English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (43 milliseconds)
English Persian
peck بانوک سوراخ کردن
pecked بانوک سوراخ کردن
pecking بانوک سوراخ کردن
pecks بانوک سوراخ کردن
Other Matches
to pink out leather چرم را برای زیبایی سوراخ سوراخ کردن
perforation عمل سوراخ کردن ایجاد سوراخ
breached سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breach سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breaches سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
pink سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
thirl سوراخ سوراخ کردن دریدن
pinkest سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
pinker سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
cancellate سوراخ سوراخ سوراخ سوراخ کردن
heel and toe بانوک پا
pickier بانوک بردارنده ناخنک زن
tiptoed بانوک پا راه رفتن
tiptoe بانوک پا راه رفتن
tiptoes بانوک پا راه رفتن
pickiest بانوک بردارنده ناخنک زن
picky بانوک بردارنده ناخنک زن
tiptoeing بانوک پا راه رفتن
keilo ضربهای در کاراته بانوک انگشتان جمع شده
riddles سوراخ سوراخ کردن
riddle سوراخ سوراخ کردن
centers سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
center سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centered سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centre سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centred سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
clair-voie [پرچین با دیواره های مشبک که سوراخ سوراخ است.]
dilly bag کیف دستی یا کیسه سوراخ سوراخ زنانه
sights سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
fenestration چیزی که سوراخ سوراخ یاروزنه داراست
sight سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
float stone سنگ اجرسای یکجورسنگ سوراخ سوراخ
foraminate ثقبه دار سوراخ سوراخ
gruyere cheese پنیر سوراخ سوراخ سوئیسی
bores سوراخ کردن
pools سوراخ کردن
scuttles سوراخ کردن
to drill through سوراخ کردن
delves سوراخ کردن
to punch a hole in سوراخ کردن
bore سوراخ کردن
perforate سوراخ کردن
to break open سوراخ کردن
gore سوراخ کردن
perforates سوراخ کردن
pooled سوراخ کردن
delve سوراخ کردن
scuttle سوراخ کردن
scuttled سوراخ کردن
delving سوراخ کردن
drill سوراخ کردن
to poke a hole in any thing سوراخ کردن
drilled سوراخ کردن
drills سوراخ کردن
wear a hole in سوراخ کردن
to pick a hole in سوراخ کردن
foraminate سوراخ کردن
pool سوراخ کردن
scuttling سوراخ کردن
to burn a hole سوراخ کردن
perforating سوراخ کردن
delved سوراخ کردن
stab سوراخ کردن
stabbed سوراخ کردن
broached سوراخ کردن
punches سوراخ کردن
steek سوراخ کردن
punch سوراخ کردن
pierce سوراخ کردن
to set abroach سوراخ کردن
punched سوراخ کردن
pierces سوراخ کردن
boring سوراخ کردن
transfix سوراخ کردن
broaches سوراخ کردن
broach سوراخ کردن
gored سوراخ کردن
gores سوراخ کردن
goring سوراخ کردن
stabs سوراخ کردن
broaching سوراخ کردن
incising سوراخ کردن
to tear a hole in سوراخ یا پاره کردن
broached سوراخ کردن قایق
spits سوراخ کردن تف انداختن
broach سوراخ کردن قایق
puncture سوراخ کردن شکست
punched سوراخ ایجاد کردن
punched مهر کردن سوراخ
lack vt با گلوله سوراخ کردن
gride سوراخ کردن فرورفتن
punch سوراخ ایجاد کردن
back drill از پشت سوراخ کردن
prongs باچنگ ک سوراخ کردن
punch مهر کردن سوراخ
prong باچنگ ک سوراخ کردن
to peck a hole in با نوک سوراخ کردن
spit سوراخ کردن تف انداختن
burring بامته سوراخ کردن
To bark up the wrong tree. <idiom> [سوراخ دعا را گم کردن]
broaches سوراخ کردن قایق
transfixion عمل سوراخ کردن
burr بامته سوراخ کردن
hollow forge سوراخ کردن گرم
punches سوراخ ایجاد کردن
puncturing سوراخ کردن شکست
