English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 165 (9 milliseconds)
English Persian
(when the) chips are down <idiom> بامشکل بزرگی مواجه شدن
Other Matches
face مواجه شدن
accost مواجه شدن
accosted مواجه شدن
accosting مواجه شدن
accosts مواجه شدن
encountering مواجه شدن
encountering مواجه شدن با
encountered مواجه شدن
encounter مواجه شدن
run up against مواجه شدن با
encountered مواجه شدن با
encounters مواجه شدن با
encounters مواجه شدن
encounter مواجه شدن با
opposed روبرو مواجه
faces مواجه شدن
run up against (something) <idiom> مواجه شدن با(چیزی)
face روبروایستادن مواجه شدن
faces روبروایستادن مواجه شدن
head-on <idiom> فرجام مواجه شدن با
envisaging مواجه شدن با در نظر داشتن
nose بینی مالیدن به مواجه شدن با
envisaged مواجه شدن با در نظر داشتن
envisages مواجه شدن با در نظر داشتن
envisage مواجه شدن با در نظر داشتن
noses بینی مالیدن به مواجه شدن با
meets مواجه شدن تقاطع کردن
meet مواجه شدن تقاطع کردن
braves بادلیری ورشادت باامری مواجه شدن اراستن
braving بادلیری ورشادت باامری مواجه شدن اراستن
bravest بادلیری ورشادت باامری مواجه شدن اراستن
brave بادلیری ورشادت باامری مواجه شدن اراستن
to raise big problems for the country مواجه کردن این کشور با مشکلات زیادی
to face a serious problem for the country مواجه کردن این کشور با مشکلات زیادی
braved بادلیری ورشادت باامری مواجه شدن اراستن
braver بادلیری ورشادت باامری مواجه شدن اراستن
front مواجه شده با روبروی هم قرار دادن مقدمه نوشتن بر
fronting مواجه شده با روبروی هم قرار دادن مقدمه نوشتن بر
caught between two stools <idiom> [زمانی که کسی در انتخاب میان ۲ چیز با مشکل مواجه میشود]
supercilicusness بزرگی
greatness بزرگی
largeness بزرگی
bulkiness بزرگی
masterdom بزرگی
bigness بزرگی
hugeness بزرگی
gloriousness بزرگی
grandness بزرگی
grandeur بزرگی
enlargements بزرگی
magnifcation بزرگی
enlargement بزرگی
magneficence بزرگی
augustness بزرگی
massiveness بزرگی
sizes بزرگی
dignity بزرگی
hauteur بزرگی
voluminosity بزرگی
voluminesity بزرگی
size بزرگی
gentility بزرگی
magnitude بزرگی
amplitude دامنه بزرگی
he did me a great wrong خطای بزرگی .....
order of magnitude مرتبه بزرگی
immenseness بزرگی عظمت
man and boy چه در کودکی چه در بزرگی
so large باین بزرگی
megacephaly بزرگی بیش از حد سر
formidability استحکام بزرگی
aggrandizement افزایش بزرگی
eminency برامدگی بزرگی
sample size بزرگی نمونه
she was nipped in the bud به بزرگی نرسید
headship بزرگی برتری
immeasurableness بزرگی بی اندازه
vastity عظمت بزرگی
headships بزرگی برتری
vastness عظمت بزرگی
to a greatness بزرگی یافتن
magnanimity بزرگی طبع
to a greatness به بزرگی رسیدن
eminence برامدگی بزرگی
Lordships سیادت بزرگی
vastitude عظمت بزرگی
Lordship سیادت بزرگی
he is a great help او کمک بزرگی است
bulk حجم بزرگی از چیزی
he is a great person شخص بزرگی است
that is no great work کار بزرگی نیست
the meridian of glory اوج بزرگی یا جلال
to be toast [American E] <idiom> در دردسر بزرگی بودن
too big for one's breeches/boots <idiom> احساس بزرگی کردن
monstrousness شگفت انگیزی بزرگی
breadth of mind بزرگی یا وسعت فکر
pyralidid خانواده بزرگی ازپروانه ها
come a long way <idiom> برنامه بزرگی ریختن
great dangers overhang us خطرهای بزرگی ماراتهدیدمیکند
steatopygia بزرگی وفربهی کفل زنان
piece deresistance مثلا تیکه بزرگی از گوشت
Majesty بزرگی عظمت وشان واقتدار
decks مجموعه بزرگی از کارت پانچ ها
decked مجموعه بزرگی از کارت پانچ ها
deck مجموعه بزرگی از کارت پانچ ها
great dangers impend over us خطرهای بزرگی مارا تهدیدمیکند
great dangers impend over us خطرهای بزرگی متوجه ما هستند
bias error خطایی با علامت و بزرگی ثابت
great dangers overhang us خطرهای بزرگی متوجه ما است
he did me a great wrong بیعدالتی بزرگی نسبت به من کرد
Majesties بزرگی عظمت وشان واقتدار
to roll a huge snowball گلوله بزرگی از برف درست کردن
nothing great is easy هیچ کاری بزرگی اسان نیست
