده، ضربیو برعکس بافته شده و در ابتدا و انتهای فرش استفاده می شود. این روش در بافت پارچه، کیسه، پتو و زیر انداز استفاده می شود.]
board weave تخت بافت [در این بافت تارها نسبت به یکدیگر زاویه چندانی نداشته و حالت صاف و یکنواخت به خود می گیرند]
compound weave بافت ترکیبی که بجز تار و پود اجزا دیگری نیز مثل دانه مروارید و یا اجسام تزیینی در بافت بکار گرفته شود
sarcomatosis ابتلاء به تومور بدخیم نسج همبند
motif گلی خاص در زمینه فرش [این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
greige carpet فرش خود رنگ [فرشی که الیاف آن پیش از بافت رنگرزی نشده باشد. این نوع بافت در بین بافندگان محلی و خصوصا در افغانستان و کشورهای تازه استقلال یافته روسیه دیده می شود.]
Sarouk ساروق [حوزه بافت ساروق در استان مرکزی با شهرت جهانی در بافت فرش های پر تراکم با زمینه قرمز و حاشیه آبی، پرز بلند و طرح افشان بته ای و گل خشتی است.]
Sarab سراب [حوزه بافت سراب در آذربایجان است که بیشتر به بافت کناره مشهور استرنگ زمینه عموما شتری و گره آن ترکی است.]
production cycle زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
textures بافت
gold tisane زر بافت
fiber بافت
knit goods کش بافت
loose texture بافت شل
contexture بافت
neurine بافت پی
of a loose textture شل بافت
of a loose texture شل بافت
knitted بافت
contexts بافت
context بافت
tissue بافت
texture بافت
grain بافت
tissues بافت
nerve tissue بافت عصبی
weaving draft نقشه بافت
phloem بافت لیفی
plain weave بافت ساده
necrosis بافت مردگی
basket-weave بافت حصیری
hand knife خوش بافت
hand knitted دست بافت
histogen بافت ساز
histogenesis بافت سازی
histology بافت شناسی
histoloysis بافت خواری
in vivo بافت زنده
knit goods کالای کش بافت
typical <adj.> بافت عادی
sclerenchyma بافت زنبوری
xylem بافت چوبی
close-knit ریز بافت
chain stitch بافت زنجیری
basket weave بافت حصیری
slip خطا در بافت
plain weave بافت حصیری
knotless بافت شل و آزاد
knotless بافت تقلبی
interlocking بافت با قلاب
direction سمت بافت
welknit خوش بافت
vascular tissue بافت هادی
slit weave بافت چاکدار
selvage گرد بافت
selvedge گرد بافت
sennet بافت حصیری
soil texture بافت خاک
stroma بافت نمدی
stroma بافت بنیادی
typical <adj.> بافت معمولی
texture ترکیب بافت
style سبک بافت
texture of soil بافت خاک
vascular tissue بافت اوندی
flat weave تخت بافت
cellular tissue بافت زنبوری
grossing درشت بافت
weave ساختن بافت
textures بافت تاروپود
adipose tissue بافت چربی
texture بافت تاروپود
woof دست بافت
web بافت یا نسج
webs بافت یا نسج
collenchyma بافت کلانشیم
woofs دست بافت
homespun بافت خانگی
cellular بافت سلولی
grossest درشت بافت
grosses درشت بافت
grosser درشت بافت
finespun ریز بافت
weaves ساختن بافت
fibrosis تصلب بافت ها
sclerosis تصلب بافت
fibre بافت لیف
fibres بافت لیف
grossed درشت بافت
fiber بافت لیف
gross درشت بافت
biopsy بافت برداری
taffetized دارای بافت تافته
homespun بافت میهنی وطنی
anterior commissure بافت رابط قدامی
steel fabric بافت فولاد ساختمانی
soil separates اجزاء بافت خاک
sequestrum قسمت بافت مرده
contextual architecture معماری بافت گرایی
sclerenchyma بافت سخت سلولی
gauze نوعی بافت توری
tightly weave بافت پرتراکم و سفت
regular weave [plain] بافت معمولی و ساده
fabrics سبک بافت اساس
knotless بافت بدون گره
fabric سبک بافت اساس
blemish [mistake] عدم تقارن در بافت
lymphomatoid دارای بافت لنفی
balanced plain weave بافت ساده یک رو یک زیر
woodiness بافت چوبی وفوردرخت
wire netting بافت توری سیمی
warp نخ تار [در طول بافت]
building steel lathing بافت ساختمان فولادی
