English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (14 milliseconds)
English Persian
zincky بشکل روی دارای فاهری شبیه فلز روی
zincy بشکل روی دارای فاهری شبیه فلز روی
zinky بشکل روی دارای فاهری شبیه فلز روی
Other Matches
simulative دارای شباهت فاهری
zoomorphic دارای خدایان مجسم بشکل جانور
radialized دارای میله هایی که پرتووارمنشعب شده باشند مرتب بشکل پرتو
vulvate دارای شکافی شبیه فرج
subhuman دارای صفاتی شبیه انسان
ulotrichous دارای موهای شبیه پشم
vulvar دارای شکافی شبیه فرج
vulval دارای شکافی شبیه فرج
chalybeate دارای مزه شبیه باهن
homogamic دارای گلهای شبیه بهم ومتجانس
diatomaceous دارای جدار سیلیسی شبیه گمزادان
drupaceous دارای میوه الویی شبیه الو
homogamous دارای گلهای شبیه بهم ومتجانس
squeaker دارای صدای شبیه جغد یا موش
pentadactylate دارای پنج زائده شبیه پنجه
leg of mutton دارای پاهای مثلثی شکل شبیه گوسفند
ribby دارای دندههای بیرون امده شبیه دنده
tusk tenon زبانه یا گیرهای که دارای زبانههای کوچکتری باشدبطوری که رویهم بشکل پله یاتضاریس پلهای درایند
squeaky جیغ جیغو دارای صدای شبیه جغد یاموش
conchoidal دارای پستی وبلندی هایی شبیه داخل صدف
hardtop اتومبیلی شبیه اتومیلهای کروکی که دارای سقف سخت فلزی میباشد
volt ampere meter دستگاه اندازه گیری توان فاهری توان فاهری سنج
pentadactyl دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
palmatifid دارای شکافی شبیه پنجه دست شکافته پنجه
substantive شبیه اسم دارای خواص اسم
apparent recession انحراف سمت فاهری ژیروسکوپ انحراف فاهری محور ژیروسکوپ
venosity شبیه ورید دارای ورید
gooseneck هر چیزی شبیه گردن غاز هرچیز شبیه U
cubes هرچیزی بشکل مکعب بشکل مکعب دراوردن
cube هرچیزی بشکل مکعب بشکل مکعب دراوردن
pinnulate شبیه برگچه شبیه بالچه
pinnulated شبیه برگچه شبیه بالچه
seeming فاهری
outward فاهری
nominal فاهری
formfitting فاهری
superficially فاهری
apparent فاهری
surface فاهری
skin deep فاهری
surfaced فاهری
surfaces فاهری
self styled فاهری
outwards فاهری
self-styled فاهری
apparent velocity سرعت فاهری
externals فاهری پدیدار
external فاهری پدیدار
apparent resistivity مقاومت فاهری
bulk gravity چگالی فاهری
externalising فاهری ساختن
externalises فاهری ساختن
apparent wind باد فاهری
engineering stress تنش فاهری
externalized فاهری ساختن
externalize فاهری ساختن
impedance مقاومت فاهری
externalizes فاهری ساختن
externalizing فاهری ساختن
pepper corn rent اجاره فاهری
externalised فاهری ساختن
assentation رضایت فاهری
artificial daylight فلق فاهری
apparent error خطای فاهری
apparent density تکاتف فاهری
false horizon افق فاهری
glitz گیرایی فاهری
prime facie evidence قرائن فاهری
indicated horsepower توان فاهری
externality احوال فاهری
admittance هدایت فاهری
superficial سرسری فاهری
apparent diameter قطر فاهری
false parallax پارالاکس فاهری
apparent motion حرکت فاهری
exteriorize فاهری دانستن
apparent magnitude قدر فاهری
apparent luminosity درخشندگی فاهری
apparent horizon افق فاهری
apparent power توان فاهری
volt ampere hour meter کنتور مصرف فاهری
inductive impedance مقاومت فاهری القائی
reactance مقاومت فاهری خازنها
on the surface فاهری نمادادن رودادن
of the surface فاهری نمادادن رودادن
inductive resistance مقاومت فاهری القایی
pro forma منباب فاهر فاهری
coupling impedance مقاومت فاهری پیوست
input impedance مقاومت فاهری اولیه
soil morphology شکل فاهری خاک
masquerades قیافه فاهری بخوددادن
redesign سر وصورت فاهری دادن به
impedance ratio نسبت مقاومت فاهری