burred بامته سوراخ کردن
broaching سوراخ کردن قایق
punctured سوراخ کردن شکست
punctures سوراخ کردن شکست
tusk سوراخ کردن یا کندن
precision bore سوراخ کردن دقیق
burrs بامته سوراخ کردن
punches مهر کردن سوراخ
lancinate بانیزه سوراخ کردن
tusks سوراخ کردن یا کندن
pertusion عمل سوراخ کردن
peeps از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeping از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peep از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeped از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
puncture سوراخ کردن پنچر شدن
jab خنجر زدن سوراخ کردن
jabbed خنجر زدن سوراخ کردن
slotting سوراخ کردن شکاف کوچک
unkennel از سوراخ یا لانه بیرون کردن
drill سوراخ کردن چاه کندن
jabs خنجر زدن سوراخ کردن
drills سوراخ کردن چاه کندن
notches شکاف چوبخط سوراخ کردن
notch شکاف چوبخط سوراخ کردن
punctures سوراخ کردن پنچر شدن
punctured سوراخ کردن پنچر شدن
jabbing خنجر زدن سوراخ کردن
back drilling attachment تجهیزات سوراخ کردن از پشت
slot سوراخ کردن شکاف کوچک
drilled سوراخ کردن چاه کندن
slots سوراخ کردن شکاف کوچک
puncturing سوراخ کردن پنچر شدن
rupturing شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
borer هرچیزیکه وسیله سوراخ کردن باشد
bore وسیله سوراخ کردن کالیبر تفنگ
pinhole سوراخ کردن برای گوشی یاز
bores وسیله سوراخ کردن کالیبر تفنگ
rupture شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
ruptures شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
karatonyxis عمبل اب مرواریدبوسیله سوراخ کردن قرنیه
loopholes سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
stave شبیه لوله ایجاد سوراخ کردن
loophole سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
fraise گشادتر کردن سوراخ اره مدور
lanciation سوراخ کردن یا تیر کشیدن دردتیر کشنده
jackhammer مته دستی مخصوص سوراخ کردن سنگ
concrete coring drill مته برای سوراخ کردن هسته بتن
punches منگنه کردن سوراخ کردن
perforates سوراخ کردن نفوذ کردن
impaled سوراخ کردن احاطه کردن
impales سوراخ کردن احاطه کردن
impaling سوراخ کردن احاطه کردن
perforate سوراخ کردن نفوذ کردن
perforating سوراخ کردن نفوذ کردن
gimlets سوراخ کردن مته کردن
gimlet سوراخ کردن مته کردن
thrusts سوراخ کردن رخنه کردن در
thrusting سوراخ کردن رخنه کردن در
punch منگنه کردن سوراخ کردن
stick سوراخ کردن نصب کردن
thrust سوراخ کردن رخنه کردن در
penetrated رخنه کردن سوراخ کردن
penetract رخنه کردن سوراخ کردن
punched منگنه کردن سوراخ کردن
penetrate رخنه کردن سوراخ کردن
penetrates رخنه کردن سوراخ کردن
impale سوراخ کردن احاطه کردن
trepanation مته حفاری معدن وجراحی بامته سوراخ کردن
to prick at something بچیزی سوزن یا تیغ زدن چیزیرا کمی سوراخ کردن
swage block قالب سوراخ سوراخ
cancellated سوراخ سوراخ اسفنجی
millepore مرجان سوراخ سوراخ
grids دریچه سوراخ سوراخ
cancellous سوراخ سوراخ اسفنجی
cancellate سوراخ سوراخ اسفنجی
grid دریچه سوراخ سوراخ
bottoming reamer وسیلهای برای میزان و بزرگ ردن سوراخ به اندازه دلخواه بدون کج کردن لبه ها
angle drill ابزاری برای سوراخ کردن ورقههای فلزی که در ان مته با بدنه دریل زاویهای میسازد
choke bore روکشی برای سوراخ کردن یاتراش دادن داخل سیلندر که قسمت بالای ان دارای قطری کمتر از قطر اصلی سیلندرمیباشد
horned scully مانع افقی زیرابی که برای سوراخ کردن بدنه کشتیهاکار گذاشته میشود و معمولابا بتون و تیراهن ساخته میشود
acupunctuate با سوزن سوراخ کردن سوزن فروکردن
columbarium سوراخ
punctulate سوراخ سوراخ
pigenhole سوراخ
puncturing سوراخ
orifice سوراخ
borehole سوراخ
perforation سوراخ
eyelet سوراخ
holing سوراخ
pumiceous سوراخ سوراخ
eyelets سوراخ
edge perforated لب سوراخ
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com