Dictiornary-Farsi | بدون اصطکاک در هم امیزنده | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
interfluent	بدون اصطکاک در هم امیزنده


Other Matches

mixers	امیزنده
mixer	امیزنده
emulsifier	امیزنده
emulsifiers	امیزنده
mixer	همزن امیزنده
fondu	درهم امیزنده
mixers	همزن امیزنده
interfluous	درهم امیزنده
miscible	مخلوط شدنی امیزنده
frictionless	بی اصطکاک
attrition	اصطکاک
frictions	اصطکاک
friction	اصطکاک
drag	اصطکاک
drags	اصطکاک
dragged	اصطکاک
coefficient of friction	ضریب اصطکاک
dry scrubbing	اصطکاک خشک
economic friction	اصطکاک اقتصادی
kinetic friction	اصطکاک جنبشی
engine drag	مقاومت اصطکاک
antifriction device	مکانیسم ضد اصطکاک
antifriction device	وسیله ضد اصطکاک
angle of friction	زاویه اصطکاک
internal friction	اصطکاک داخلی
overlapped	اصطکاک داشتن
internal friction	اصطکاک درونی
whack	صدای اصطکاک
friction	اصطکاک [فیزیک]
fluid friction	اصطکاک روغنی
whacks	صدای اصطکاک
tax friction	اصطکاک مالیاتی
sliding friction	اصطکاک لغزشی
side friction	اصطکاک جانبی
friction coefficient	ضریب اصطکاک
friction factor	ضریب اصطکاک
frictionally	از راه اصطکاک
rolling friction	اصطکاک غلتشی
hydraulic friction	اصطکاک ابی
frictional resistance	مقاومت اصطکاک
static friction	اصطکاک ساکن
overlaps	اصطکاک داشتن
overlap	اصطکاک داشتن
infighting	اصطکاک ومبارزات داخلی
surface friction drag	پسای اصطکاک سطح
angle of internal friction	زاویه اصطکاک داخلی
friction surface	سطح اصطکاک ترمز
gear friction	اصطکاک چرخ دنده
entrance loss	افت حاصل از اصطکاک
tribophysics	مبحث اصطکاک در فیزیک
friction for fittings and valves	اصطکاک در شیرها و بستها
coefficient of internal friction	ضریب اصطکاک داخلی
static friction	اصطکاک در استانه حرکت
chafing	بوسیله اصطکاک گرم کردن
chafe	بوسیله اصطکاک گرم کردن
chafes	بوسیله اصطکاک گرم کردن
rub	اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
rubs	اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
rubbed	اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
friction match	کبریتی که با اصطکاک ومالش روشن میشود
informally	بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
without any reservation	بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
unformed	بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
fricative	تلفظ شده با اصطکاک نفس ووقفه تنفس
flat	ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest	ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest	بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
independently	آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
Taoism	روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
parataxis	مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law	مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
unstressed	بدون اضطراب بدون کشش
offhand	بدون مقدمه بدون تهیه
achylous	بدون کیلوس بدون قیلوس
unbranched	بدون انشعاب بدون شعبه
brake lining	مادهای با کارایی خوب دربرابر اصطکاک و مقاومت دربرابر حرارت زیاد
triboelectricity	ایجاد برق در اثر اصطکاک برق مالشی
recoilless	جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
inoperculate	بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
doubtlessly	بدون شک
ex	بدون
but	بدون
ex-	بدون
indubitable	بدون شک
without	بدون
goalless	بدون گل
not nearctic	بدون
bottomless	بدون ته
unstressed	بدون مد
i'll warrant	بدون شک
and no mistake	بدون شک
undoubted	بدون شک
acheilous	بدون لب
acheilos	بدون لب
wanting	بدون
to a certainty	بدون شک
undoubtedly	بدون شک
sans	بدون
obtrusively	بدون حق
notwithstanding	بدون توجه
toothless	بدون دندانه
bloodless	بدون خونریزی
undeviating	بدون تردیدرای
immediately	بدون واسطه
with in compass	بدون مبالغه
involuntarily	بدون اراده
insecure	بدون ایمنی
continuously	بدون توقف
fruitlessly	بدون نتیجه
bachelor	بدون عیال
humblest	بدون ارتفاع
humble	بدون ارتفاع
endless	بدون پایان
unattended	بدون متصدی
incognizant	بدون شناسایی
incommunicable	بدون رابطه
indistinctively	بدون فرق
inapproachable	بدون دسترسی
immusical	بدون هماهنگی
glabrous	بدون کرک
bachelors	بدون عیال
guilelessly	بدون تزویر
hands down	بدون احتیاط
holdless	بدون گیره
indubitable	بدون تردید
inaction	بدون فعالیت
immethodical	بدون اسلوب
indolently	بدون درد
achromic	بدون ترخیم
avirulent	بدون شدت
awless	بدون بیم
bareheaded	بدون کلاه
bloodlessly	بدون خونریزی
by rote	بدون فکر
adrift	بدون هدف
unalloyed	بدون الیاژ
cordless	بدون سیم
dealated	بدون بال
unselfish	بدون خودخواهی
asymptomatic	بدون علامت
acarpous	بدون میوه
acid free	بدون اسید
acold	بدون احساسات
acranial	بدون کاسهء سر
air dry	بدون رطوبت
ametabolic	بدون دگردیسی
ametabolous	بدون دگردیسی
anechoic	بدون انعکاس
achromatic	بدون ترخیم
achlamydeous	بدون پوشش
degas	بدون گازکردن
deice	بدون یخ کردن
flavorless	بدون مزه
free from backlash	بدون لقی
free from slip	بدون لغزش
undue	بدون مداخله
free of tax	بدون مالیات
free play	بدون محدودیت
free trader	بدون گمرک
unfurnished	بدون اثاثیه
confidently	بدون شبهه
failure free	بدون خرابی
exclusive of	بدون در نظرگرفتن
expired	بدون اعتبار
diamensionless	بدون اندازه
diamensionless	بدون بعد
dimensionless	بدون بعد
disconnectedly	بدون ارتباط
discontinuously	بدون اتصال
vainly	بدون نتیجه
blankly	بدون مقصودیامعنی
inoffensive	بدون زنندگی
cordless <adj.>	بدون سیم
unresponsive	بدون احتیاط
wing it <idiom>	بدون آمادگی
alcohol-free <adj.>	بدون الکل
Nothing down.	بدون بیعانه.
faultless <adj.>	بدون مشکل
impeccable <adj.>	بدون مشکل
sound <adj.>	بدون مشکل
flawless <adj.>	بدون مشکل
immaculate <adj.>	بدون مشکل
free from error <adj.>	بدون مشکل
in vain <idiom>	بدون تفثیروموفقیت
nothing if not <idiom>	مطمئنا،بدون شک
excluding meals	بدون غذا
decaffeinated	بدون کافئین
without milk	بدون شیر
off hand	بدون آمادگی
barrier-free	بدون حائل
smooth <adj.>	بدون دشواری
trouble-free <adj.>	بدون دردسر
problem-free <adj.>	بدون دردسر
trouble-free <adj.>	بدون زحمت
problem-free <adj.>	بدون زحمت
direct <adj.>	بدون واسطه
wireless <adj.>	بدون سیم
free from taxes <adj.>	بدون مالیات
taxless <adj.>	بدون مالیات
non-assessable <adj.>	بدون مالیات