Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (21 milliseconds)
English
Persian
rehash
بحثهای قدیمی را دوباره بصورت جدیدی مطرح کردن
rehashed
بحثهای قدیمی را دوباره بصورت جدیدی مطرح کردن
rehashes
بحثهای قدیمی را دوباره بصورت جدیدی مطرح کردن
Other Matches
revivalist movement
جنبش دوباره دایر کردن آداب و سبک قدیمی
reoccurrence
دوباره مطرح شدن
reoccurring
دوباره مطرح شدن
repristinate
بصورت اصلی برگرداندن دوباره بکر کردن
He's back to his usual self.
او
[مرد ]
دوباره برگشت به رفتار قدیمی خودش.
reopen
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
terrtorialize
محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
revive
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revives
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
macroeconomic issues
بحثهای اقتصاد کلان
reeducate
دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
reship
دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
zara design
نقش محرمات
[قدیمی ترین نقش شناخته شده فرش بصورت ساده و نوارهای موازی در طول فرش بافته می شود.]
regaining
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regained
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain
دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
Millefleurs design
طرح هزاران گل
[در این طرح که نمونه قدیمی موجود آن مربوط به قرن هجدهم میلادی است در کشمیر بصورت محرابی بافته شده و در محراب را با انواع شکوفه ها و گل ها تزئین کرده اند.]
redintegrate
دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
lays
مطرح کردن
lay
مطرح کردن
propounds
مطرح کردن
tabled
مطرح کردن
tables
مطرح کردن
tabling
مطرح کردن
introducing
مطرح کردن
introduces
مطرح کردن
introduced
مطرح کردن
introduce
مطرح کردن
set forth for discussion
مطرح کردن
put
مطرح کردن
puts
مطرح کردن
putting
مطرح کردن
to bring forth
مطرح کردن
table
مطرح کردن
propounding
مطرح کردن
to touch upon
مطرح کردن
propound
مطرح کردن
to bring up
مطرح کردن
bring up
مطرح کردن
to raise
مطرح کردن
put forward
مطرح کردن
to touch on
مطرح کردن
overture
کشف مطرح کردن
raise a question
مطرح کردن سوال
overtures
کشف مطرح کردن
to bring up
تقدیم یا مطرح کردن
poses
: مطرح کردن گذاردن
posing
: مطرح کردن گذاردن
pose a question
سوال مطرح کردن
posed
: مطرح کردن گذاردن
pose
: مطرح کردن گذاردن
lays
قرار دادن طرح کردن مطرح کردن توط ئه چیدن
lay
قرار دادن طرح کردن مطرح کردن توط ئه چیدن
To discuss a question with someone .
موضوعی را با کسی مطرح کردن
to put out of court
شایسته مطرح کردن ندانستن
to put to the issue
بطور متنازع فیه مطرح کردن
obtruding
بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
obtrude
بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
obtruded
بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
obtrudes
بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
table carpet
فرش رومیزی
[اینگونه فرش ها بصورت دایره یا بیضی بافته شده. نقوش قدیمی آن بیشتر از طرح مملوک و فرش های جدیدتر از طرح های قفقازی و ترکی بهره گرفته است.]
paralleled
اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
paralleling
اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
parallelling
اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
parallel
اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
parallels
اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
parallelled
اجرای کامپیوتر قدیمی و جید با هم که امکان بررسی سیستم قدیمی را میدهد تا پیش از آنکه تنها سیستم مورد استفاده شود
discussing
مطرح کردن گفتگو کردن
moot
مطرح کردن دادخواهی کردن
hold forth
مطرح کردن سخنرانی کردن
discusses
مطرح کردن گفتگو کردن
discussed
مطرح کردن گفتگو کردن
discuss
مطرح کردن گفتگو کردن
To accord recognition to a new government.
دولت جدیدی را برسمیت شناختن
confedration of states
دولت جدیدی تشکیل نمیشود
branch
جوانه زدن براه جدیدی رفتن
branches
جوانه زدن براه جدیدی رفتن
A new government wI'll take office .
حکومت جدیدی سر کار خواهد آمد
transvalue
سنجیدن ارزش برحسب معیار جدیدی نوسنجیدن
transvaluate
سنجیدن ارزش برحسب معیار جدیدی نوسنجیدن
Thats no news to me.
این برایم خبر جدیدی نیست ( قبلا می دانستم )
They have come out with a new gimmick to attract customers .
