English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (33 milliseconds)
English Persian
reassemble بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembled بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembles بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembling بستن قطعات سوار کردن قطعات
Search result with all words
assembly بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
Other Matches
assemble سوار کردن قطعات
assembles سوار کردن قطعات
assembled سوار کردن قطعات
bin storage انبار کردن قطعات بسته بندی نشده در قفسه انبار قطعات روباز
running spare قطعات یدکی مورد نیاز واضافی قطعات اضافی همراه وسیله
on board spares قطعات تعمیراتی موجود درروی یک ناو قطعات موجوددر انبار
parts explosion رسم تمام قطعات تشکیل دهنده یک مجموعه که رابطه قطعات با یکدیگر را نشان میدهد
new work عملیات نوسازی قطعات عملیاتت تجدید قطعات یا تجدیدبنا
cannibalises استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalising استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalised استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalize استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalized استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalizes استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
cannibalizing استفاده از اجزاء یا قطعات یک هواپیما یا ماشینهای دیگربمنظور تهیه قطعات یدکی برای ماشینهای دیگر
interim overhaul پیاده کردن قطعات به طورموقتی پیاده کردن قطعات جزئی
bin storage space فضای انبار قطعات بسته بندی نشده فضای انبار قطعات روباز
rebuild نوسازی کردن قطعات
rebuilds نوسازی کردن قطعات
renovation تجدید قطعات کردن
salvages پیاده کردن کامل قطعات
salvage پیاده کردن کامل قطعات
dismantle پیاده کردن قطعات مونتاژ
dismounting پیاده کردن قطعات و وسایل
salvaged پیاده کردن کامل قطعات
dismount پیاده کردن قطعات و وسایل
dismounts پیاده کردن قطعات و وسایل
match mark جفتن و جور کردن قطعات
salvaging پیاده کردن کامل قطعات
dismantling پیاده کردن قطعات مونتاژ
dismantles پیاده کردن قطعات مونتاژ
dismantled پیاده کردن قطعات مونتاژ
quadrat به قطعات مستطیل تقسیم کردن
connection of loom pieces متصل کردن قطعات دار [قالی]
overhauls پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauled پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauling پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
reconditions نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
foldboat قایق قابل جدا کردن قطعات وبستن ان
recondition نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
reconditioned نوسازی کردن دستگاه تعویض قطعات فرسوده
overhaul پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
fishplate قطعات ریل را با وصله وصل کردن پشت بند
replaced عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replaces عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replacing عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
replace عوض کردن جانشین شدن یا کردن تعویض قطعات یا یکانها
disassembly order دستور باز کردن و پیاده کردن قطعات یک وسیله
rig نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
rigged نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
rigs نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
carburizing گرم کردن قطعات فولادی ماشین شده در اتمسفر قوی از گازهای هیدروکربن
parcels به قطعات تقسیم کردن توزیع کردن
parcel به قطعات تقسیم کردن توزیع کردن
c clamp گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر
smithereens قطعات
trilcgy یا قطعات سه گانه
flinders قطعات شکسته
bill of material صورت قطعات
main members قطعات اصلی
parts list فهرست قطعات
table of replaceable partes فهرست قطعات
shatter قطعات شکسته
web stiffeners قطعات تقویتی
cable accessory قطعات کابل
parts peculiar قطعات مخصوص
shell fragments قطعات گلوله
parts peculiar قطعات اختصاصی
component drawing رسم قطعات
end product مجموعه قطعات
analecta قطعات ادبی
chosen fragments قطعات منتخبه
staff section قطعات سمبه
shatters قطعات شکسته
parts list لیست قطعات
chosen fragments قطعات گزیده
common parts قطعات عمومی
chrestomathy قطعات منتخب
chrestomathy قطعات برگزیده
common items قطعات عمومی
parts قطعات یدکی
common hardware قطعات عمومی
spare parts قطعات یدکی
repair parts قطعات یدکی
common parts قطعات یدکی عمومی
fractures مو برداشتن قطعات و وسایل
cataloguing لیست قطعات کاتالوگ
investment castings قطعات ریخته گی بسته
catalogues لیست قطعات کاتالوگ
nomenclature نام گذاری قطعات
invar struts قطعات فلزی ضد انبساط
bottom casting قطعات ریخته گی بسته
authorized parts list سهمیه مجاز قطعات
object assembly test ازمون الحاق قطعات
analects قطعات ادبی منتخبات
authorized parts list لیست قطعات مجاز
catalogued لیست قطعات کاتالوگ
cataloging لیست قطعات کاتالوگ
catalogs لیست قطعات کاتالوگ
cataloged لیست قطعات کاتالوگ
fragment قطعات متلاشی خردکردن
fragments قطعات متلاشی خردکردن
fracture مو برداشتن قطعات و وسایل
bitty متشکل از قطعات ریز
fractured مو برداشتن قطعات و وسایل
