English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (31 milliseconds)
English Persian
lob با تنبلی وسنگینی حرکت کردن
lobbed با تنبلی وسنگینی حرکت کردن
lobbing با تنبلی وسنگینی حرکت کردن
lobs با تنبلی وسنگینی حرکت کردن
Other Matches
lazes تنبلی کردن
lazing تنبلی کردن
laze تنبلی کردن
lazed تنبلی کردن
cruise سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
slothfulness تنبلی
laches تنبلی
sluggishness تنبلی
oscitancy تنبلی
oscitation تنبلی
sloth تنبلی
inertness تنبلی
idless تنبلی
lazily به تنبلی
laziness تنبلی
feather-bedding مزد تنبلی
proof of laziness دلیل تنبلی
proof of laziness نشانه تنبلی
feather bedding مزد تنبلی
lazy درخورد تنبلی
laziest درخورد تنبلی
lazier درخورد تنبلی
inaction بی حالی تنبلی
indolently از روی تنبلی
indolence تنبلی تن اسایی
alggardness دیرجنبی تنبلی
it is an indication of lazines نشانه تنبلی است
idleness بیکاری تنبلی بطالت
idlesse بیکاری تنبلی بطالت
inertly ازروی بیحالی یا تنبلی
differential ailerons ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
raster سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
sail باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sailings باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sailed باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
waves حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feinted فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouse نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouses نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
lumber چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbered چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbering چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
braid ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
lumbers چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
braided ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braids ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
move on ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
trackball وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
tape وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
taped وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tapes وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
move off the ball حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
stroking حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroked حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroke حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
fish tailing حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
strokes حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
loiter معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loitering معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loitered معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loiters معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
waggles حرکت کردن
departure حرکت کردن
sailings حرکت کردن
waggling حرکت کردن
to bear oneself حرکت کردن
waggled حرکت کردن
waggle حرکت کردن
skews کج حرکت کردن
get under way حرکت کردن
skewing کج حرکت کردن
skew کج حرکت کردن
have way on حرکت کردن
inch حرکت کردن
departures حرکت کردن
moves حرکت کردن
moved حرکت کردن
sail حرکت کردن
to weigh anchor حرکت کردن
sailed حرکت کردن
move حرکت کردن
whir حرکت کردن
transferring حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfer حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
compound motion حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
transfers حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
counter clockwise حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
dart بسرعت حرکت کردن
range سیر و حرکت کردن
streak بسرعت حرکت کردن
sneaks دزدکی حرکت ه کردن
underway در حال حرکت کردن
trance باچالاکی حرکت کردن
streaked بسرعت حرکت کردن
streaking بسرعت حرکت کردن
spiral بطورمارپیچ حرکت کردن
to tail to the tide باجزرومد حرکت کردن
streaks بسرعت حرکت کردن
pule باصدا حرکت کردن
ranged سیر و حرکت کردن
make leeway حرکت پهلویی کردن
jink بسرعت حرکت کردن
crawfish به پشت حرکت کردن
ranges سیر و حرکت کردن
to make an early start زود حرکت کردن
darted بسرعت حرکت کردن
sneak دزدکی حرکت ه کردن
sailed با نازوعشوه حرکت کردن
whirry بعجله حرکت کردن
sailings با نازوعشوه حرکت کردن
sneaked دزدکی حرکت ه کردن
darting بسرعت حرکت کردن
sail با نازوعشوه حرکت کردن
trances باچالاکی حرکت کردن
spiraled بطورمارپیچ حرکت کردن
lazier باکندی حرکت کردن
skeet باسرعت حرکت کردن
laziest باکندی حرکت کردن
to bolt ناگهانی حرکت کردن
larrup سنگین حرکت کردن
lug سنگین حرکت کردن
crab به پهلو حرکت کردن
crabs به پهلو حرکت کردن
to move on واداربه حرکت کردن
submarines زیردریا حرکت کردن
submarine زیردریا حرکت کردن
spank با سرعت حرکت کردن
spanked با سرعت حرکت کردن
lazy باکندی حرکت کردن
spanks با سرعت حرکت کردن
zigzags حرکت زیگزاگی کردن
zigzagging حرکت زیگزاگی کردن
zigzagged حرکت زیگزاگی کردن
lugs سنگین حرکت کردن
spiralling بطورمارپیچ حرکت کردن
trail بدنبال حرکت کردن
zigzag حرکت زیگزاگی کردن
trailing بدنبال حرکت کردن
spiralled بطورمارپیچ حرکت کردن
lugging سنگین حرکت کردن
spiraling بطورمارپیچ حرکت کردن
spirals بطورمارپیچ حرکت کردن
lugged سنگین حرکت کردن
infile به ستون دو حرکت کردن
trailed بدنبال حرکت کردن
trails بدنبال حرکت کردن
zoomed با صدای وزوز حرکت کردن
slugs مثل حلزون حرکت کردن
slugged مثل حلزون حرکت کردن
to fall down the river باجریان رودخانه حرکت کردن
fudge فریفتن اهسته حرکت کردن
criss-crossing بهطور متقاطع حرکت کردن
skulking گروه دزدکی حرکت کردن
departs روانه شدن حرکت کردن
moved حرکت کردن تکان خوردن
departing روانه شدن حرکت کردن
zoom با صدای وزوز حرکت کردن
move حرکت کردن تکان خوردن
to outgo حرکت کردن [به مقصدی] [کشتی]
depart روانه شدن حرکت کردن
change down به دنده سنگین حرکت کردن
slug مثل حلزون حرکت کردن
to flounce حرکت تند و ناگهانی کردن
proceeded رهسپار شدن حرکت کردن
To move backwards and forwards. عقب وجلو حرکت کردن
wriggling حرکت کرم وار کردن
wriggles حرکت کرم وار کردن
wriggled حرکت کرم وار کردن
wriggle حرکت کرم وار کردن
hulks باسنگینی ورخوت حرکت کردن
fudging فریفتن اهسته حرکت کردن
lomomote از جایی بجایی حرکت کردن
hulk باسنگینی ورخوت حرکت کردن
fudges فریفتن اهسته حرکت کردن
starboard بطرف راست حرکت کردن
sway away رد کردن ضربه با حرکت بدن
accost در امتداد چیزی حرکت کردن
accosted در امتداد چیزی حرکت کردن
accosting در امتداد چیزی حرکت کردن
accosts در امتداد چیزی حرکت کردن
criss-crosses بهطور متقاطع حرکت کردن
freewheel با ازادی حرکت وجنبش کردن
freewheeled با ازادی حرکت وجنبش کردن
freewheels با ازادی حرکت وجنبش کردن
proceed رهسپار شدن حرکت کردن
criss-crossed بهطور متقاطع حرکت کردن
zooms با صدای وزوز حرکت کردن
criss-cross بهطور متقاطع حرکت کردن
skips رقص کنان حرکت کردن
fudged فریفتن اهسته حرکت کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com