A big rock rolled down the mountain. سنگ بزرگی از کوه بپایین غلتید
loving cup پیاله بزرگی که در مهمانی ها بدست میدهند
critical error خطایی که پردازش کامپیوتر را با شکل مواجه میکند یا متوقف میکند
breakers موج بزرگی که بساحل خورده ودرهم می شکند
mastiff سگ بزرگی که گوش ها ولبهایش اویخته است بولدوگ
treadmills چرخ افقی بزرگی که زندانیان ان را بحرکت دراورند
the propylaea نام در بزرگی که از ان واردACROPOLLS دژنامی اتن میشدند
miller thumb یکجور ماهی قنات که کله بزرگی دارد
treadmill چرخ افقی بزرگی که زندانیان ان را بحرکت دراورند
mastiffs سگ بزرگی که گوش ها ولبهایش اویخته است بولدوگ
breaker موج بزرگی که بساحل خورده ودرهم می شکند
anagoge بزرگی معنوی ارتقاء فکر بعالم علوی
anagogy بزرگی معنوی ارتقاء فکر بعالم علوی
broadsheets کاغذ بزرگی که یک روی ان چاپ شده باشد
rocking stone سنگ بزرگی که باندک زوری میتوان انراغلتانید
broadsheet کاغذ بزرگی که یک روی ان چاپ شده باشد
multivolume file فایل بسیار بزرگی که نیازمندبیش از یک بسته دیسک
Police are out in force. نیروی پلیس با قدرت بزرگی ظاهر است.
aquariums شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
aquarium شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
bell gear چرخدنده ثابت بزرگی درسیستم کاهش دور سیارهای
aquaria شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
internally blown flap فلپ بزرگی که جریان اصلی گازها به ان برخورد میکند
emphysema اتساع و بزرگی عضوی در اثر گاز یا هوا باد
estuary دهانه رودخانه بزرگی که شتکیل خلیج کوچکی دهد مدخل
estuaries دهانه رودخانه بزرگی که شتکیل خلیج کوچکی دهد مدخل
multiplan یک صفحه گسترده الکترونیکی که شبکه بزرگی برای ورودی ها میدهد
bigben ساعت بزرگی که بر برج پارلمان لندن نصب شده است
head مواجه شدن سرپرستی شدن به وسیله
to kiss hands دست پادشاه بزرگی راهنگام رفتن به ماموریت بعنوان بدرود بوسیدن
band shell جایگاه دستهء موزیک که عقب ان بشکل صدف مقعر بزرگی است
I am a great believer in using natural things for cleaning. من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم.
yule log کنده بزرگی که شب میلادبمناسبت اغاز مراسم عید دربخاری منزل گذارند
bulk رسانهای که قادر به ذخیره سازی حجم بزرگی از داده با اندازه ها و حالتهای مختلف است
We consider it a great honor to have you here with us tonight. این برای ما افتخار بزرگی حساب میشود که امشب شما را اینجا همراه با ما داشته باشیم.
breaching رخنه درمیدان مین رخنه نفوذی مواجه شدن با دشمن درگیری با دشمن
number cruncher یک برنامه یا کامپیوتر که برای انجام مقادیر بزرگی ازمحاسبه و سایر دستکاریهای عددی طراحی شده است محاسبه
afro نوعی مدل مو در میان آفریقایی آمریکایی های دهه هفتاد میلادی که مو در آن به شکل دایره بزرگی اصلاح می شود.
backlog کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن
backlogs کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن
batches ارسال سریع حجم بزرگی از داده بدون نیاز به تصدیق گیرنده برای هر داده
campus environment محل بزرگی که چندین اتصال کاربر با چندین شبکه دارد مثل دانشگاه یا بیمارستان
batch ارسال سریع حجم بزرگی از داده بدون نیاز به تصدیق گیرنده برای هر داده
If these projections are anywhere close to accurate, it would be a great success. اگر این پیش بینی ها حتی کمی دقیق باشند، این موفقیت بزرگی می بود.
department stores فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
department store فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
rates ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
rate ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
databank 1-حجم بزرگی از داده که به صورت ساخت یافته ذخیره شده است . 2-رکوردهای شخصی که در کامپیوتر ذخیره شده اند
Kasim Ushag design طرح قسیم اوشاق [عشاق] [مربوط به فرش های کاراباغ در قرن نوزدهم میلادی می باشد که در آن ترنج بزرگی به شکل لوزی متن را در بر گرفته و اشکال قلاب مانند در جهات مختلف بافته می شوند.]
compass rose دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com