catalogue لیست قطعات کاتالوگ
fracturing مو برداشتن قطعات و وسایل
fragmenting قطعات متلاشی خردکردن
rig in باز کردن قطعات و باربندیها باز کردن وسایل و باربندی ناو
shard شکستن وبصورت قطعات ریزدراوردن
phrasing ترتیب بندی قطعات موسیقی
component change order دستور تغییر قطعات یک وسیله
weldment قطعات بهم جوش خورده
end product قطعات حاصله دستگاه نهایی
wiggly block test ازمون قطعات موج دار
blocky پرشده یا مشخص با قطعات مختلف
component end item قطعات و اقلام تجهیزات عمده
shards شکستن وبصورت قطعات ریزدراوردن
boss ناف روی قطعات ریختگی قوز
clapboards قطعات چوب که به مصرف روکوبی میرسد
bossed ناف روی قطعات ریختگی قوز
materiel history خلاصه وضعیت قطعات ووسایل یا کالاها
borescope ابزار چشمی برای بازرسی قطعات
beef cuts قطعات مختلف گوشت لاشهء گاو
bossing ناف روی قطعات ریختگی قوز
sketchbooks کتاب محتوی قطعات کوتاه ادبی
disassembly عکس عمل مونتاژ تجریه قطعات
bosses ناف روی قطعات ریختگی قوز
clapboard قطعات چوب که به مصرف روکوبی میرسد
anthologist متخصص و متبحردر گلچین قطعات ادبی
sketchbook کتاب محتوی قطعات کوتاه ادبی
collapsible form work قالب قطعات پیش ساخته بتونی
vapor degreasing غوطه ور ساختن قطعات دربخار حلالات داغ
dice طاس تخته نرد بریدن به قطعات کوچک
diced طاس تخته نرد بریدن به قطعات کوچک
dices طاس تخته نرد بریدن به قطعات کوچک
grout بلغور قطعات کوچک و نامنظم سنگ دوغاب
backlash خلاصی در اثر اتصال شل و یاسائیدگی قطعات در هرمکانیزمی
dicing طاس تخته نرد بریدن به قطعات کوچک
sand casting ریخته گری قطعات فلزی باقابهای ماسهای
piece mark شماره شناسایی که روی قطعات و وسایل حک میشود
liquid crystal bar graph panel indicator شاخص گراف- میله بااستفاده از قطعات کریستال مایع
breakdown drawing رسم پرسپکتیوی برای نمایش قطعات بصورت جدا از هم
Theres many a good tune played on an old fiddle. <proverb> یک ویولون قدیمى قطعات خوب بسیارى مى تواند بنوازد .
alodine نوعی روکش شیمیایی جهت قطعات الیاژ الومینیوم
cirrocumulus قطعات ابرهای کوچک وسفیدی که در ارتفاعات زیاد قراردارد
images [تنظیم قطعات تصویر با برنامه ویرایش تصاویر خاص]
tessera قطعات کوچک مرمر یاشیشه مخصوص اجر موزاییک
image [تنظیم قطعات تصویر با برنامه ویرایش تصاویر خاص]
track bolt پیچی که قطعات راه اهن رابه یکدیگر متصل میکند
set forward جهش یا حرکت بجلو بوسیله قطعات داخلی گلوله در هنگام اصابت
braze welding جوشکاری در دمایی بالاتر از 054درجه سانتی گراد و پایین تراز نقطه ذوب قطعات
cyaniding سخت گردانی سطح قطعات فولادی با غوطه ورسازی انهادر حمام نمکهای سیانید
polar motion وسیله نشان دادن حرکات قطعات یا مایعات سیال بااستفاده از انرژی مغناطیسی حرکت قطبی
anti tear strips باریکه یا نوارهایی از جنس هواپیما که روی قطعات ساختمانی بال و زیرنوارهای تقویت کننده قرارمیگیرند
nitralloy قطعات نیتریده شده حاوی مقادیر جزئی کربن الومینیوم کرم منیزیوم و احتمالا گوگردو غیره
grip length طول قسمت رزوه نشده ساقه پیچ که معادل حداکثر ضخامت قطعات متصل شونده میباشد
hot valve clearance فاصله کوچک بین ساقه سوپاپ و اسبک هنگامی که تمام قطعات موتور بدمای کاری رسیده اند
jigsaw puzzle نوعی بازی معمایی که بازیکنان باید قطعات متلاشی و مختلف یک شکل یا نقشه رابا هم جفت کرده و شکل مخصوص با ان بسازند
part list فهرست قطعات فهرست لوازم یدکی
direct exchange تعویض مستقیم مبادله مستقیم قطعات
edge card یک تخته مدار که دارای قطعات باریک اتصال در طول یک لبه بوده و برای متصل شدن بارابط لبه طراحی شده است
cold working شکل دادن به قطعات فلزی دردمای معمولی که باعث افزایش شکنندگی سختی واستحکام و کاهش خاصیت تورق پذیری یا مفتول پذیری ان میگردد
splinterproof ضدبسکهای گلوله ضد قطعات گلوله
staging سوار شدن یا سوار کردن پرسنل در ناو یا هواپیما استقرار موقت
embarks سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarked سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embark سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
to ride and tie اسپیرا بشراکت سوار شدن بدین سان که یکی سوار ان شده جلورود
cavalry سوار نظامی سوار اسبی
transit area منطقه ترانزیت یا پیاده وسوار کردن بار یا سوار کردن پرسنل
overhauled برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauling سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauling برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauls برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhaul سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauls سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauled سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhaul برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
enchase سوار کردن
rigs سوار کردن
rigged سوار کردن
rig سوار کردن
mount سوار کردن
fabricates سوار کردن
assembles سوار کردن
assemble سوار کردن
assembled سوار کردن
fabricating سوار کردن
fabricated سوار کردن
mounts سوار کردن
modulates سوار کردن
modulate سوار کردن
modulating سوار کردن
fabricate سوار کردن
take up سوار کردن
horse guards گارد مخصوص سواره نظام گارد سوار نگهبان سوار
jigs ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
jig ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com