English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (40 milliseconds)
English Persian
thumb one's nose <idiom> با تنفر نگاه کردن
Other Matches
keek باچشم نیم باز نگاه ک ردن ازسوراخ نگاه کردن
leave a bad taste in one's mouth <idiom> حس تنفر وانزجار ایجاد کردن
revolts شورش یا طغیان کردن افهار تنفر کردن
revolt شورش یا طغیان کردن افهار تنفر کردن
boh صدای گاو یا جغد کردن افهار تنفر
booed صدای گاو یا جغد کردن افهار تنفر
boo صدای گاو یا جغد کردن افهار تنفر
boos صدای گاو یا جغد کردن افهار تنفر
booing صدای گاو یا جغد کردن افهار تنفر
gloating نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloated نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloats نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloat نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
look at me بمن نگاه کن ظ 7بمن نگاه کنید
to crib در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
to copy در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
to plagiarize در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
squints چپ نگاه کردن
see نگاه کردن
to watch نگاه کردن
leers نگاه کج کردن
stares رک نگاه کردن
to look on with نگاه کردن
to dwell on نگاه کردن
to look daggers چپ چپ نگاه کردن
sees نگاه کردن
stared رک نگاه کردن
leering نگاه کج کردن
To look askance. To give a dirty look. چپ چپ نگاه کردن
dirty look <idiom> چپ چپ نگاه کردن
squinted چپ نگاه کردن
regard نگاه کردن
regarded نگاه کردن
regards نگاه کردن
leer نگاه کج کردن
eying نگاه کردن
stare رک نگاه کردن
squinny کج کج نگاه کردن
leered نگاه کج کردن
to set eyes on نگاه کردن
eye نگاه کردن
eyeing نگاه کردن
eyes نگاه کردن
squint چپ نگاه کردن
ogling نگاه عاشقانه کردن با چشم غمزه کردن
ogles نگاه عاشقانه کردن با چشم غمزه کردن
ogled نگاه عاشقانه کردن با چشم غمزه کردن
ogle نگاه عاشقانه کردن با چشم غمزه کردن
stares خیره نگاه کردن
look about بهر سو نگاه کردن
glared خیره نگاه کردن
to stael a look دزدانه نگاه کردن
glower خیره نگاه کردن
glim نگاه اجمالی کردن
gorgonize خیره نگاه کردن
stared خیره نگاه کردن
gawks بی خیال نگاه کردن
gapes خیره نگاه کردن
gapes باشگفتی نگاه کردن
to look down با نگاه مطیع کردن
glares خیره نگاه کردن
to look behind پشت سر را نگاه کردن
to look a bout بهر سو نگاه کردن
gloating خیره نگاه کردن
skews منحرف کج نگاه کردن
skewing منحرف کج نگاه کردن
skew منحرف کج نگاه کردن
gaping باشگفتی نگاه کردن
stare خیره نگاه کردن
pries بادقت نگاه کردن
pries فضولانه نگاه کردن
pry بادقت نگاه کردن
pry فضولانه نگاه کردن
gloat خیره نگاه کردن
gloated خیره نگاه کردن
look نگاه کردن نگریستن
looked نگاه کردن نگریستن
looks نگاه کردن نگریستن
pried فضولانه نگاه کردن
glowers خیره نگاه کردن
to look at each other به یکدیگر نگاه کردن
glowered خیره نگاه کردن
gaping خیره نگاه کردن
squinny زیرچشمی نگاه کردن
glowering خیره نگاه کردن
glow نگاه سوزان کردن
to run through نگاه اجمالی کردن در
glowed نگاه سوزان کردن
glows نگاه سوزان کردن
gloats خیره نگاه کردن
gaze بادقت نگاه کردن
to make eyes at عاشقانه نگاه کردن
gawk بی خیال نگاه کردن
peeks زیرچشمی نگاه کردن
gazed بادقت نگاه کردن
peeking زیرچشمی نگاه کردن
peeked زیرچشمی نگاه کردن
peek زیرچشمی نگاه کردن
pried بادقت نگاه کردن
gawk احمقانه نگاه کردن
to look at somebody askance به کسی چپ چپ نگاه کردن
goggle چپ نگاه کردن گشتن
to look through ones fingers نگاه دزدانه کردن
goggled چپ نگاه کردن گشتن