کلک جدیدی برای جلب مشتری پیدا کرده اند
unregenerated
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerate
دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
income velocity
دفعاتی که پول برای خرید کالای کامل جدیدی خرج شود
formatter
برنامهای که متن را به حالت جدیدی تبدیل میکند طبق پارامترها یا کدهای توکار
purge
پاک کردن داده نا لازم یا قدیمی از فایل یا دیسک
purges
پاک کردن داده نا لازم یا قدیمی از فایل یا دیسک
purged
پاک کردن داده نا لازم یا قدیمی از فایل یا دیسک
new deal
روش سیاسی جدیدی که از دوران روزولت اعمال ان از طرف دولت ایالات متحده امریکا شروع شد
schematize
بصورت برنامه دراوردن طرح یا نقشهای تهیه کردن ابتکار کردن
predicates
اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicate
اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicating
اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicated
اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
picker
دلال و واسطه فرش
[بصورت جزئی از خانه ها و حراجی ها فرش را خریداری کرده و بصورت عمده می فروشد.]
antique wash
دواشور کردن فرش جهت کهنه و قدیمی جلوه دادن آن
totalitarianize
تبدیل بحکومت یکه تاز کردن بصورت حکومت مطلقه واستبدادی اداره کردن
tempering (metallurgy)
بازپخت
[سخت گردانی]
[دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن]
[فلز کاری]
revamp
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamping
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamps
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamped
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
overpacking
دوباره لفاف کردن یا بسته بندی کردن
relays
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relayed
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relay
دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
refresh
دوباره پر کردن
double-check
<idiom>
دوباره چک کردن
replenish
دوباره پر کردن
replenished
دوباره پر کردن
refreshed
دوباره پر کردن
refills
دوباره پر کردن
refilling
دوباره پر کردن
refill
دوباره پر کردن
refreshes
دوباره پر کردن
refilled
دوباره پر کردن
replenishes
دوباره پر کردن
replenishing
دوباره پر کردن
loops
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
revisited
دوباره ملاقات کردن
redefined
دوباره تعریف کردن
reopen
دوباره باز کردن
revisit
دوباره ملاقات کردن
revisits
دوباره ملاقات کردن
revisiting
دوباره ملاقات کردن
redirecting
دوباره راهنمایی کردن
redefine
دوباره تعریف کردن
reopened
دوباره باز کردن
reopening
دوباره باز کردن
reinstating
دوباره برقرار کردن
redistribute
دوباره پخش کردن
redistributed
دوباره پخش کردن
redistributes
دوباره پخش کردن
redistributing
دوباره پخش کردن
relive
دوباره تجربه کردن
relived
دوباره تجربه کردن
relives
دوباره تجربه کردن
reliving
دوباره تجربه کردن
rephrase
دوباره عبارتبندی کردن
redevelops
دوباره پیشرفته کردن
redeveloping
دوباره پیشرفته کردن
reinstates
دوباره برقرار کردن
reinstated
دوباره برقرار کردن
reinstate
دوباره برقرار کردن
reappraise
دوباره ارزیابی کردن
reappraised
دوباره ارزیابی کردن
reappraises
دوباره ارزیابی کردن
reappraising
دوباره ارزیابی کردن
redevelop
دوباره پیشرفته کردن
redeveloped
دوباره پیشرفته کردن
rephrased
دوباره عبارتبندی کردن
rephrases
دوباره عبارتبندی کردن
rephrasing
دوباره عبارتبندی کردن
retaking
دوباره تسخیر کردن
revising
دوباره چاپ کردن
rewire
دوباره سیمکشی کردن
revises
دوباره چاپ کردن
revise
دوباره چاپ کردن
rewired
دوباره سیمکشی کردن
rewires
دوباره سیمکشی کردن
rewiring
دوباره سیمکشی کردن
redirected
دوباره راهنمایی کردن
retakes
دوباره تسخیر کردن
retaken
دوباره تسخیر کردن
reschedule
دوباره برنامهریزی کردن
rescheduled
دوباره برنامهریزی کردن
reschedules
دوباره برنامهریزی کردن
rescheduling
دوباره برنامهریزی کردن
reopens
دوباره باز کردن
resurface
دوباره روکاری کردن
resurfaced
دوباره روکاری کردن
resurfaces
دوباره روکاری کردن
retake
دوباره تسخیر کردن
redirects
دوباره راهنمایی کردن
redefines
دوباره تعریف کردن
remarry
دوباره عروسی کردن
reengage
دوباره استخدام کردن
reemploy
دوباره استخدام کردن
redeliver
دوباره مستخلص کردن
recompose
دوباره انشاء کردن
recommit
دوباره زندان کردن
recalculate
دوباره حساب کردن
rebind
دوباره صحافی کردن
reasure
دوباره بیمه کردن
reexamine
دوباره امتحان کردن
reforge
دوباره جعل کردن
reoccupy
دوباره اغاز کردن
renegotiate
دوباره مذاکره کردن
remonetize
دوباره رایج کردن
reinterpret
دوباره تفسیر کردن
reinsure
دوباره بیمه کردن
reinstall
دوباره برقرار کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com