reticulum بافت نگاهدارنده اعصاب
of a coarse fibre درشت بافت زمخت
homemade خانگی خانه بافت
hypoxemia کاهش اکسیژن بافت
hypoxia کاهش اکسیژن بافت
metal gauze بافت توری فلزی
mesophyll بافت درونی برگ
neuroglia بافت حافظ عصب
lymphopoiesis تشکیل بافت لنفی
epithelize بافت پوششی شدن
commissure بافت عصبی رابط
histology علم بافت شناسی
histologist متخصص بافت شناسی
plain weave پارچه ساده بافت
fibrosis افزایش بافت لیفی
histologic وابسته به بافت شناسی
collenchyma بافت لانه زنبوری
histological وابسته به بافت شناسی
epithelialize بافت پوششی شدن
myoma غده بافت ماهیچه
suber بافت چوب پنبهای
phelloderm بافت چوب پنبهای
lymphomatous دارای بافت لنفی
adenoidal منسوب به بافت غدهای و لنفاوی
textures دارای بافت ویژهای نمودن
flat weave بافت ساده و بدون پرز
texture دارای بافت ویژهای نمودن
lymphoma غده مرکب از بافت لنفاوی
match قرینه سازی در طرح یا بافت
intervenium بافت میان رگهای برگ
faille نوعی پارچه ساده بافت
regattas پارچه نخی سفت بافت
regatta پارچه نخی سفت بافت
anomalous weave بی نظمی و عدم تقارن در بافت
suberose دارای بافت چوب پنبهای
cotton duke بافت ساده پنبهای یا کتانی
neurogenic ایجاد کننده بافت عصبی
aceratosis نارسی و نابالغی بافت شاخی
biopsy ازمایش میکروسکپی بافت زنده
commissurotomy برداشتن بافت عصبی رابط
parenchyma مغز غده بافت اصلی
tarlatan پارچه نخی ساده بافت
dyed-in-the-wool پیش از بافت رنگرزی شده
suberic دارای بافت چوب پنبهای
suberous دارای بافت چوب پنبهای
corks بافت چوب پنبه درخت بلوط
frostbite یخ زدگی بافت بدن در اثر سرما
gray matter ماده خاکستری بافت عصبی مغز
conceit [بافت عجیب و مطبوع گلکاری باغچه]
suberize تبدیل به بافت چوب پنبهای شدن
adenoma ورم خوش خیم بافت غدهای
suberization ایجاد بافت چوب پنبهای درچوب
fibrocyte سلول دوکی شکل بافت همبندی
cork بافت چوب پنبه درخت بلوط
albumen مواد ذخیرهء اطراف بافت گیاهی
albumens مواد ذخیرهء اطراف بافت گیاهی
Urban tissue sites سایت های بافت فرسوده شهری
necrotic دارای بافت مرده یااستخوان فاسد
to pace the web پارچه بافته را به نسبت تندی بافت به نوردپیچیدن
bunting پارچه سست بافت پرچمی خطابی دوستانه
Cicim جاجیم و یا کلیه بافت های ساده کفپوش
adenoid شبیه غده منسوب به بافت غدهای ولنفاوی
phlegmon اماس بافت اگینی که یکجوران دنبل است
homograft پیوند زنی از بافت وجودی مشابه باخود
endodermis داخلی ترین بافت پوسته ریشه وساقه
welknit سخت بافت دارای بنیه محکم و قوی
texture mapping 2-پوشاندن یک تصویر با دیگری برای ایجاد یک بافت در اولی
essential elements [پارامترهای اصلی جهت بافت و یا مقدمات بافندگی و رنگرزی]
epithelioma غده خوش خیم و یا بدخیم مشتق از بافت مخاطی
power loom ماشین بافندگی [در بافت فرش های ماشینی از آن استفاده می شود.]
graft پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
grafts پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
move of pattern [وجود تقارن و هماهنگی نگاره ها پس از اتمام بافت در مقایسه با نقشه]
weft-face pattern [بافت پود نما که بیشتر در پارچه و گلیم بکار می رود.]
grafted پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
row [ردیف بافت در عرض فرش که گاه به آن رجشمار نیز می گویند.]
twill weave بافت ساده حصیری [که گاه در جاجیم و و گلیم و پتو بافی استفاده می شود.]
accessory objects لوازم اضافی جهت زینت بخشیدن به بافت مثل مروارید و پولک و غیره
hook knife چاقوی قلاب شکل [جهت گره زدن خامه ها در روش ترکی بافت]
Alcaraz یکی از مراکز بافت فرش در اسپانیا مربوط به قرن ۱۵ تا ۱۷ میلادی با طرح های شبکه ای و بندی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com