Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (36 milliseconds)
English
Persian
as if to add insult to injury
<idiom>
با بیشتر کردن زیان به وسیله تحقیر و مسخره
Search result with all words
add insult to the injury
<idiom>
[بیشتر کردن زیان به وسیله تحقیر و مسخره کردن]
Other Matches
overload
تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
overloaded
تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
overloads
تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
reed
شانه
[وسیله ای که جهت کوبیدن و محکم کردن نخ پود در چله استفاده می شود و بیشتر در دارهای مکانیکی مورد استفاده قرار می گیرد. اندازه اینگونه شانه به پهنای عرض بافت است.]
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
loops
بخشی از برنامه که تکرار میشود تا عملی را متوقف کند بیشتر برای وقتی که منتظر پاسخ از صفحه کلید یا وسیله است به کار می رود
loop
بخشی از برنامه که تکرار میشود تا عملی را متوقف کند بیشتر برای وقتی که منتظر پاسخ از صفحه کلید یا وسیله است به کار می رود
looped
بخشی از برنامه که تکرار میشود تا عملی را متوقف کند بیشتر برای وقتی که منتظر پاسخ از صفحه کلید یا وسیله است به کار می رود
satirize
مسخره کردن
to smile at
مسخره کردن
to set at nought
مسخره کردن
satirising
مسخره کردن
satirized
مسخره کردن
imp
مسخره کردن
satirizing
مسخره کردن
satirizes
مسخره کردن
imps
مسخره کردن
satirised
مسخره کردن
illude
مسخره کردن
quizzes
مسخره کردن
quiz
مسخره کردن
to make merry over
مسخره کردن
satirises
مسخره کردن
to make fun of
مسخره کردن
tolaugh.atany thing
استهزاکردن مسخره کردن
To make fun of someone . To poke fun at someone .
کسی را مسخره کردن
to take fun at
استهزاکردن مسخره کردن
input
فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
inputted
فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
befool
مسخره کردن گول زدن
kid
دست انداختن مسخره کردن
kidded
دست انداختن مسخره کردن
travesties
تقلید مسخره امیز کردن
kidding
دست انداختن مسخره کردن
travesty
تقلید مسخره امیز کردن
jape
لطیفه زدن مسخره کردن
flouts
استهزاء کردن اهانت یا بی احترامی کردن مسخره
flouting
استهزاء کردن اهانت یا بی احترامی کردن مسخره
flouted
استهزاء کردن اهانت یا بی احترامی کردن مسخره
flout
استهزاء کردن اهانت یا بی احترامی کردن مسخره
run down
تحقیر کردن
scitovsky double criterion
که براساس ان تغییری ایده ال استکه دران کسانیکه بهره برده اند بتوانندکسانیراکه زیان میبرند جبران نموده و در مقابل زیان کنندگان قادر نباشند که ازتغییر جلوگیری نمایند
To tease someone. To pull someonelet.
کسی را دست انداختن ( مسخره کردن )
to belittle oneself
خود را تحقیر کردن
connectivity
توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
You have to watch your diet more
[carefully]
and get more exercise.
شما باید بیشتر به تغذیه خود توجه و بیشتر ورزش بکنید.
simulating
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulates
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulate
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
cheapened
ارزان شدن تحقیر کردن
cheapening
ارزان شدن تحقیر کردن
despising
حقیر شمردن تحقیر کردن
despises
حقیر شمردن تحقیر کردن
despised
حقیر شمردن تحقیر کردن
despise
حقیر شمردن تحقیر کردن
cheapens
ارزان شدن تحقیر کردن
cheapen
ارزان شدن تحقیر کردن
To belittle oneself . To make oneself cheap.