goggling چپ نگاه کردن گشتن
peering با دقت نگاه کردن
gaze خیره نگاه کردن
look up نگاه کردن مراجعهای
peered با دقت نگاه کردن
gazes خیره نگاه کردن
gazed خیره نگاه کردن
peer با دقت نگاه کردن
gawked بی خیال نگاه کردن
gaped خیره نگاه کردن
gazing بادقت نگاه کردن
gape باشگفتی نگاه کردن
gaped باشگفتی نگاه کردن
gape خیره نگاه کردن
gazing خیره نگاه کردن
gawks احمقانه نگاه کردن
gawking احمقانه نگاه کردن
keek نگاه دزدانه کردن
to look forward نگاه کردن انتظارداشتن
glare خیره نگاه کردن
gawking بی خیال نگاه کردن
gazes بادقت نگاه کردن
gawked احمقانه نگاه کردن
to have a look at something بچیزی نگاه کردن
peeping از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peep از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeped از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeps از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
retains ابقاء کردن نگاه داشتن
languishing باچشمان پر اشتیاق نگاه کردن
leer از گوشه چشم نگاه کردن
glower اخم کردن نگاه خیره
celebrate نگاه داشتن تقدیس کردن
celebrates نگاه داشتن تقدیس کردن
languish باچشمان پر اشتیاق نگاه کردن
give someone a black look با خشم به کسی نگاه کردن
glowers اخم کردن نگاه خیره
languished باچشمان پر اشتیاق نگاه کردن
glowering اخم کردن نگاه خیره
glowered اخم کردن نگاه خیره
celebrating نگاه داشتن تقدیس کردن
languishes باچشمان پر اشتیاق نگاه کردن
retaining ابقاء کردن نگاه داشتن
keep tabs on <idiom> نگاه کردن ،زیر نظرگرفتن
snoops نگاه تجسس امیز کردن
gazes چشم دوختن زل زل نگاه کردن
leering از گوشه چشم نگاه کردن
leers از گوشه چشم نگاه کردن
gawps مات و احمقانه نگاه کردن
teleview به برنامههای تلویزیونی نگاه کردن
gawped مات و احمقانه نگاه کردن
oeillade با کرشمه نگاه کردن غمزه
to drink in with ones eyes بچشم خریداری نگاه کردن
gawp مات و احمقانه نگاه کردن
gazing چشم دوختن زل زل نگاه کردن
to d. into a book نگاه مختصر بکتابی کردن
snooping نگاه تجسس امیز کردن
to look one up and down بالاوپایین کسیرا نگاه کردن
snoop نگاه تجسس امیز کردن
to look forward expectantly to the future با انتظار به آینده نگاه کردن
retained ابقاء کردن نگاه داشتن
leered از گوشه چشم نگاه کردن
gazed چشم دوختن زل زل نگاه کردن
snooped نگاه تجسس امیز کردن
retain ابقاء کردن نگاه داشتن
gawping مات و احمقانه نگاه کردن
gaze چشم دوختن زل زل نگاه کردن
glanced نگاه مختصرکردن نظر اجمالی کردن
pretty to look at [to watch] زیبا [خوشگل] برای نگاه کردن
gange باسیم نازک نگاه داری کردن
glances نگاه مختصرکردن نظر اجمالی کردن
to look at نگاه کردن به [نگریستن به] [به نظر آمدن]
to make eyes at به چشم خاطرخواهی یاخریداری نگاه کردن
file در بایگانی نگاه داشتن ضبط کردن
stare از روی تعجب ویاترس نگاه کردن
filed در بایگانی نگاه داشتن ضبط کردن
peep باچشم نیم باز نگاه کردن
peeped باچشم نیم باز نگاه کردن
to paint a rosy picture of something امیدوارانه به چیزی [موضوعی] نگاه کردن
to shut in تو نگاه داشتن از خروج جلوگیری کردن
stared از روی تعجب ویاترس نگاه کردن
To look fondly at someone . با نظر خریداری بکسی نگاه کردن
stares از روی تعجب ویاترس نگاه کردن
peeps باچشم نیم باز نگاه کردن
peeping باچشم نیم باز نگاه کردن
glance نگاه مختصرکردن نظر اجمالی کردن
to watch the clock [با بیحوصلگی] دائما به ساعت نگاه کردن
indignantly با تنفر
distaste تنفر
misogyny تنفر از زن
teen تنفر
execration تنفر
disgusts تنفر
disgust تنفر
abhorrence تنفر
detestation تنفر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com