English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
inappositely بطور بیجایا بی مورد
Other Matches
skim سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skims سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skimmed سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
cleaned کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleans کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
irretrievably بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
nauseously بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
inconsiderably بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
lusciously بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
indisputable بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
horridly بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
grossly بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
immortally بطور فنا ناپذیر بطور باقی
poorly بطور ناچیز بطور غیر کافی
indeterminately بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
genuinely بطور اصل بطور بی ریا
martially بطور جنگی بطور نظامی
indecorously بطور ناشایسته بطور نازیبا
latently بطور ناپیدا بطور پوشیده
abusively بطور ناصحیح بطور دشنام
improperly بطور غلط بطور نامناسب
incisively بطور نافذ بطور زننده
area of operational interest منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
irrevocably بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
inexplicably بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
inapposite بی مورد
occasions مورد
unseasonably بی مورد
unseasonable بی مورد
instances مورد
open to question <adj.> مورد شک
instance مورد
occasioning مورد
inopportune بی مورد
objects مورد
occasioned مورد
occasion مورد
cases مورد
objecting مورد
objected مورد
object مورد
direct objects مورد
out of place بی مورد
case مورد
indirect objects مورد
occurence مورد
oportuneness مورد
subject of hire مورد اجاره
special case مورد ویژه
involved مورد بحث
instances لحظه مورد
fishy مورد تردید
expectative مورد انتظار
unnecessary roughness خشونت بی مورد
savoury مورد پسند
taken مورد تحسین
taken مورد قبول
received مورد قبول
entitlement مورد استحقاق
confutation مورد تکذیب
entitlement مورد سزیدگی
entitlements مورد استحقاق
entitlements مورد سزیدگی
under disccussion مورد بحث
collector's item مورد استثنائیوویژهیککلکسیون
utilization مورد مصرف
instance لحظه مورد
utilisation [British] مورد مصرف
using مورد مصرف
dubious مورد شک مشکوک
usage مورد مصرف
dubitable مورد شک مشکوک
exploitation [utilization] مورد مصرف
laughing stock مورد تمسخر
object of transaction مورد معامله
case دعوی مورد
liable to prosecution مورد تعقیب
happy [about] <adj.> خشنود [در مورد]
beloved مورد علاقه
cases دعوی مورد
usage مورد استفاده
usages مورد استفاده
to make observations [about] [on] اندیشیدن [در مورد] [به]
cases مورد غلاف
case مورد غلاف
case studies مورد پژوهی
objcetionable مورد ایراد
case study مورد پژوهی
requirement مورد نیاز
undue بی جهت بی مورد
undue ناروا بی مورد
mytaceous از تیره مورد
myrtle berry مورد دانه
myrtle مورد سبز
myrtaceae تیره مورد
opportuneness مورد مناسب
utilized مورد استفاده
to make observations [about] [on] نگریختن [در مورد] [به]
hold up <idiom> مورد هدف
As the case may be . برحسب مورد( آن)
In this case ( instance) . دراین مورد
savory مورد پسند
schreber case مورد شربر
in dispute مورد بحث
case analysis تحلیل مورد
sightly مورد نظر
in no instance در هیچ مورد
noted مورد ملاحظه
impugned مورد اعتراض قراردادن
analyte ماده مورد تجزیه
conventional مورد قبول عامه
availabe time زمان مورد قبول
trusty موتمن مورد اطمینان
anticipated inflation تورم مورد انتظار
to decide [on] تصمیم گرفتن [در مورد]
beatten zone منطقه مورد اصابت
objective point سمت مورد توجه
impugning مورد اعتراض قراردادن
impugn مورد اعتراض قراردادن
impugns مورد اعتراض قراردادن
foolhardy دارای تهور بی مورد
aknowledge character کاراکتر مورد قبول
sub judice مورد مطالعه دادگاه
capital employed سرمایه مورد استفاده
in prospect مورد انتظار [در برنامه ]
to make observations [about] [on] تامل کردن [در مورد] [به]
pledging مال مورد وثیقه
pledges مال مورد وثیقه
pledged مال مورد وثیقه
as the case may be تاچه مورد باشد
pledge مال مورد وثیقه
agreement area سطح مورد قرارداد
article of roup اموال مورد حراج
call on to the carpet <idiom> مورد مواخذه قرارگرفتن
draw fire <idiom> مورد انتقاد قرارگرفتن
approving توافق در مورد چیزی
approve توافق در مورد چیزی
anticipated price قیمت مورد انتظار
anticipated profit سود مورد انتظار
Irrelevent. I nappropriate. Out of place. بیجا ( بی مورد ؟نامناسب )
esteemed فرد مورد احترام
approves توافق در مورد چیزی
To take into consideration. To consider. مورد توجه قراردادن
draw fire <idiom> مورد هدف بودن
target price قیمت مورد نظر
shebang امر مورد علاقه
i mentioned one case in p یک مورد بخصوص را ذکرکردم
sales expectations فروش مورد انتظار
reserve requirements ذخائر مورد نیاز
referential مورد مراجعه ارجاعی
referent مورد مراجعه ارجاعی
receptee افراد مورد پذیرش
favouritism افراد مورد توجه
flavoursome مورد پسند [غذا]
hereon در این مورد در اینجا
share باس مورد استفاده
target audience افراد مورد نظر
admire مورد شگفت قراردادن
admired مورد شگفت قراردادن
admires مورد شگفت قراردادن
substrate جزء مورد عمل
give evidence of گواهی دادن در مورد
he won a high praise مورد ستایش بسیارواقع شد
special case مورد خاص یااستثنایی
shares باس مورد استفاده
shared باس مورد استفاده
principle of exclusion در مورد کالاهای خصوصی
criticising مورد انتقاد قراردادن
criticizes مورد انتقاد قراردادن
out port ساحلی مورد استفاده سر پل
oppugn مورد بحث قراردادن
neurasthenia سر درد و حساسیت بی مورد
criticized مورد انتقاد قراردادن
criticize مورد انتقاد قراردادن
criticised مورد انتقاد قراردادن
criticises مورد انتقاد قراردادن
man power تعداداشخاص مورد استفاده
intended saving پس انداز مورد انتظار
policy options انتخابهای مورد نظر
polestar هادی مورد توجه
persona grata شخص مورد قبول
it is of frequent خیلی مورد دارد
lime requirement اهک مورد نیاز
criticizing مورد انتقاد قراردادن
statement on the debate بیانیه در مورد بحث
make for مورد حمله قراردادن
man of confidence شخص مورد اعتماد
object point سمت مورد توجه
contested area منطقه مورد نزاع
scrutinised مورد مداقه قراردادن
to take into consideration مورد رسیدگی قراردادن
to put to use مورد استفاده قراردادن
scrutinises مورد مداقه قراردادن
matter in hand موضوع مورد بحث
scrutinize مورد مداقه قراردادن
desired effects اثرات مورد نظر
scrutinized مورد مداقه قراردادن
scrutinizes مورد مداقه قراردادن
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com