خود را سبک کردن ( تحقیر نمودن )
loses
زیان کردن
lose
زیان کردن
to look at somebody with contempt
به کسی با اهانت
[تحقیر آمیز]
نگاه کردن
bandwidth
صفحه تصویرهای با resolution بیشتر پیکسل در فضای بیشتری نمایش میدهد و به ورودی سریع و پهنای بلند بیشتر نیاز دارند
to live like animals
[in a place]
مانند حیوان زندگی کردن
[اصطلاح تحقیر کننده ]
to make game of
مسخره کردن ریشخند کردن
jear
استهزاء کردن مسخره کردن
marring
زیان رساندن معیوب کردن
impaired
زیان رساندن معیوب کردن
impairs
زیان رساندن معیوب کردن
impairing
زیان رساندن معیوب کردن
impair
زیان رساندن معیوب کردن
mar
زیان رساندن معیوب کردن
marred
زیان رساندن معیوب کردن
to live like animals
[in a place]
در شرایط مسکنی خیلی بد زندگی کردن
[اصطلاح تحقیر کننده ]
scores
تحقیر کردن ثبت کردن
score
تحقیر کردن ثبت کردن
humiliates
تحقیر کردن اهانت کردن به
scored
تحقیر کردن ثبت کردن
humiliated
تحقیر کردن اهانت کردن به
humiliate
تحقیر کردن اهانت کردن به
call down
ملامت کردن تحقیر کردن
chains
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chain
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
communication
بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
sensor
وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
touch
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
touches
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
antiwithdrawal device
وسیله ضد باز کردن ماسوره بمب وسیله ضد دستکاری ماسوره
outwork
بیشتر کار کردن از
outwear
بیشتر دوام کردن
put someone's best foot forward
<idiom>
بیشتر تلاش کردن
outstand
بیشتر تحمل کردن
follow up
<idiom>
بهتر کردن کار با تلاش بیشتر
have half a mind
<idiom>
احساس وسوسه کردن بیشتر از تحمل نداشتن
fet
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
chartered
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
charter
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
charters
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
chartering
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
filling out
[پر کردن زمینه فرش با گل ها و یا اشکال مختلف جهت تزئین بیشتر متن]
to space out letters
[text]
فاصله گذاری
[بین حروف را بیشتر کردن]
[رایانه شناسی ]
[چاپ]
drive
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drives
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
jeer
مسخره
dulte
مسخره
witticism
مسخره
rustic
مسخره
skits
مسخره
loutish
مسخره
sikt
مسخره
skit
مسخره
harlequin
مسخره
witticisms
مسخره
dult
مسخره
jeering
مسخره
clowning
مسخره
snash
مسخره
clown
مسخره
clowns
مسخره
hobbyhorse
مسخره
funny man
مسخره
cockeyed
مسخره
zany
مسخره
jeered
مسخره
jack pudding
مسخره
mockery
مسخره
jeap puddoing
مسخره
farceur
مسخره
jeers
مسخره
clowned
مسخره
antic
بی تناسب مسخره
droll
مسخره امیز
ridiculous
مسخره امیز
What a ridicrlous idea !
چه حرف مسخره یی !
fools
دلقک مسخره
farcical
مسخره امیز
punchinello
لوده مسخره
burlesques
مسخره امیز
fooled
دلقک مسخره
fooling
دلقک مسخره
fool
دلقک مسخره
burlesque
مسخره امیز
fair game
مسخره کردنی
spoof
کلاهبرداری مسخره
floppies
مسخره وار
floppy
مسخره وار
spoofs
کلاهبرداری مسخره
crawler
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
asynchronous
داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند
crawlers
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
contention
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
peripheral
مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
looped
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
loops
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
loop
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
contentions
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
bull
گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
bulls
گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
ejection
خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
calibrate
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrated
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrates
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrating
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
anneal
نرم کردن فلز به وسیله حرارت دادن و سرد کردن اهسته در کوره
built-in
نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است
device
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
devices
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
tie down
وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن
daisy chain
روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر
mowers
علف چین مسخره
fool around
خود را مسخره قراردادن
goof around
خود را مسخره قراردادن
It is ridicrlous . I t is a farce .
اصلا" مسخره است
irony
مسخره پنهان سازی
parody
تقلید مسخره امیزکردن
mower
علف چین مسخره
flump
مسخره وارراه رفتن
She ridicules every one
همه را مسخره می کند
ironies
مسخره پنهان سازی
To fool arounk .
مسخره بازی درآوردن
Don't be ridiculous!
خودت را مسخره نکن!
parodies
تقلید مسخره امیزکردن
fans
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fanned
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fan
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fanning
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
disassembly order
دستور باز کردن و پیاده کردن قطعات یک وسیله
arm
1-فراهم کردن وسیله یا ماشین یا تابع برای عمل یا ورودی ها 2-مشخص کردن خط وط وقفه فعال
belittlement
تحقیر
slights
تحقیر
scorn
تحقیر
slighter
تحقیر
slighting
تحقیر
contempt
تحقیر
degradation
تحقیر
slighted
تحقیر
scorned
تحقیر
scorning
تحقیر
humility
تحقیر
humiliation
تحقیر
abjection
تحقیر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com