capacitive resistance مقاومت فاهری خازن
impedance matrix ماتریس مقاومت فاهری
apparent solar year سال فاهری شمسی
masquerading قیافه فاهری بخوددادن
masqueraded قیافه فاهری بخوددادن
masquerade قیافه فاهری بخوددادن
extern فاهری واقع در خارج
terrain relief شکل فاهری زمین
impedance compensator متعادل کننده مقاومت فاهری
inductive impedance مقاومت فاهری با جزء القائی
indicated airspeed سرعت فاهری نسبت به هوا
relief شکل فاهری و پست و بلندی
exterior فاهری واقع در سطح خارجی
exteriors فاهری واقع در سطح خارجی
apparent precession انحراف فاهری محور ژایرو
mechanical move حرکت مکانیکی یا فاهری شطرنج
apparent solar روز شمسی فاهری روزشمسی
feint حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
formalization انطباق با ایین واداب فاهری رسمی سازی
feinted حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
feints حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
feinting حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
signalment تعیین هویت باشرح علائم فاهری شخص
false parallax تغییر محل فاهری اشیاء به علت شکست نور
limiting speed بیشترین سرعت نسبی فاهری هواپیمایی با شکل معین
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
parallax اختلاف جهت یا موقعیت فاهری یک جسم از دو زاویه دید مختلف
ringent دارای دهن باز دارای لبان برگشته
gravel blind دارای چشم تار دارای دید کم
galleried دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
acinaseous دارای تخم و بذر دارای تخمدان
low tension دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
virile دارای نیروی مردی دارای رجولیت
coriolis force نیروی اینرسی فاهری که روی یک جسم با سرعت زاویهای داخل یک سیستم دوار در حرکت است
stroboscope وسیلهای برای بی حرکت کردن فاهری جسم دوار یانوسان دار توسط پرتوافکنی متناوب
in the shape of بشکل
in the light of بشکل
hoofs بشکل سم
hoof بشکل سم
pinnately بشکل پر
caprine بشکل بز
ungulate بشکل سم
floriform بشکل گل
arundinaceous بشکل نی
outrigged دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
in intaglio بشکل کنده
ibex بشکل بزکوهی
sheaflike بشکل تیردان
shaper بشکل در اورنده
vegetably بشکل سبزی
triangular بشکل مثلث
racemose بشکل خوشه
fugitively بشکل فراری
sigmate بشکل حرف S
squarely بشکل چهارگوش
spheral بشکل دایره
hamate بشکل قلاب
forkedly بشکل چنگال
vinal بشکل شراب
spikelike بشکل میخ
shaped like an apple بشکل سیب
stpular بشکل خال
cylindrically بشکل استوانه
scincoid بشکل سقنقر
decimally بشکل اعشار
dendroid بشکل درخت
styliform بشکل قلم
tragically بشکل تراژدی
in a narrative style بشکل روایت
ridgeways بشکل خرپشته
ridgewise بشکل خرپشته
diagrammatically بشکل هندسی
enigmatize بشکل معمادراوردن
rotiform بشکل چرخ
stelliform بشکل ستاره
quadrant gularly بشکل چهارگوش
sickles بشکل داس
ungulate بشکل ناخن
crossways بشکل ضرب در
fiddle headed بشکل سرویولون
crossways بشکل صلیب
tympanic بشکل طبل
fastigiate بشکل مخروط
distributively بشکل توزیع
cruciform بشکل صلیب
squamation بشکل فلس
tubby بشکل وان
cuculiform بشکل فاخته
three square بشکل مثلث
editorially بشکل سرمقاله
actinomorphic بشکل شعاعی
broach بشکل مته
forms بشکل دراوردن
formed بشکل دراوردن
butterflies بشکل پروانه
campanulate بشکل زنگ
form بشکل دراوردن
lick into shape بشکل در اوردن
fashion بشکل در اوردن
fashioned بشکل در اوردن
fashioning بشکل در اوردن
lyrically بشکل غزل
broached بشکل مته
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com